چکیده:
دعبل شاعری است عراقی، به مبانی اسلامی و شیعی که در برابر طاغوتیان بنیعباسی زبانی برّان دارد و سفرهایی به شهرهای ایران چون شوش، قم، ری، مرو و سمنجان (در خراسان) کرده است و فرمانداری شهر سمنجان را برای مدتی به عهده داشت و در سالهای آخر عمر، در نزدیکی شهر شوش به سر میبرد و همانجا به فیض شهادت نائل شد. سفرهای پیدرپی او به ایران اثر خود را در اشعار او گذاشت و تعدادی از واژههای فارسی در اشعار او دیده میشود.
مقدمه:
دعبل شاعر نامدار عراقی در قرن دوم و سوم بعد از سرودن قصیده معروف تائیه، برای حضرت امام رضا(ع) شهرت بهسزایی به دست آورد. برخی از اشعار ایشان در حرم حضرت امام رضا(ع) (قسمت بالای مصلی که نزدیک ضریح است) با خط زیبا و با ترجمه فارسی نوشته شده است. او عرب و از اهل یمن، ولی حضرت رسول اکرم(ص) را برای تمام مسلمانها میدانست و به قریش چنین گفت:
فأَن قلتم رسول الله منا
فأًنّ محمداً للمسلمینا
(ای قریش) اگر بگویید. پیغمبر از آن ما است پیغمبر، برای تمام مسلمانان است. (الدشتر، ص۱۵۷)
این شاعر بزرگوار به دست یکی از مزدوران بنیالعباس در نزدیکی شهر شوش به شهادت رسید و در شهر شوش به خاک سپرده شد، و هماکنون مزار عظیمی برای او در همین شهر باستانی در حال ساخت است.
برخی از عباسیان از واژه های فارسی استفاده می کردند
سال ۱۳۲ ق. شاهد انقلاب سیاسی مهمی بوده، چون دولت بنیامیه که بر پایه تعصب قومی برقرار بود سرنگون شد و دولت بنیالعباس به وسیله خراسانیان به قدرت رسید، و با سرنگونی بنیامیه، تعصب قومی از بین رفت تا این حد که برخی از فرماندهان بنیالعباس، در جملههای عربی از واژههای فارسی استفاده میکردند. یکی از بزرگان بنیالعباسی، عبدالله بن علی بن عبدالله بن عباس بود و فرمانداری شام را به عهده داشت، همین عبدالله عباسی، بنیامیه را دعوت، سپس آنان را قتل عام کرد.
علامه امینی در کتاب الغدیر، شرح مختصری درباره قتل عام بنیامیه آورده، و کیفیت حمله خراسانیان به آنان را شرح داده و گفته است که فرماندار آنان، عبدالله عباسی، به خراسانیان دستور حمله داد: (ثُمَّ قالَ لِأهلِ خُراسانَ. دهید …) یعنی: (عبدالله عباسی به خراسانیان گفت: دهید …) علامه امینی در پاورقی نوشته است که کلمه «دهید» فارسی است. البته منظور آن فرماندار این است که ای خراسانیان حق بنیامیه را که کشتن است به آنها دهید. (أمینی، ج۲، ص۲۲۷)
فرماندار عباسی از واژه فارسی «دهید» استفاده کرده، و شاید از واژههای دیگری استفاده کرده است.
دعبل هم از برخی واژههای فارسی در اشعارش استفاده کرده است.
اثر سفرهای دعبل به ایران در اشعار او
دعبل برای چند بار به ایران آمد، و مدتی فرماندار شهر (سمنجان) در خراسان بود و در شهر مرو خدمت حضرت امام رضا(ع) شرفیاب شد و قصیده معروف (تائیه) را برای امام بزرگوار سرود، (در جلد ۱۸ کتاب الاغانی، سفر دعبل به شهر ری ذکر شده است.)
دعبل در سالهای آخر عمر پر برکتش در خوزستان به سر میبرد و در نزدیکی شهر شوش به شهادت رسید، و این سفرها و تماسها با ایرانیان، اثر خود را در اشعار دعبل گذاشت که در برخی از اشعار او، واژههای فارسی دیده می شود.
حسین بن دعبل به مناسبت فرا رسیدن عید نوروز شعر سروده است
نوروز، از نظر دین مقدس اسلام روز شریف و جلیل میباشد، و در کتاب نفیس (مفاتیحالجنان) اعمال مستحب و نماز مستحب و دعای ویژه نوروز ذکر شده (قمی، ص۱۰۳۷)، و در آیه ۲۵ سوره شریفه «کهف» به سال شمسی قبل از سال قمری اشاره شده و در تفسیر میزان علامه طباطبایی(ره) به روایت از حضرت علی(ع)، شرح مبسوطی درباره ۲ سال شمسی و قمری ارائه شده که قرآن مجید هر دو سال را ذکر کرده است. (طباطبایی، ج۱۳، ص۲۷۶)
نوروز در اشعار شاعران نامدار عرب ذکر شده از جمله متنّبی (متنبی، ص۵۲۷)، و حسین بن دعبل در عید نوروز شعر سروده و دکتر الاشتر، محقق نامدار سوری، در کتاب (شعر دعبل بن علی الخزاعی) یک بیت از آن اشعار را نوشته و گفته است: «وَلبیتُ لِلحسینِ بنِ دعبلِ مِن اَبیاتٍ اَهداها اِلی محمدِ بنِ واصلِ التمیمیِّ فی عیدِ النور روزِ»؛ «این بیت از نظم حسین فرزند دعبل، و از جمله ابیاتی است که این شاعر، آنها را در عید نوروز برای محمد بن واصل تمیمی، به عنوان هدیه سرود.» (الدشتر، ص۴۵۸)
این ابیات که ویژه نوروز و از حسین بن دعبل است، این نتیجه را میرساند که خانواده دعبل به علت سفرهای دعبل به ایران تحت تأثیر رسوم، عادات و زبان فارسی قرار گرفته بود، و خود دعبل که شاعر عرب اصیل است، به نحوی تحت تأثیر زبان فارسی قرار گرفت که واژههای فارسی در اشعار او دیده میشود.
واژههای: اقلید، سیاه، برسام، زمرده (یعنی زن و مرد)، بربط، و قنجه در اشعار دعبل
۱) واژه «اقلید»: این واژه به معنی کلید است و از همین کلمه گرفته شده، و دعبل آن را در این بیت ذکر کرده است: (الدشتر،ص۱۱۶)
ما رَأَینا وَ لاسَمِعنا بِحشًّ
قَبلَ هذا لِبا بِهِ اِقلیدٌ
ما قبل از این ندیده و نشنیده بودیم که در ورودی باغ «کلیدی» است.
۲) کلمه «سیاه»: معنی این کلمه رنگی که برعکس «سفید» است. دعبل این واژه را در قافیه یکی از هجویاتش به کار برده و چنین گفته است:
فَهُناکَ فَافتَخِرُوا فَاِنَّ لَکُم بِهِ
مَجداً تَلیداً طارِفاً (بسیاهِ)
همانجا، شما، افتخار خود را اعلام کنید، چون برای شما افتخار بسیار بزرگ و فراگیری به وسیله «سیاه» وجود دارد! (الدجیلی، ص۳۶۲)
دعبل در این بیت، دشمن را نکوهش کرده و گفته: افتخار شما با سیاه است، یعنی شما هیچ افتخاری ندارید، البته «جاحظ» کلمه «سیاه» را در این بیت شعر، به عنوان یک نام خاص تفسیر کرده است؛ و اگر هم نام خاصی باشد، از نظر ریشهیابی از کلمه سیاه و فارسی¬الاصل میباشد. (همان)
۳) کلمه «بِرسام»: این کلمه فارسی و به معنی مرضی است که بیمار در آن هذیان میگوید، و در کتاب (دیوان دعبل بن علی خزاعی) از استاد الدجیلی که از پژوهشگران نجف اشرف است در قافیه یکی از اشعار دعبل به این صورت ذکر شده است:
اِضرِب بِه جیشَ العدوِّ فَوَجهُهُ
جَیشٌ مِنَ الطّاعونِ وَ البِرسامِ
تو لشکر دشمن را با چهره این شخص بکوب، چون چهره این شخص مانند لشکری است از وبا و طاعون و مرضی که در آن هذیان هست میباشد. (الدجیلی، ص۲۸۴)
استاد الدجیلی نجفی در شرح این بیت چنین نوشته است: «ألبِرسامُ بِالکسرِ عِلّّهٌ یُهذی فیها و الکلمهُ فارسیّهٌ و مَعناها: اِلتهابُ الرّئَهِ» (الدجیلی، دیوان، دعبل بن علی الخزاعی،ص۲۸۴)؛ «برسام با کسره زیر حرفِ «ب» به معنی مرضی است که در آن هذیان گفته میشود، و این کلمه فارسی است و به معنی التهاب شش است.» (همان)
۴) کلمه «زَمَّردَه»: این کلمه از واژه «زن مرده» فارسی است؛ یعنی زنی که خود را به صورت مرد ظاهر میکند. این کلمه در وصف یکی از کنیزان دربار عباسیان است، چون در زمان امین عباسی، به روایت مروج الذهب ( آخر جلد۴) زنان، لباس مردان را میپوشیدند. دعبل زن شبیه مرد را هجو کرده و چنین گفته است:
بُلِیتُ بِزَمَّردهٍ کَالعَصا
أَلصُّ وَ أَسرَقُ مِن کَندَشِ
گرفتار زنی شدم که شبیه مردان و مانند عصاست، این زن که دزد است، در دزدی از «کندش» که پرندهای است و در سرقت معروف است خبیثتر است.» (همان،ص۳۴۱)
استاد الدجیلی نجفی در کتاب دیوان دعبل بن علی الخزاعی در شرح این بیت نوشته است: «زَمَّردَه: بِفتحِ الزای و کسرِها و فتحِ المیمِ المشددَّه، فارسیهٌ مُعرَّبهٌ أصلُها زَنموده ای المرأهُ المُتشبهه بالرِّجال»؛ «زمَّرده»: با فتحه بر روی حرف (ز) یا کسره، و فتحه بر روی حرف میم با تشدید، واژهای است فارسی که معرب شده است، و اصل فارسی آن «زن مرده» یعنی: زنی که خود را شبیه مردان کرده است میباشد.» و کلمه «کندش» به معنی دزد نام پرندهای است که در عربی آن را «عقعق» میگویند و در دزدی معروف است. (الدجیلی،ص۳۴۱،پاورقی)
۵) کلمه «بربط»: این کلمه مرکب از دو کلمه «پر» و «بط» است، کلمات مرکب از دو کلمه، در زبان عربی بسیار نادر است، ولی در زبان فارسی بسیار زیاد است. دعبل، این کلمه را در قافیه یکی از هجویاتش به ابراهیم بن شکله برادر هارون الرشید و خلیفه آوازخوان عباسی بهکار برده است، و به معنی یکی از دستگاههایی است که هنگام آواز بهکار برده میشود و شبیه سینه «بط» است، یعنی شبیه سینه «اردک» است، دعبل چنین گفته است:
وَ هکذا یَرزُقُ اَصحابَهُ
خَلیفهٌ مُصحَفُهُ البَربَطُ
بدین ترتیب، آن خلیفه که کتاب مذهبیاش (بربط)(یا دنبک است) به یاران خود حقوق میدهد. (یعنی: زدن دنبک به جای حقوق) (الاشتر،ص۱۷۵)
دکتر الاشتر از سوریه و استاد الدجیلی نجفی که تحقیقات وسیعی درباره اشعار دعبل و ریشهیابی واژههای آنها انجام دادهاند، درباره کلمه «بربط» گفتهاند که این کلمه «مُعرَّب» است؛ یعنی وارد زبان عربی شده است. واژهشناسان مصری نیز در فرهنگنامه «المعجم الوسیط» گفتهاند که کلمه «بربط» معرب است.
۶) «قنجه»: این کلمه از کلمه فارسی «غنچه» است و به صورت قافیه یکی از اشعار دعبل درآمده است. محقق نجفی، استاد الدجیلی در دیوان شعر دعبل، این کلمه را تفسیر نکرده، و آن را بدون شرح گذاشته و گفته است که به همین صورت درآمده است (الدجیلی،ص۱۵۸) در حالی که مشخص است «قنجه» که در زبان عربی وجود ندارد از «غنچه» فارسی است.
نتیجه:
دو زبان فارسی و عربی، از اعصار بسیار دور، همسایه بوده و همکاری صمیمی داشته که واژههای عربی در اشعار شاعران نامداری مانند: رودکی، فردوسی، حافظ و سعدی و دیگران دیده میشود، و همچنین واژههای فارسی در اشعار شاعران نامدار عرب مانند دعبل و متنبی بهکار رفته است. این همکاری صمیمی میان این دو زبان همجوار و دوست بوده و هست و آرزومندیم که این همکاری در تاریخ معاصر بیشتر باشد؛ تا خدمتی به زبان وحی و به زبان شیرین فارسی داده شود. و الله ولی التوفیق.
تائیَّه الولاء
(أربَعةَ عَشَرَبیتا بعددِ المعصومینَ سلام اللهِ عَلیهِم فی مَدحِ تائیةِ دعبلِ الخزاعی)
مِن نظمِ الشاعر الدکتور (حسین جوبین)
أ اللّـهُ یـا تـائیـهَ الـــولاءِ
یا قِمَّهَ القریضِ و الرِّثاءِ
فَالشعرُ اِن یَکن رِیاضَ أرضٍ
فَاَنتِ اَنتِ جَنهُ السماءِ
وَ اَنتِ مِثلُ نسمَهِ الصبــاحِ
وَ عذبهٌ کالماءِ فِی الرواءِ
اَنتِ جمـالُ رؤیهِ الهــلالِ
وَاَنتِ فوقَ النَّجمِ فِی العلاءِ
تائیه اَتـیتِ بِسالمـعالـی
بِالحبِّ و الأیثارِ و النقاءِ
فیکِ عَرفنا جوهَر التَّحدی
فیک کشفنا معدن الأباءِ
فیکِ عرفنا جوهَر التَّحدی
فیک کشفنا معدن الأباءِ
فیک رأینا شاعرا جسورا
ملبِّیاً بصرخهِ الفِداءِ
فصوت دعبل اتی جهورا
ولاحت الرویا بلاریاءِ
و ها هو الیوم اتی یُنادیِ
اَسمع بذا الصوت وَ ذاالنداءِ
نراهُ قدحلَّ بأرض طوس
معَ الرضا و حازَ بالرضاء
یذکر یوم بیعه الغدیر
و غدر جمع ضلَّ بِالجفاءِ
أللهُ یا فاجعهَ الغدیرِ
أللهُ یاً أَحزانَ کربلاءِ
تائیهَ الدماءِ والدموعِ
اَکرِم بِذِی الدموعِ و الدِّماءِ
دعبل ای سرباز ایثار و وفا۱
دعبل ای سرباز ایثار و وفا
در رضای ایزد و عشق رضا(ع)
شاعر آن هشتمین شمسالشموس
یاور آن عترت حق و هدی
ای شجاع پیر، ای شیر دلیر
شیعه حق علی مرتضا(ع)
دعبل ای کوبنده حکام جور
شعر تو بر ضد قوم أشقیا
از بنیسفیان و مروان زنیم
از بنی عباس وکلّ خلفا۲
در دو قرن دوم و سوم تویی
چون ابوذر در ره دین و فدا
شعر تو شمشیر «مالک»۳ بوده است
راه تو راه علی و هل أتی۴
بهر تو هر روز عاشورا شده
بهر تو شد کل أرضٍ کربلا۵
چوبه دارت به دوشت بردهای۶
در ره نصرت به آل مصطفا(ص)
روز و شب این پرسش از تو آمده
پس شهادت بهر من باشد کجا۷
آخر الأمر آن شهادت بهر تو
آمد و در شوش۸ شد روز لقا
دعبلا فرمایش مولا رضا
بهر تو کافیست در روز جزا
بهر تو فرمود: آن روحالقدس
در زبان توست۹ در هجو۱۰ و ثنا
دعبل ای نور ره مستضعفین
شد مسیر تو صراط و مُقتدی
منابع و مآخذ:
۱ـ با میمنت شمارش۱۴تن معصوم(ع)، این قصیده از دکتر چوبین در ۱۴ بیت سروده شده است.
۲ـ دعبل خزاعی به تمام خلفا در اشعارش تاخته است.
۳ـ مالک اشتر (رح).
۴ـ منظور سوره شریفه (انسان، یا دهر) که در ستایش حضرت علی(ع) است.
۵ـ این بیت با الهام از شعار معروف (کل یوم عاشوراء و کل ارض کربلاء) است.
۶ـ دیوان دعبل بن علی الخزاعی، از استاد عبدالصاحب دجیلی، چاپ نجف اشرف، ص۷، متن عربی جمله دعبل:
«لی خَمسونَ سنهً اَحمِلُ خَشَبَتی علی کَتفی …»؛ «۵۰ سال گذشت و من چوبه دارم را بر روی دوشم برداشتهام …»
۷ـ منبع قبلی، و متن عربی که از دعبل است: «أدورُ علی من یَصلِبُنی علها فما اَجِدُ مَن یَفعَلُ ذلک»؛ «من به دنبال کسی میگردم که مرا بر روی چوبه دار که بدوشم میکشم به شهادت برساند، ولی آن شخص را نمیبینم.»
۸ـ منبع قبلی به نقل از معجم البلدان، ج۳، ص۲۸۰
۹ـ منبع قبلی، ص۱۴۳ و همچنین کتاب شرح تائیه دعبل الخزاعی، علامه محمد باقر مجلسی(رح) ص۷۲، و متن عربی فرمایش حضرت امام رضا(ع): «یا خزاعی نطقَ روح القُدُسِ علی لسانِک بهذینِ البیتین»
۱۰ـ هجو: بد گفتن به خلفا و حکام جور