بازکاوی موانع توبه

چكیده:
این بحث كه بازنویسى درس‏‌هاى اخلاق استاد مصباح است، به بازكاوى موانع توبه میپردازد. طرح شبهات و وساوس شیطان از جمله عواملى است كه موجب میشود انسان در انجام توبه و بازگشت حقیقى به سوى خداى متعال با تردید مواجه شود. توهم اینكه شفاعت موجب میشود همه گناهان انسان بخشیده شود و نیازى به توبه نیست نیز از جمله موانع بزرگ توبه است. در صورتى شفاعت رخ میدهد كه اولاً، انسان شرایط لازم را براى آن داشته باشد. ثانیا، این شفاعت شامل عالم برزخ نمیشود؛ فرد گناهكار در عالم برزخ، عذاب و كیفر گناهان خویش را خواهد چشید.

علاوه بر این، مشاهده فیلم‌‏هاى مبتذل، دوستان ناباب، وارد شدن در محیط‏‌هاى آلوده، معاشرت با افراد گناهكار و… زمینه‏ ساز گرفتار شدن در معضلات اخلاقى و گناه است و توفیق عبادت و توبه را از انسان سلب میكند.

كلیدواژه‏‌ها: توبه، موانع توبه، وسوسه‏‌هاى شیطانى، جهنم، گناه، كیفر اعمال، شفاعت.

عوامل محرك گناه و بازدارنده توبه

براى ایجاد انگیزه قوى براى توبه، از یك‏سو باید به زیان‌‏ها و خسارت‌‏هاى دنیوى، اخروى، مادى و معنوى گناهان نگریست و از سوى دیگر، توجه داشت كه این زیان‏‌ها و خسارت‌‏ها به وسیله توبه مرتفع میگردند. طبیعى است وقتى انسان توجه یافت كه توبه جبران‏گر آفات و خسارت‌‏هاى گناهان است، عقل به او حكم میكند كه فرصت را از دست ندهد و هرچه زودتر توبه كند. اكنون باید دید كه چرا با وجود آگاهى به ضرر و عواقب زیان‏بار گناهان، انسان اراده و تصمیم جدى بر ترك گناه و توبه ندارد و چه عواملى مانع توبه و موجب دست یازیدن به گناه میگردند؟ به طور كلى، میتوان عوامل بازدارنده از توبه و محرك گناه را به دو دسته كلى تقسیم كرد:

دسته اول، وسوسه‌‏هاى شیطانى و شبهه‏‌هایى است كه شیطان فراروى انسان پدید میآورد و موجب میگردند كه انسان به دانسته‏‌هاى خود جامه عمل نپوشد. دسته دیگر، به ضعف اراده انسان مربوط میشوند كه حتى در صورتى كه شبه‌ه‏اى براى انسان وجود نداشته باشد، باز ضعف اراده موجب كوتاهى در امر توبه و دست كشیدن از گناه میگردد.

الف. شبهات و وسوسه‏‌هاى شیطانى

در توضیح دسته اول باید افزود: طبیعت انسان به گونه‌‏اى است كه تا به مرحله رشد و تكامل انسانى دست نیافته، امور حسى بیشتر در او تأثیر دارند و آنها را بر امور معنوى مقدم میدارد و حتى در بین امور حسى، محسوساتى را كه تأثیر زود هنگام دارند، بر محسوساتى كه اثرشان با تأخیر ظاهر میگردد ترجیح میدهد. بر این اساس، انسان لذت‏‌هاى آنى و لذت‏‌هاى دنیوى را بر لذت‏‌هاى اخروى ترجیح میدهد و گرچه لذت‏‌هاى معنوى را تصدیق میكند، اما عملاً بیشتر تحت تأثیر لذت‏‌هاى حسى قرار میگیرد و حاضر نیست آنها را فداى لذت‏‌هاى معنوى كند. پس تا انسان به مرحله تكامل عقلانى نرسیده و تربیت دینى صحیح پیدا نكرده، تحت تأثیر طبیعت حیوانى خود لذت حسى و نقد دنیا را براى رسیدن به لذت اخروى كه بسیار فراتر و ارزشمندتر از لذت مادى نیز هست، از دست نمیدهد.

1) شبهه همسان ‏انگارى سختی‌هاى دنیوى با سختی‌ها و كیفرهاى اخروى: گاهى علاوه بر پیش ‏زمینه گرایش به گناه و خوددارى از توبه، شیطان شبهه‌‏هایى را به انسان القا میكند. مثلاً، به انسان چنین القا میكند كه گرچه در پى گناه كیفر و عذابى است و چه بسا آن كیفر سخت‌تر و طولانی‌تر از لذت گناه نیز باشد، اما مگر در دنیا لذت‏‌ها پیچیده به سختى و رنج نیستند و انسان براى رسیدن به لذت، ناچار نمیباشد كه سختی‌ها و هزینه‏‌هاى آن لذت را تحمل كند؟ مثلاً، یك كارگر از صبح تا غروب زحمت میكشد و عرق میریزد، براى اینكه مخارج زندگى و وسایل رفاه و آسایش خود و خانواده‌‏اش را فراهم آورد. همچنین ما نباید لذت گناه را از ترس كیفر آن از دست بدهیم و چنان‏كه براى تأمین مخارج خود زحمت و سختى كار را بر خود هموار میسازیم، براى رسیدن به لذت گناه باید كیفر و عذاب آخرت را نیز بر خود هموار سازیم و نباید خود را از لذت گناه محروم گردانیم!

این شبهه ناشى از ضعف ایمان و واقف نبودن بر این است كه كیفر گناه قابل مقایسه با لذت گناه نیست و انسان در برابر لذت محدود و كوتاه گناه متحمل عذابى طولانى و چه بسا ابدى میگردد. پس براى زدودن این شبهه، انسان باید ایمان خودش را تقویت كند و به نسبت گناه با كیفر و عذاب اخروى آن بیندیشد و به مقایسه لذت‏‌هاى محدود دنیوى، با لذت‏‌ها و نعمت‏‌هاى ابدى اخروى بپردازد. بنگرد كه چگونه براى سیر كردن شكم خود و رسیدن به لذت خوردن، كه بیش از چند دقیقه به طول نمی‌انجامد، ساعت‏‌ها رنج كار و تلاش را براى خود هموار میسازد، اما براى رسیدن به لذت‏‌ها و نعمت‏‌هاى ابدى بهشت وجهان آخرت حاضر نیست از لذت كم گناه صرف ‏نظر كند.

2. شبهه دیگرى كه مطرح است اینكه چگونه خداوند در برابر گناهى كه بیش از چند دقیقه به طول نمی‌انجامد و لذت آن بسیار كوتاه است، كیفر و عذابى طولانى متوجه گنهكار میكند و چرا مقدار كیفر و عذاب الهى بیش از خود گناه است. چرا كافرى كه شصت و یا هفتاد سال خدا را نافرمانى كرده، مخلد در عذاب جهنم میگردد؟ عدالت ایجاب میكند كه به میزان گناهى كه انجام میپذیرد كیفر و عذاب در نظر گرفته شود و كافر در برابر هفتاد سال نافرمانى خدا، هفتاد سال عذاب و كیفر بیند. اساس شبهه مزبور از آنجا ناشى میشود كه كیفرهاى الهى در سراى آخرت همانند كیفرهاى قراردادى پنداشته شده است كه قانون‏گذار با در نظر گرفتن اندازه جرم كیفرى براى عمل تعیین میكند. براى روشن شدن پاسخ به شبهه مزبور و شناخت رابطه گناه با كیفر اخروى آن به معرفى گونه‏‌هاى كیفرها میپردازیم:

1. مجازات قراردادى: كیفرها و مقرّرات جزایى است كه در جوامع بشرى بر اساس مبانى الهى و یا غیرالهى وضع میگردد. این مجازات‌‏ها براى تنبیه مجرم و جلوگیرى از تكرار جرم به وسیله مجرم و یا دیگران و نیز تشفى و تسلّی خاطر ستمدیده، در مواردى كه از نوع جنایت در حق دیگران باشد، صورت میپذیرد. مقدار و كیفیت مجازات‌‏هاى قراردادى تابع وضع و قرارداد است. از این ‏رو، گاه در نظام‌‏هاى متفاوت، كیفرهاى متفاوتى براى جرم واحد در نظر گرفته میشود. در هر صورت در همه نظام‏‌هاى قانون‏گذارى سعى میشود كه تناسب جرم و كیفر رعایت شود و براى جرم‏‌هاى متفاوت كیفرهاى متفاوتى در نظر گرفته میشود، مثلاً كیفر كسى كه دشنام میدهد با كیفر كسى كه مرتكب قتل میگردد یكسان نیست.

2. كیفر نتیجه تكوینى گناه: كیفرهایى كه اثر وضعى و تكوینى جرم و گناه هستند و رابطه علّى و معلولى با جرم دارند و معلول جرم و نتیجه طبیعى آن میباشند. این كیفرها قانونى و قراردادى نیستند تا گفته شود باید در آنها تناسب جرم و مجازات رعایت شود. چگونه در مورد كسى كه یك لحظه چاقو در چشمش فرو میبرد و براى همیشه خود را نابینا میسازد، گفته نمیشود كه او براى یك لحظه به چنان خطایى دست زد؛ چرا باید براى همه عمر نابینا شود؟ یا در مورد كسى كه در یك لحظه با كبریت انبار كالاى خود را آتش میزند و سرمایه و دارایى خود را میسوزاند، گفته نمیشود كه چرا او باید در مقابل یك لحظه خطا و آتش زدن سرمایه خود براى همیشه از سرمایه خویش محروم گردد؟ همچنین در مورد كیفر گناهان نباید سخن از سنگینى و غیرعادلانه بودن آن به میان آید؛ چرا كه كیفر نتیجه تكوینى و قهرى گناه در دنیاست و همان‏طور كه در دنیا آثار تكوینى و اجتناب ‏ناپذیر خوردن زهر، بیمارى و مرگ است، نتیجه قهرى و تكوینى ارتكاب گناه، حرمان از رحمت الهى و گرفتار شدن به عذاب الهى در آخرت میباشد. چنان‏كه همین رابطه تكوینى و قهرى و رابطه علّى و معلولى بین عمل نیك و خداپسندانه با پاداش الهى در آخرت برقرار است و كسى كه ظرف چند لحظه كار خیرى انجام میدهد، از پاداش ابدى در قیامت و آخرت برخوردار میگردد.

3. كیفر به عنوان تجسم عمل: بر اساس مسئله تجسم اعمال در سراى آخرت، رابطه رفتار و جزا در آخرت نه مانند نوع اول قراردادى است و نه مانند نوع دوم رابطه علّى و معلولى بین جرم و كیفر برقرار است كه كیفر اثر تولیدى خود گناه به شمار آید. بلكه بین جرم و كیفر و عذاب اخروى رابطه عینیت و اتحاد حكم‏ فرماست و آنچه در آخرت به عنوان پاداش و یا كیفر به نیكوكاران و بدكاران داده میشود تجسم خود عمل آنان است. به تعبیر دیگر، اعمال ما داراى صورتى مُلكى است كه فانى و موقت میباشد و در این دنیا به صورت سخن و عمل ظاهر میگردد و نیز داراى صورتى ملكوتى است كه پس از صدور آن اعمال هرگز فانى نمیشود. در این دنیا نوع افراد چهره ملكى و ظاهرى رفتار را مشاهده میكنند، اما در آخرت رفتار ما از لباس ملكى و ظاهرى خود خارج میشوند و با چهره ملكوتى و دائمى خود مشاهده میشوند. اگر چهره ملكوتى رفتار ما زیبا و لذت‏ بخش باشد نعیم ما خواهد بود و اگر زشت و كریه باشد، به صورت آتش و عذاب تجسم مییابد. برخى آیات به مسئله تجسم اعمال و عینیت و اتحاد بین رفتار و كیفر اخروى آنان اشاره دارند؛ از جمله خداوند میفرماید: «یَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَرا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوَءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَدا بَعِیدا وَیُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَاللّهُ رَؤُوفُ بِالْعِبَادِ» (آل‏ عمران: 30)؛ روزى كه هر كسى هر كار نیكى كه كرده و هر كار بدى كه كرده حاضر بیابد و آرزو میكند: كاش میان او و آن [كارهاى بد] فاصله‏‌اى دور بود. خدا شما را از [نافرمانى]خویش بیم میدهد و خدا به بندگان پرمهر است.

2) توهم بخشش همه گناهان به وسیله شفاعت: ما معتقدیم كه خداوند كسانى را براى شفاعت گنه‏كاران معین كرده و از جمله اهل‌‏بیت رسول خدا «علیهم‏ا السلام»، پیروان و دوستداران خود را شفاعت میكنند. همین اعتقاد ممكن است مورد سوءاستفاده قرار گیرد و شیطان به وسیله آن انسان را وسوسه كند كه نگران عاقبت گناه نباش و از گناه لذت ببر و در نهایت مورد شفاعت قرار میگیرى. یا ممكن است روایاتى را كه درباره فضیلت عزادارى بر امام حسین «علیه‏ا السلام»، و محبت اهل‌‏بیت «علیهم‏ا السلام»، وارد شده دستاویز قرار دهد. از جمله این روایات، روایتى است كه از رسول خدا «صلی الله ‏علیه‏ و‏آله»، وارد شده كه حضرت میفرمایند: «حب على بن أبیطالب تأكل السیئات كما تأكل النار الحطب»؛

1 دوستى على، گناهان را از بین میبرد چنان‏كه آتش هیزم را میسوزاند و از بین میبرد. این‏گونه احادیث ممكن است مورد سوءاستفاده شیطان قرار گیرد و ما را وسوسه كند كه نگران فرجام گناه خود نباشیم و باكى از انجام گناه و نافرمانى خدا نداشته باشیم؛ زیرا با محبت اهل‌‏بیت «علیهم‏ا السلام»، و شركت در مجلس روضه سیدالشهداء «علیه‏ا السلام»، و گریستن براى آن حضرت، همه گناهان بخشیده میشود و مورد شفاعت آن بزرگوار قرار میگیریم. در صورتى كه شفاعت شرایط خاصى دارد و هر كسى مشمول شفاعت نمیگردد و از جمله كسى كه نماز را سبك بشمارد، مشمول شفاعت قرار نمیگیرد. امام صادق «علیه‏ا السلام»، در این‏ باره میفرمایند: «إِنَّ شَفَاعَتَنَا لا تَنَالُ مُسْتَخِفّا بِالصَّلاةِ»؛2 همانا شفاعت ما نرسد به كسى كه نماز را سبك بشمارد. همچنین از آیات و روایات مربوط به شفاعت استظهار میشود كه شفاعت در قیامت اعمال میشود و در عالم برزخ براى كسى شفاعت نمیشود. در روایتى آمده است كه عمروبن زید به امام صادق «علیه‏ا السلام»، عرض میكند: من از شما شنیدم كه فرمودید: همه شیعیان ما با هر رفتارى كه در دنیا انجام داده باشند وارد بهشت میشوند. آن حضرت فرمود: «صَدَقْتُكَ؛ كُلُّهُمْ وَاللَّهِ فِى الْجَنَّةِ. قَالَ: قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ الذُّنُوبَ كَثِیرَةٌ كِبَارٌ. فَقَالَ أَمَّا فِى الْقِیَامَةِ فَكُلُّكُمْ فِى الْجَنَّةِ بِشَفَاعَةِ النَّبِیِّ الْمُطَاعِ أَوْ وَصِیِّ النَّبِیِّ، وَلَكِنِّی وَاللَّهِ أَتَخَوَّفُ عَلَیْكُمْ فِی الْبَرْزَخِ»؛3 سخن تو را تصدیق میكنم؛ به خدا قسم همه آنها وارد بهشت میشوند. راوى میگوید كه به آن حضرت گفتم: جانم فداى شما باد، گناهان فراوان و بس بزرگ هستند [چگونه كسانى كه آن گناهان را مرتكب شده‏اند وارد بهشت میشوند؟]حضرت فرمود: اما در قیامت همه شما با شفاعت پیامبرى كه مورد اطاعت قرار میگیرد و یا جانشین او وارد بهشت میشوید، ولكن به خدا قسم من بر شما از عالم برزخ میترسم [كه شما را گریزى از كیفر گناهان نیست و در آن عالم مشمول شفاعت قرار نمیگیرید.] بر این اساس، اگر گنهكار در قیامت مشمول شفاعت شود، در عالم برزخ، كه بسیار طولانى است مشمول عذاب و كیفر اعمال ناپسند خود میگردد و اگر او در دنیا توبه نكند، لااقل در عالم برزخ گریزى از عذاب الهى ندارد. به هر حال، آثار گناهان به راحتى محو نمیشوند و نباید با تصور و تخیلات ساده ‏لوحانه و توجیه‏ تراشى براى گناه دین را سبك و بی پایه و دستورات الهى را غیرجدى جلوه دهیم. مگر عالم و تعالیم الهى گزاف است كه هزاران گناه و جنایت با چند قطره اشك بخشیده شود و مگر هر اشك چشمى فایده دارد؟ آیا عمر سعد ملعون كه، در روز عاشورا در برابر انبوه جنایت‌‏هایى كه خود و یارانش بر سیدالشهدا «علیه‏ا السلام» وارد كردند گریست، مشمول عفو قرار میگیرد؟4

همچنین پس از شهادت امیرمؤمنان «علیه‏ا السلام»، معاویه بر آن حضرت گریست و بی تردید این گریه براى او فایده و ثمرى ندارد. در این‏ باره در بحارالانوار آمده است كه: ضراربن حمزه بر معاویه وارد شد و معاویه از او خواست كه على «علیه‏ا السلام» را براى او توصیف كند. ضرار از آن كار عذر خواست، اما معاویه عذر او را نپذیرفت و ضرار برخى از فضایل و ویژگی‌هاى آن حضرت را برشمرد و از جمله گفت: «خدا را شاهد میگیرم كه با چشم‌‏هایم او را در موقعیت‌‏هایى دیدم كه پرده سیاه شب همه جا را گسترده بود و او در محراب عبادت ایستاده در حالى كه محاسن خویش به دست گرفته مانند مارگزیده به خود می پیچید و اندوهگینانه میگریست و گویا اكنون نیز میشنوم كه میفرمود: «اى دنیاى پست و حقیر، آیا میخواهى مرا به خود مشغول دارى، یا شیفته من شده‌‏اى؟ هرگز مباد، غیر مرا بفریب كه مرا به تو نیازى نیست و تو را سه طلاقه كرده‌‏ام تا بازگشتى نباشد كه زندگانی‌ات كوتاه است و ارزشت اندك و آرزویت حقیر. آه از كمى توشه و درازى راه و دورى سفر و سختى منزل». در این هنگام اشك‌‏هاى معاویه بر محاسنش جارى شد و او با آستینش آنها را پاك كرد.5

پاداش‌‏ها و منزلت‏‌هایى كه براى محبت اهل‌‏بیت «علیهم‏ا السلام»، و پذیرش ولایت آنان و شادمان گشتن در ایام سرور و اندوهگین گشتن در ایام ماتم آنان وارد شده همه حق و صحیح ‏اند، اما باید در نظر داشت كه باید زمینه‏‌ها و شرایط دست‏یابى به این پاداش‌‏ها را فراهم آورد. به عنوان تشبیه، در كتاب‏‌هاى پزشكى براى داروهاى گوناگون فوایدى ذكر شده و براى علاج و درمان دردهاى گوناگون معرفى شده‌‏اند، اما بسیارى براى درمان خویش از داروى مناسبى استفاده میكنند، اما چون شرایط و دستورالعمل مصرف آن دارو را رعایت نمیكنند، نتیجه‌‏اى نمیگیرند و آن دارو بیمارى آنها را برطرف نمیسازد. همچنین در صورتى كه ما شرایط و ظرفیت‏‌هاى لازم را در خود فراهم آوریم، به پاداش محبت به اهل‌‏بیت «علیهم‏ا السلام»، و گریه بر سیدالشهدا «علیه‏ا السلام»، دست می‌یابیم و اگر بنا بود كه گریه بر آن حضرت به صورت مطلق تأثیر میگذاشت و حتى گریه فاسق‏‌ترین و بدترین مردم بر امام حسین «علیه‏ا السلام» باعث بخشیده شدن گناهان او میگشت، دین بازیچه تلقّى میشد و دست‏ آویز منحرفان و هوس ‏آلودگان قرار میگرفت. ما به حق معتقدیم كه محبت و ولایت اهل‌‏بیت «علیهم‏ا السلام» دژ مصونیت از قهر و عذاب الهى است، اما كسى وارد این دژ مستحكم الهى میگردد كه شرایط محبت و ولایت اهل‌‏بیت «علیهم‏ا السلام» را در خود فراهم آورده باشد و به لوازم محبت و ولایت آنان ملتزم باشد.

امام رضا «علیه‏ا السلام» در مسیر خراسان به نیشابور رسیدند. وقتى خواستند از آن شهر خارج شوند، علما و راویان حدیث از آن حضرت خواستند كه حدیثى را برایشان ذكر كنند. آن حضرت از طریق پدرانشان از رسول خدا «صلی الله ‏علیه‏ و‏آله» روایت كردند كه آن حضرت فرمود: «سمعت جبرئیل، یقول: سمعت اللّه ـ جل وعز ـ یقول: لا إله إلا اللّه حصنى فمن دخل حصنى أمن [من]عذابى. (فلما مرت الراحلة نادانا:) بشروطها و أنا من شروطها»؛6 از جبرئیل «علیه‏ا السلام» شنیدم كه فرمود: از خداوند شنیدم كه فرمود: «لا اله الّا اللّه» دژ من است و هر كسى داخل دژ من شود از عذابم ایمن میگردد. (اما چون قافله به حركت درآمد آن حضرت خطاب به ما فرمودند:) با رعایت شرایط آن و [ولایت]من از جمله آن شرایط است.

بر اساس روایت فوق، ولایت اهل‌‏بیت «علیهم‏ا السلام» شرط ورود در دژ الهى و مصون گشتن از عذاب خداوند است، اما مصونیت از عذاب الهى در گرو التزام به لوازم ولایت اهل‌‏بیت «علیهم‏ا السلام»، و پیروى صادقانه و خالصانه از آن حضرات است. روشن شد كه شفاعت مربوط به عالم قیامت است و شامل عالم برزخ نمیشود. البته، به واسطه كارهاى خیرى كه گنه‏كاران در دنیا انجام داده‌‏اند، در عالم برزخ مدتى عذاب از آنها برداشته میشود و آنان از ثواب و پاداش كارهاى نیكشان بهره ‏مند میگردند. اما پس از آن مجددا عذاب و كیفر میبینند و چنان نیست كه در سراسر عالم برزخ از عذاب الهى مصون بمانند.

در هر صورت، راه دفع شبهات شیطانى كه مانع توبه و موجب اصرار بر انحراف و گناه میگردند، فراگرفتن صحیح معارف الهى است كه در پرتو چنین شناختى انسان میتواند از دام شبهات رها گردد و به این باور برسد كه گناه هرچند كوچك، خسارت عظیمى براى انسان دارد و ما را از سعادت محروم میگرداند. با توجه به اهمیت و نقش بارز این عامل شناختى است كه در آموزه‏‌هاى دینى ما تأكید فراوانى به فراگیرى معارف دین شده و فضیلت‌‏هاى بزرگى براى آن ذكر گردیده است. از جمله در روایتى از امام كاظم «علیه‏ا السلام» وارد شده است كه: «عَالِمٌ یُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِینَ أَلْفَ عَابِدٍ»؛7 عالمى كه مردم از علمش بهره ‏مند گردند، از هفتاد هزار عابد و پارسا بهتر است.

ب. ضعف اراده و هیجانات كاذب

علاوه بر تأمین عامل شناختى و دفع شبهات و وسوسه‌‏هاى فكرى و شیطانى كه مانع توبه میگردند و انجام گناه را موجه میسازند، باید عامل روانى و انگیزشى را نیز فراهم آورد؛ زیرا براى انجام كارهاى اختیارى، در كنار عامل شناختى، باید عامل روانى نیز فراهم آمده باشد. چنان‏كه قبلاً نیز متذكر شدیم، عامل روانى همان اراده و تصمیم جدى است. از این‏ رو، باید موانع پیش روى تحقق عامل روانى را بازشناخت و درصدد رفع آنها كوشید. براى توضیح این معنا مثالى ذكر میكنیم: گاهى با اینكه انسان بر اهمیت سحرخیزى واقف است و تصمیم هم دارد كه سحر از خواب برخیزد و به عبادت مشغول شود و براى این منظور ساعت را تنظیم میكند، اتفاقا سحر هم از خواب بیدار میشود، اما با این اندیشه كه چند دقیقه دیگر به عبادت مشغول میشود، مجددا میخوابد و توفیق عبادت و نماز شب را از دست میدهد. از جمله عواملى كه چنین توفیقاتى را از انسان سلب میكنند و مانع تحقق اراده و تصمیم جدى براى توبه و انجام عبادت و سحرخیزى میشوند، فسادهاى فرهنگى نظیر رمان‏‌هاى فاسد، فیلم‌‏ها و برنامه‏‌هاى آلوده و فاسدى است كه از طریق رسانه‏‌هاى مدرن مثل اینترنت در اختیار همگان قرار میگیرد.

طبیعى است وقتى انسان فیلم‏‌هاى تأثیرگذار و داراى جاذبه را ببیند، به مرور به مشاهده چنین فیلم‏‌هایى عادت میكند و چون معتاد به مواد مخدّر كه توانایى ترك مصرف آن مواد را ندارد، او نیز نمیتواند از مشاهده آن فیلم‏‌ها صرف‏ نظر كند و اگر شبى چنین فیلم‏‌هایى را نبیند از ناراحتى خوابش نمیبرد و بی تردید صحنه‌‏هاى آلوده و محرك این فیلم‏‌ها او را منحرف و آلوده میسازند و از توفیقات معنوى محرومش میگردانند. وجود این عادت‏‌هاى نوخاسته و نوظهور، در جهان امروز، و گرفتاری‌ها و مشكلات روانى كه فراهم ساخته‌‏اند، روان‏شناسان غربى را به تكاپو واداشته است و آنان براى علاج اعتیاد به اینترنت و فیلم‏‌ها، بیمارستان‏‌هاى مخصوصى را در نظر گرفته‌‏اند. به هر حال فراگیر گشتن ماهواره و اینترنت و فیلم‏‌هاى مبتذل، امروزه مسلخ ارزش‌‏ها و پاكی‌ها گشته است و جوامع انسانى و بخصوص جوانان را با فاجعه‏‌اى دردناك و جبران‏ ناپذیر مواجه ساخته است، و با گستراندن جاذبه‏‌هاى گناه و فساد و ایجاد هیجانات كاذب، راهى برگشت ‏ناپذیر به سوى تباهى فراروى آنها قرار داده است. تا انسان گرفتار هیجانات نشود نمیتواند سطح تأثیر آنها را تشخیص دهد و به دلیل تأثیر تقریبا یكسانى كه هیجانات در انسان دارند، كسى كه هیجان خاصى را تجربه كرده میتواند تشخیص دهد كه هیجانى كه براى دیگران به وجود آمده و در افق تجربه او قرار نگرفته، چه تأثیرى بر روى آنان دارد. مثلاً وقتى كسى به انسان توهین و بی احترامى كند، تا هیجان غضب در انسان برانگیخته نشده، انسان میتواند خود را كنترل كند و واكنشى نشان ندهد، اما وقتى متناسب با سطح تحمل انسان، هیجان غضب در او برانگیخته شد، نمیتواند خود را كنترل كند و در مواردى حتى ناخواسته دست به كارى میزند كه در شرایط عادى تصور انجام آن نیز به ذهنش خطور نمیكرد. با مثال مزبور میتوان دریافت جوانى كه چشمش به منظره‌‏هاى تحریك ‏آمیز و پرجاذبه افتاده و به دنبال چشم، دلش نیز گرفتار شده و در نتیجه هیجان جنسى در او برانگیخته شده است، به چه عاقبت و فرجام شومى گرفتار می آید.

راه‌‏هاى كنترل غرایز و هیجانات نفسانى

با غلبه یافتن هیجانات نفسانى در انسان، عقل و اندیشه رخت برمیبندند و حتى آموزه‌‏هاى اخلاقى و شرعى نیز تأثیرى در انسان نمیبخشند و مقاومت در برابر هیجانات دشوار، بلكه براى نوع افراد، غیرممكن است. بنابراین، باید بكوشیم كه عوامل برانگیزاننده و تقویت ‏كننده هیجانات و احساسات در ما راه نیابد و سعى كنیم در محیط و شرایطى قرار نگیریم كه هیجانات تحریك و تقویت شوند؛ زیرا اگر هیجانات و احساسات، در انسان، به نقطه اوج خود رسیدند، او نظیر كسى است كه در سراشیبى میدود و وقتى سرعت گرفت، دیگر نمیتواند خود را كنترل كند و در نتیجه سقوط میكند. براى اینكه كسى به وسیله مشاهده فیلم مبتذل منحرف نگردد باید قبل از آنكه چنین فیلمى در اختیارش قرار گیرد، از محیط گناه و دوستان آلوده و فاسدى كه فیلم‏‌هاى فاسد را توزیع میكنند دورى كند. براى اینكه به گناهان و مفاسد اخلاقى مبتلا نگردد، از معاشرت با افراد فاسد خوددارى كند و الّا اگر انسان اقدامات پیشگیرانه را انجام نداد و به مشاهده فیلم فاسد پرداخت و یا بر اثر معاشرت با افراد آلوده به دام گناه و فساد گرفتار شد، دیگر نمیتواند خود را كنترل كند و خود را به گناه و فساد نیالاید. براى این منظور شایسته است با كسانى كه به مسائل اخلاقى و روان‏شناختى آشنایى دارند مشورت كند و از تجربیات دیگران استفاده برد. همچنین اگر بر اثر كوتاهى و غفلت به گناه و فساد آلوده شد، تا زمینه توبه و هدایت در او باقى است و كاملاً در منجلاب گناه و فساد غرق نگشته، ارتباطش را با دوستان ناباب قطع كند و فیلم‏‌ها و ابزار فاسدى كه او را به فساد و گناه وا میدارند، از بین ببرد و سعى كند وقت خود را با انجام كارهاى مثبتى نظیر مطالعه و تحقیق پر سازد و براى اوقات فراغت خود، تفریحات سالم و معاشرت با دوستان شایسته و حضور در محیط سالم را در نظر بگیرد.

به تعبیر دیگر، براى انسان، بخصوص جوانى كه عوامل شیطانى و انحرافى فراوانى نظیر معاشرت‏‌هاى ناسالم و گذران وقت به سخنان پوچ و مزاح‌‏ها و شوخی‌هاى فرصت‏ سوز، فیلم‏‌ها و نوارهاى مبتذل و آلوده كه احساس و هیجان بر گناه را در او برمی‌انگیزانند و مقاومت در برابر گناه را از او سلب میسازند، دو عامل بازدارنده وجود دارد. عامل اول، كه عامل سلبى به حساب می‌آید عبارت است از: دورى از محیط و افراد آلوده و سایر عواملى كه شهوت و غضب را در او برمی‌انگیزانند و گرایش به انحرافات را در او تقویت میكنند. عامل دوم، ایجابى است كه زمینه اتخاذ اراده مثبت و تصمیم سازنده را در انسان تقویت میكند، نظیر معاشرت با افراد شایسته، قرائت قرآن و مطالعه كتاب‏‌هاى روایى و اخلاقى، شركت در مجالس وعظ و حضور یافتن در جلسات دعا و مناجات و مهم‌‏تر از همه تلاش براى تحصیل انس با خدا؛ زیرا اگر انسان طعم انس با خداوند را چشید و لذت گفت‌‏وگو و مناجات با معشوق و معبود خود را درك كرد، همه جاذبه‏‌هاى غیر الهى در برابرش حقیر و كوچك جلوه میكنند و حتى براى لحظه‌‏اى حاضر نیست شیطان را به حریم دل خود راه دهد.

پى نوشت ها

1ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، باب 3، ص 136، ح 135.
2ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 4، باب 6، ص 25، ح 6.
3ـ محمّدبن یعقوب كلینى، اصول كافى، ج 3، ص 242، ح 3.
4ـ حمیدبن مسلم نقل میكند كه وقتى سیدالشهداء «علیه‏ا السلام»، بر روى زمین افتاده بود و بر اثر جراحات فراوان توان حركت نداشت و عده‌‏اى از سپاه عمر سعد، از جمله شمر ملعون با هر وسیله‌‏اى كه در اختیار داشتند به بدن مجروح آن حضرت حمله میكردند و سنان ‏بن انس ملعون نیزه در سینه آن حضرت و سپس در گلوى آن حضرت فرو برد و شمر نزدیك شد تا سر از بدن آن حضرت جدا كند، حضرت زینب سراسیمه به سوى قتلگاه آمد و فرمود: اى كاش آسمان به زمین فرو میافتاد، اى عمر سعد، آیا اباعبداللّه «علیه‏ا السلام»كشته میشود و تو [ایستاده‌‏اى و]به او مینگرى؟ ناگاه اشك چشم عمر سعد بر روى صورتش جارى شد و او صورتش را از زینب برگرداند. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 45، باب 37، ص 55.
5ـ همان، ج 21، باب 107، ص 120، 121، ح 28.
6ـ همان، ج 49، باب 11، ص 123، ح 4.
7ـ محمّدبن یعقوب كلینى، اصول كافى، ج 1، ص 33، ح 8.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *