تقابل آرای شمس و مولوی در باب حلاج

چکیده:
تأثیر عمیق و همه‌جانبه شمس تبریزی بر وجود مولوی بر هیچ‌کس پوشیده نیست تا آنجا كه تعدادی از مولوی پژوهانِ بنام، آثار مولوی را انعكاسی از اندیشه‌های شمس دانسته‌اند و مثنوی مولوی را شرحی از انعام شمس خوانده‌اند. انقلاب روحی پدید آمده در مولوی و تأثیر آموزه‌های شمس در تفكرات او در زمینه‌های عرفانی، فلسفی، كلامی و… به اثبات رسیده است. با وجود این، در مواردی بسیار نادر، اختلافاتی میان آراء این پیر و مرید پرآوازه دیده می‌شود كه تاكنون از دیدگاه محققان پوشیده مانده است. یكی از این موارد، اختلاف دیدگاه‌های آن‌ها درباره شخصیت حلاج است كه از محوری‌ترین شخصیت‌های عرفان اسلامی به شمار می‌رود. در پژوهش حاضر، ابتدا دیدگاه‌های شمس تبریزی درباره حلاج را كه به‌صورت بسیار پراكنده در مقالات او وجود دارند، گردآوری و طبقه‌بندی کرده‌ایم. سپس، آن‌ها را با آراء مولوی در آثار مختلف او مقایسه نموده، نشان داده‌ایم كه اختلاف‌ نظرهای اساسی میان آرای شمس و مولوی در مورد حلاج، شخصیت و جایگاه او وجود دارد كه در حوزه عرفان اسلامی بسیار قابل‌ تأمل است. به‌عنوان نمونه شمس در سخنان خود انا الحق گویی حلاج را مورد انتقاد قرار داده و معتقد است كه حلاج هنوز به‌ مراتب عالی سلوك و اتصال به‌حق دست نیافته، عالم روح را به‌تمامی درك نكرده، در سكر ناتمام بوده و سخنانش بوی انانیت می‌دهد. این در حالی است كه مولوی، مرید بلامنازع شمس، به دفاع از شخصیت حلاج پرداخته و بر این باور است كه او به مقام فنای فی الله و اتصال به‌ حق رسیده است و انا الحق او نه‌تنها ناشی از انانیت نبوده؛ بلكه تواضعی بزرگ در برابر حق محسوب می‌شود. علاوه بر این، مولوی در آثار مختلف خود، درصدد تأویل و توجیه انا الحق گویی حلاج بوده و آن را رمزی از رموز الهی می‌داند، درحالی‌ که شمس، آن را سخنی رسوا و بی تأویل نامیده است. در این مقاله بر آنیم تا علاوه بر بیان و بررسی این اختلاف دیدگاه‌ها، پاسخی مناسب برای این اختلاف‌نظر میان شمس و مولوی بیابیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *