چکیده:
این مقاله به بررسی مفهوم «اجتهاد مبتنی بر مصلحت» در فقه اهل سنت میپردازد و با استناد به کتاب «الاجتهاد» اثر عبدالمنعم النصری، بر نقش محوری مصلحت عمومی در استنباط احکام شرعی تأکید میکند. نویسنده با استناد به آرای فقیهانی مانند غزالی و طوفی حنبلی، استدلال میکند که در موارد تعارض بین نص شرعی و مصلحت کنونی جامعه، در صورت غلبهٔ مصلحت، میتوان آن را مقدم داشت، زیرا هدف اصلی شریعت، تأمین سعادت و آسایش انسان است. همچنین، وی به اجتهاد پیامبر(ص) و صحابه در تغییر برخی احکام با توجه به مصالح زمانه اشاره کرده و لزوم تداوم اجتهاد در عرصههای جدید را مورد تأکید قرار میدهد.
در ادامه، نویسنده با نقد اعتبار اجماع و تمایز سنتی بین «فقه» و «سیاست شرعیه»، استدلال میکند که مصلحتاندیشی نه تنها یک استثنا، بلکه پایهٔ اصلی تشریع است و تمام احکام شرعی باید با نگاهی یکپارچه و مبتنی بر مصالح متغیر جامعه استنباط شوند. این دیدگاه با مبانی فقه شیعه که اجتهاد را در چارچوب نصوص و اصول ثابت میداند، در تقابل است. در پایان، با اشاره به تفاوتهای بنیادین بین مکاتب فقهی، خواننده برای مطالعهٔ عمیق تر به منابع شیعی ارجاع داده میشود.