چکیده
نقشآفرینی امامحسن(ع) به عنوان یکی از خلفای اسلامی و نیز امام بلا منازع شیعی، از منظرهایگوناگونی قابل تبیین است، بویژه پرچالشترین اقدام ایشان، یعنی صلح با معاویه که برابر آن، امام خلافت مشروع و قانونی خویش را بناگزیر طی پیمانی به رقیب خود وانهاد. ریشه یابی و ارزیابی این اقدام، از زاویه های علت جویانه، از سوی نویسندگان و محققان زیادی دنبال شد، اما تاکنون با نگاه تمدن اندیشانه به آن نظر نشده است. بی گمان امامان(ع) که در دوره های مختلف به انجام مأموریت می پرداختند، هدف و مقصد یگانه ای داشتند، اما تحقق آن، سازکارهای متناسب با زمان، مکان، مخاطبان و اقتضائات سخت افزاری و نرم افزاری خود را طلب می کرد، از این رو کنش گری های به ظاهر ناهمگنی از خود نشان می دادند. در این میان، امام حسن(ع) گویی زندگی متمایزی داشتهاند. ایشان با کناره گیری از خلافت، عملا حاکمیت رقیب را پذیرا شد. این که به راستی چه مسأله ای موجب اتخاذ چنین تصمیمی گردید و علت غایی نرمش وی چه بود، پرسش کانونی این پژوهش است. مقاله با روش تحلیل محتوا و رویکرد تاریخی، با این فرضیه پیش می رود که در تصمیم امام، دو اصل تمدنی امنیت و همگرایی اجتماعی، به عنوان دو راهبرد اصلی نقش بنیادی داشته است.
واژههای کلیدی: امام حسن، راهبرد امنیت، راهبرد همگرایی، تمدن اندیشی، واگذاری خلافت