چکیده:
کتابهای و سیره حدیثی، نام امکلثوم دختر امام علی بن ابیطالب (ع) را ذکر کرده و درباره حضور آن بانو در کربلا و کوفه مطالبی گفتهاند. البته در خصوص زندگانی، همسر و فوت آن حضرت و نیز محل دفن ایشان میان گفتار آنها اختلاف است. این مقاله به معرفی محققانه دخت گرامی امیرالمؤمنین (ع) پرداخته و بدین طریق، دو دختر با کنیه امکلثوم از آن حضرت معرفی مینماید؛ مادر امکلثوم کبری، حضرت زهرا (س) و مادر امکلثوم صغری، امولد بوده است که هر دو در بقیع مدفونند.
مقدمه
در شرح احوال و زندگانی زنان مسلمان از صدر اسلام تا کنون کتاب هایی به رشته تحریر درآمده و مطالبی ذکر شده است، لکن علی رغم ارزش گذاری قرآن کریم بر زن و سفارش های مؤکد رسول الله (ص) درباره زنان و رعایت شأن و حقوق آنها، همواره جمعی در مهجور داشتن این آفریده الهی کوتاهی نکردند و نخواستند یا نتوانستند گوهرهای باارزشی چون حضرت زهرا(ع) و دختران و فرزندزادگان آن حضرت یا مادران و دختران ائمه(ع) را به جهان معرفی کنند. به همین سبب و نیز به دلیل از بین بردن آثار شیعیان در طول تاریخ و بسا دلایل دیگر، ابهامات و بی اطلاعی های بسیار درباره بانوان بزرگ اسلام به ویژه بانوان اهل بیت پیامبر(ص) باقی مانده است. یکی از بانوانی که در تاریخ درست معرفی نشده و تنوع همنامی در نام زنان مسلمان برای او هست، حضرت ام کلثوم دختر امیرالمؤمنین (ع) و حضرت فاطمه زهرا(ع) است که برای معرفی ایشان تحقیق عمیق و دقیقی در میان کتاب های شیعه و اهل تسنن، کتاب های سیره و حدیث لازم بود. در این مقاله سعی شده است با معرفی دختران امام علی(ع) با نام ام کلثوم و ذکر مطالب موجود درباره ایشان، اطلاعات درباره ام کلثوم را کامل و متمایز کرده، با ارجاعات کتب معتبر، به این تحقیق اعتبار ببخشیم. امید است آن بانوی گرامی و مادر و پدر فرشته سانش که مادر و پدر سایر ائمه و همه شیعیان هستند، از ما راضی باشند.
1. ام کلثوم کبری
اُم کلثوم دختر امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب، قریشی هاشمی است. مادرش فاطمه زهرا(ع) (ابن اثیر، 1407ق، ج3، ص 263/ ابن حزم، 1403 ق، ص37/ ابن عنبه، [بی تا]، 1399ق، ص54 / مفید، 1399 ق، ص186/ مامقانی، 1352ق، ج3، ص73 من فصل النساء/ مسعودی، 1377 ق، ج2،ص92)، جدش رسول خدا (ص)، و جده اش خدیجه کبری(ع) است. وی که سومین فرزند حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا (ع) است، در زمان رسول اللّه (ص) در سال ششم هجری در خانه عصمت و طهارت به دنیا آمد و در دامان صدیقه کبری (ع) دوران طفولیت را سپری کرد، لکن در سال یازدهم هجری ابتدا جد بزرگوارش رسول خدا (ص) و سپس مادر گرامی خود حضرت زهرا(ع) را از دست داد و در سوگ ایشان در کنار پدر و برادران و خواهر کوچکش حضرت زینب (ع) به سر برد.
هنگامی که حضرت زهرا (ع) دار فانی را وداع گفت، ام کلثوم که پنج سال بیش نداشت برقعی به صورت انداخت و عبایی که دامن آن بر زمین کشیده می شد، بر سر کشید و با ناله گفت: «یا اَبتاهُ یا رَسولَ اللّهِ اَلآنَ حَقّاً فَقَد ناکَ فَقْداً لا لِقاءَ بَعْدَهُ اَبَداً» (مجلسی، 1403 ق، ج43، ص12، تاریخ الزهرا: ای پدر، ای پیامبر خدا! حقیقتاً الآن مانند زمان از دست دادن شماست. دیگر دیداری [میان ما و مادرمان تا قیامت] نخواهد بود.
در سال هجده پس از هجرت که ام کلثوم نوجوانی [حدوداً دوازده ساله بود، عُمَر بن خطاب وی را از علی بن ابی طالب(ع) خواستگاری کرد (مسعودی، 1377ق، ج2،ص40). علی(ع) فرمود: «بچه سال است». عمر مجدداً خواستگاری کرد و حضرت چون راضی به این ازدواج نبود، پاسخ های مختلف داد. سرانجام عُمَر به عباس (عموی پیامبر (ص)) شکایت و تهدید کرد که اگر علی قبول نکند، چاه زمزم را خراب می کنم و دو شاهد می آورم که علی دزد است و دستش را می برم. (کلینی، 1367ش، ج5، ص346 باب تزویج ام کلثوم). حضرت به ناچار پذیرفت و فرمود: «او (ام کلثوم) را به نزدت می فرستم، اگر راضی شدی با وی ازدواج کن». سپس ام کلثوم را فقط با یک بُرد بر تن، نزد عمر فرستاد و فرمود: به عمر بگو فقط با همین برد می آیم. عمر دستش را بر ساق پای ام کلثوم نهاد. ام کلثوم گفت: اگر خلیفه نبودی، دماغت را می شکستم. این را گفت و از نزد عمر بیرون رفت و به خدمت پدر رسید و گفت: مرا نزد پیرمرد بدی فرستادی. فرمود: دخترم او شوهر توست. عمر، ام کلثوم را با مهر چهل هزار درهم (ابن اثیر، [بی تا]، ج5، ص614/ ابن عبد البر، ج4، ص1954 / امین، 1403ق، ج 3، ص486/ طبری، بی تا، ج4، ص199) و به نوشته تاریخ یعقوبی با ده هزار دینار (یعقوبی، 1413ق، ج2،ص40) به عقد خود در آورد و حاصل این ازدواج، دو فرزند به نام های زید و رقیه بود. (کاتب واقدی، [بی تا]، ج8، ص463 / ابن حزم، 1403ق، ص 38 / ابن حجر، 1358 ق، ج4، ص468). عمر علت این ازدواج را – که از نظر سنّی هیچ تناسبی میان او و ام کلثوم دوازده ساله نبود – چنین بیان می کرد: از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: «کُلُّ سَبَب و نسَب و صهر مُنْقَطِعٌ یَومَ الْقیامَةِ اِلاّ سَبَبی وَنَسَبی وَ کُنْتُ قَدْ صَحَبْتُهُ فَأحْبَبْتُ اَنْ یَکونَ هذا» (کاتب فاقدی، بی تا، ج 8، ص 463/ مجلسی، 1403 ق، ج 25، ص246 کتاب الامامة / یعقوبی، 1413 ق، ج2،ص40): هر نسب و فامیلی و سببی روز قیامت قطع می شود، جز نسبت و سبب با من. خواستم که با او پیوند و نسبت داشته باشم.
البته در اینکه سند و متن این حدیث صحت داشته باشد، شک است؛ چنانچه صحیح هم باشد، به شرطی این نسب و سبب منقطع نیست که خدا و رسولش از آن افراد راضی باشند؛ وگرنه ابوجهل و دیگر خویشان رسول اللّه(ص) نظیر وی، روز قیامت در امان خواهند بود! (غروی نائینی، 1387ش، ص102). کلینی می نویسد: پس از فوت عمر، علی(ع)، ام کلثوم را به خانه خویش برد (کلینی، 1367 ش، ج 6، ص 115، کتاب الطلاق). پس از آن، ام کلثوم با عون بن جعفر بن ابی طالب (پسر عمویش) ازدواج کرد. در دورانی که امام علی بن ابی طالب(ع) در کوفه به سر می برد، ام کلثوم در کنار پدر بود.
پس از شهادت امیرالمؤمنین(ع) ام کلثوم در حالی که می گریست خطاب به ابن ملجم گفت: «یا وَیْلکَ اَمّا اَبی فَإنَّهُ لا بَأسَ عَلَیْهِ، وَ اِنَّ اللّهَ مخْزیکَ فی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ، وَ اِنَّ مَصیرَکَ اِلَی النّارِ خالِداً فیها» (مجلسی، 1403ق، ج42، ص289 تاریخ علی(ع)): وای بر تو! بر پدرم افسوس و اندوهی نیست. خداوند تو را در دنیا و آخرت خوار کرد. بازگشت تو سوی جهنم است و تا ابد در آن خواهی ماند.
علامه مجلسی از شیخ صدوق و او به اسناد خود از احمد بن علی مقری از ام کلثوم بنت علی(ع) روایت کند که فرمود: وصیت پدرم به برادرانم این بود که فرمود: ای فرزندانم، هنگامی که فوت کردم، مرا غسل دهید و با پارچه ای که رسول خدا (ص) و فاطمه (ع) را خشک کردید مرا خشک و سپس حنوط کنید. بعد مرا بر تابوتم بخوابانید، منتظر باشید تا قسمت جلوی تابوت بلند شود؛ انتهای آن را بگیرید (حمل کنید). به دنبال تشییع جنازه پدرم رفتیم تا به پشت بَنای «الغری» (بنای معروفی در کوفه) رسیدیم؛ جلوی تابوت ایستاد. انتهای آن را زمین گذاشتیم. سپس حسن با پارچه ای که پیامبر(ص) و فاطمه (ع) و امیرالمؤمنین(ع) را خشک کرده بودند، پیش آمد. کلنگ را گرفت و ضربه ای به زمین زد. قبری به صورت ضریح پیدا شد. ناگهان چوبی پیدا شد که بر آن به سریانی نوشته شده بود: بسم الله الرحمن الرحیم. این قبر، قبری است که نوح پیامبر برای علی، وصی محمد (ص) هفصد سال پیش از تو طوفان نوح حفر کرده است. ام کلثوم گوید: قبر شکافته شد، نفهمیدم که آقای من (پدرم) در زمین دفن گردید یا به آسمان برده شد. ناگهان شنیدم گوینده ای ما را چنین تسلیت می گوید: خداوند شما را در عزای آقایتان و حجّت خدا بر خلقش تسلیت دهد (مجلسی، 1403ق، ج42، ص216).
شیخ مفید به اسناد خود از حسن بصری نقل می کند: امیرالمؤمنین علی(ع)، شبی که فردای آن به قتل رسید، بیدار بود؛ ولی مانند همیشه برای نماز به مسجد نرفت. دخترش ام کلثوم (به پدر گفت: چه چیز شما را بیدار نگه داشته است؟ فرمود: اگر شب را به صبح برسانم کشته خواهم شد. ابن نباح (مؤذن حضرت) نزد علی(ع) آمد و اعلان نماز کرد. حضرت چند قدمی رفت و بازگشت. ام کلثوم به ایشان گفت: امر کنید که جعده با مردم نماز بخواند. حضرت فرمود: درست است، به جعده بگویید با مردم نماز بخواند. بعد از اندکی درنگ فرمود: از مرگ گریزی نیست و به سوی مسجد روان شد (مفید، 1399ق، ص15، ص7 از متن).
علامه مجلسی می نویسد: ام کلثوم دختر امیرالمؤمنین (ع) گفت: چون شب نوزدهم ماه رمضان فرا رسید، برای افطار آن حضرت طبقی با دو قرص نان جو و شیر و نمک (آسیاب نشده و درشت) آوردم. نمازش که به پایان رسید، برای افطار آماده شد. به غذایش نگاه کرد و آن را برانداز کرد و سرش را تکان داد و شدیداً با صدای بلند گریست و فرمود: دختر عزیزم! برای پدرت در یک طبق دو نوع غذا آورده ای؟ می خواهی فردا(روز قیامت) نزد پروردگار عزّوجلّ وقوف و جواب دادنم طولانی شود؟ می خواهم پیرو برادر و پسر عمویم، رسول خدا (ص) باشم. دخترم! نسبت به مال حلال دنیا حساب، و نسبت به حرام آن عقاب است. سپس آن حضرت فرمود: دخترم دنیا محل فریب و خواری است. هر کسی هر چه انجام دهد، سزایش را می بیند. دخترم تا وقتی یکی از این دو طعام را برنداری، به خدا قسم چیزی نمی خورم. ام کلثوم گوید: چون برداشتم، به غذا نزدیک شد و قرص نانی با نمک آسیاب نشده خورد. سپس خدا را شکر کرد و ثنا گفت. پس از آن به نماز ایستاد و نماز خواند و پیوسته رکوع و سجود می کرد و به درگاه خدا گریه و زاری می کرد (مجلسی، 1403 ق، ج42، ص276 – 278).
ام کلثوم شاهد فقدان جد بلندمرتبه اش، رسول خدا (ص)، و ظلم های وارد شده بر پدر و مادرش پس از آن حضرت، و از دست دادن مادر گرامی اش فاطمه (ع) و شهادت پدر بزرگوارش امیرالمؤمنین(ع) بود و همه مصائب را با صبر و بردباری تحمل کرد. کلامش در برابر خلیفه دوم، بیانگر شجاعت او، و سکوتش در برابر ازدواج با پیرمردی که حق ولایت پدرش را گرفته بود، نشانگر صبر، اطاعت و فرمان برداری از پدرش بود. او دختر صدیقه کبری (ع) و علی مرتضی(ع) و خواهر امام حسن (ع) امام صبر و بردباری و خواهر امام حسین(ع) نمونه شجاعت و پایداری و زینب کبری (ع) بانوی قهرمان کربلاست.
جایگاه و مقام حضرت ام کلثوم بسیار بالاست. او از پدر و ولیّ امر خود اطاعت نمود و با مردی که هیچ تناسبی با او نداشت، به سبب مصلحت حفظ اسلام ازدواج کرد. علما و دانشمندان اسلامی هم مدح آن حضرت گفته اند، چنان که علامه مامقانی او را از زنان راوی نام می برد و درباره اش می نویسد: زنی جلیل القدر، زیرک و بلیغ بوده است و من او را از ثقات می دانم (مامقانی، 1352 ق، ج3، ص73 من فصل النساء). صاحب کتاب اعلام النساء نیز می گوید: از برترین بانوان زمان خویش بود (کحاله، 1404ق، ج4، ص255). آن حضرت از راویان امیرالمؤمنین علی (ع) است و از او افرادی مانند: ام موسی (خادمه امام علی)، احمد بن علی مقری و حسن بصری روایت کرده اند. این نقل ها درباره چگونگی رحلت امیرالمؤمنین و وصیت های آن حضرت به فرزندانشان و مراسم تدفین آن حضرت است.
وفات و مدفن
دانشمندان و موّرخان می نویسند ام کلثوم و پسرش زید بن عمر در یک زمان در مدینه فوت کردند (ر.ک به: ابن عبدالبر، [بی تا]، ج4، ص1955 / ابن حجر، 1358 ق، ج4، ص468 / ابن اثیر، [بی تا]، ج5، ص 615 / زبیدی، [بی تا]، ج8،ص172) و در بقیع مدفون گردیدند.
سید محسن امین می گوید: از طریق اصحابمان (شیعه) از قداح، از امام صادق، از پدرش هشت روایت شده که فرمود: ام کلثوم بنت علی(ع) و پسرش زید در یک ساعت از دنیا رفتند و نمی دانیم کدام زودتر از دنیا رفت و از هم ارث نبردند؛ و نیز می گوید: ام کلثوم در زمان سلطنت معاویه در مدینه، قبل از سال 54 از دنیا رفت (امین، 1403ق، ج3، ص485 – 486).
ابن سعد به چند طریق اخباری نظیر هم آورده که مضمون ترجمه آن چنین است: زید بن عمر، و ام کلثوم فوت کردند و بر آنها یک نماز میّت خوانده شد و در این نماز جنازه زید را جلو قرار دادند و حسن و حسین (ع) هم حاضر بودند (کاتب واقدی، [بی تا]، ج8، ص464).
شیخ طوسی می نویسد: «اِجْماعُ الْفرقَةِ وَ اَخبارَهُم وَ رَوی عَمّارُ بنُ یاسِرَ، قالَ: اُخْرِجَتْ جَنازَةُ اُمِّ کُلثوم بِنْتِ عَلیٍّ عَلیه الصَّلَوةُ و السَّلامُ وَ ابنِها زیدِ بنِ عمَرَ، وَ فیِ الْجَنازَةِ الحَسَنُ (ع) وَ الْحُسَین(ع) وَ عَبدُاللّهِ بنُ عُمَرَ، و… فَوَضَعوا جِنازَةَ الْغُلامِ مِمّا یلی الاِمامَ وَ الْمَرأةَ وَراءَهُ وَ قالوا هذا هُوَ السُّنَّةُ» (طوسی، 1377ق، ج1،ص192): خاص و عام و اخبارشان اجماع دارند و عمار بن یاسر روایت کرده: جنازه ام کلثوم دختر علی(ع) و پسرش زید را بیرون آوردند و حسن و حسین(ع) و عبداللّه بن عمر کنار جنازه بودند…. جنازه پسر را جلو قرار دادند و جنازه زن را پشت سر آن و گفتند: این سُنَّت است (روش چنین است).
در دمشق قبری به نام ام کلثوم معروف است (امین، 1403 ق، ج7، ص136)؛ لکن این مقبره متعلق به ام کلثوم دختر امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه زهرا (ع) نیست؛ زیرا طبق گفته همه کتاب های مورد بررسی، ام کلثوم در مدینه رحلت کرد.
گفتاری درباره ازدواج ام کلثوم
گفتار دانشمندان درباره ازدواج عمر، خلیفه دوم، با ام کلثوم دختر علی بن ابی طالب یکسان نیست. در این قسمت به بیان برخی از دیدگاه ها در این زمینه می پردازیم. از جمله کسانی که این ازدواج را انکار کرده اند می توان به شیخ بلاغی اشاره کرد که رساله مخصوصی در نفی این ازدواج دارد به نام «رسالة فی تزویج ام کلثوم بنت امیر المؤمنین (ع) و انکار وقوعه» که شیخ آقا بزرگ طهرانی آن را ذکر کرده است (آقابزرگ طهرانی، 1403ق، ج4، ص172، رقم 912). یکی دیگر از منکران این ازدواج، شیخ محلاتی می گوید: «الاستیعاب و الاصابه و اسدالغابة داستان تزویج ام کلثوم را به عمر بن خطاب آورده اند و اخباری برای مناکحه ساخته و بافته اند و در السنه عوام کالانعام انداخته اند و شخص دانشمند بصیر بعد از تأمل در اخبار، به یقین درمی یابد که اصلاً چنین واقعه و مناکحه ای وجود پیدا نکرده است» (محلاتی، 1368، ج3، ص245).
البته گفتار اکثر بزرگان گویای این است که این ازدواج رخ داده، اما همگی بر اکراه امیرالمؤمنین و وجود زور از جانب عمر تأکید دارند؛ از جمله:
1. مرحوم طبرسی می نویسد: ام کلثوم با عمر ازدواج کرد (طبرسی، 1338 ش، ص 204).
2. ابن عِنَبه، آنجا که اولاد علی(ع) را نام می برد، می گوید: در المُجدی آمده: ام کلثوم نامش رقیه است، همسر عمر و فرزندش زید و مادرش فاطمه(ع) است (ابن عنبه، [بی تا]، ص83).
3. سید مرتضی علم الهدی در رساله ای می گوید این ازدواج با اکراه بوده است (مامقانی، 1352 ق، ج3، ص73 من فصل النساء).
4. کلینی با سند خود از امام صادق(ع) نقل می کند این ازدواج با غصب و اکراه همراه بوده است (کلینی، 1367 ش، ج 5، ص346، حدیث 1و2). نیز کلینی در باب «المتوفی عنها زوجها» با دو طریق از آن حضرت(ع) روایت می کند که فرمود:
«اِنَّ عَلیّاً(ع) لَما توُفِّیَ عُمَرُ اَتی اُمَّ کُلْثومِ فَاْنطَلَقَ بِها اِلی بَیْتِه» (کلینی، 1367 ش، ج 6، ص115، حدیث 1و2): پس از فوت عمر، علی(ع)، ام کلثوم را به خانه خویش برد.
5. شیخ طوسی نیز همین حدیث را روایت کرده است (کلینی، 1367ش، ج 6، ص 115 حدیث های 1و2/ طوسی، 1390 ق، ج8، ص161).
6. حاکم در مُستدرک خبر ازدواج عمر با ام کلثوم را آورده است (حاکم، نیشابوری، 1411ق، ج3، ص142).
7. ابن عبدالبر، ابن اثیر، ابن حجر، ابن حَزْم و طبری، ازدواج ام کلثوم، دختر فاطمه بنت رسول اللّه (ص) را ذکر کرده اند (ابن عبدالبر، [بی تا]، ج 4، ص1954/ ابن اثیر، [بی تا]، ج5، ص615/ ابن حجر، 1358ق، ج4، ص468/ ابن حزم، 1403ق، ص38/ طبری، [بی تا]، ج4، ص199)؛ از طرفی، برخی از بزرگان شیعه مدعی شده اند ام کلثوم زوجه عمر بن خطاب، دختر فاطمه(ع) نیست، بلکه دختر دیگر امام علی(ع) است.
در پاسخ به آنچه ادعا شده است، باید گفت:
الف) طبق آنچه اسدالغابة و الاصابه از عمر نقل کرده اند که رسول خدا (ص) فرمود: هر نسبت و سببی روز قیامت قطع می شود جز نسبت و سبب من؛ گفته مذکور نمی تواند صحت داشته باشد و مقصود عمر را عملی نماید؛ زیرا دختران علی(ع) از مادران دیگر (غیر فاطمه زهرا(ع)) فرزندان رسول خدا(ص) نیستند.
ب) فاطمه(ع) در سال یازدهم هجری رحلت کرد و عمر در سال 23 هجری از دنیا رفت. بدین ترتیب، زمان عقد ام کلثوم حتماً چند سالی پیش از مرگ عمر بوده؛ زیرا وی زید و رقیه را به دنیا آورده است. از طرفی، برخی از نویسندگان تصور کرده اند زوجه عمر، ام کلثوم صغری (دختر دیگر علی بن ابی طالب (ع)) است؛ اما این گفته نمی تواند صحت داشته باشد؛ زیرا طبق گفته مذکور، تولد این ام کلثوم نمی تواند زودتر از سال چهارده یا پانزده هجری باشد؛ بنابراین، سن وی هنگام تولد فرزندش زید، حداکثر هفت سال بوده است. چگونه ممکن است که دختری هفت ساله بچه به دنیا آورد؟ پس شواهد و قرائن نشان می دهد ازدواج ام کلثوم، دختر حضرت فاطمه(ع)، با عمر بن خطاب می تواند صحت داشته باشد.
2. ام کلثوم صغری
ام کلثوم صغری کنیه زینب صغری دختر امیرالمؤمنین (ع) است که مادرش ام ولد بود (مامقانی، 1352 ق، ج3، ص73). ابن ابی الحدید و ابن اثیر و مسعودی، در زمره اولاد علی(ع)، ام کلثوم صغری را معرفی کرده اند؛ اما مادرش فاطمه(ع) نیست (ابن ابی الحدید، 1383ق، ج2، ص475/ ابن اثیر، 1407ق، ج3،ص263/ مسعودی، 1377 ق، ج2، ص92). ابن عنبه در ذکر دختران امام علی(ع)، از المُجدی نقل کرده است: «نَفیسَةُ هِیَ اُمُّ کُلثوم الصُغری خَرَجَتْ اِلی عَبدِاللّهِ بنِ عَقیلِ الاصْغَرِ.» (علوی عمری، 1409 ق، ص18 / ابن عنبه، [بی تا]، ص83)
صاحب کتاب عمدة الطالب در ذیل عقبه (فرزندان) عقیل می نویسد: مادر محمد بن عبدالله، حمیده بنت مسلم بن عقیل؛ و مادر حمیده، ام کلثوم بنت علی بن ابی طالب است. (ابن عنبه، [بی تا]، ص49)
بنابراین، به نظر می رسد ام کلثوم حاضر در واقعه کربلا، همان زوجه مسلم بن عقیل است که به دنبال همسر و برادر بزرگوارش، ابا عبدالله الحسین (ع)، راهی کربلا شد (غروی نائینی، 1387ش، ص110) و برخی او را ام کلثوم وسطی نامیده اند. (امین، 1403ق، ج3، ص484/ حسّون، 1411ق، ص 202). آن بانو سپس به همراه امام سجّاد(ع) به شام و پس از آن به مدینه رفت (مامقانی، 1352 ق، ج3، ص73).
درباره این احتمال که ام کلثوم صغری در شام مدفون باشد هیچ مدرک و دلیلی برای رفتن آن بانوی گرامی به آنجا نیست و البته در کنار و زیر سایه امام سجاد(ع) زیستن بهتر از هر موقعیت دیگری است، به ویژه که شام زیر سلطه دشمنان ایشان بود و هیچ یک از ایشان علاقه ای به رفتن به آن سرزمین نداشتند.
طبری، نفیسه و ام کلثوم صغری را در زمره اولاد علی بن ابی طالب(ع) نام می برد که مادر هر دو ام ولد بوده؛ اما درباره اینکه نفیسه همان ام کلثوم صغری می باشد. چیزی نگفته است (طبری، [بی تا]، ج3،ص162). از سال وفات و محل دفن او نیز اطلاعی حاصل نشد.
سیده ام کلثوم خواهر(پدری) امام حسین(ع) و زینب کبری(ع) است که در مصائب کربلا شریک و همراه ایشان بود و همسرش مسلم نیز در راه ابا عبدالله الحسین(ع) شهید گردید. وی زنی صبور و مطیع خدا و امامش بود. بانویی فصیح و بلیغ، جلیل القدر و فهیم بود که در مجلس ابن زیاد در کوفه خطبه غرّایی ایراد کرد و در شام سخنرانی نمود. کتب تاریخی و سیره و کتاب بلاغات النساء خطبه ها و سخنان و اشعار ام کلثوم دختر امام علی بن ابی طالب و خواهر امام حسین (ع) را نقل کرده اند.
(ر. ک. به: ابن طیفور، 1361ق، به نقل از: سپهر، 1351، احوال امام خمینی ص37/ محلاتی، 1368، ج 3/ ابن طاووس، 1355ق، ص67/ مجلسی، 1403ق، ج45، صص112 و115).
سید بن طاووس می نویسد: هنگامی که حسین (ع) با خانواده وداع نمود، ام کلثوم ندا داد: «وا اَحْمَداه، وا عَلیّاه، وا اُمّاه، وا اَخاه، وا حُسَیناه،وا ضیعَتَنا بَعْدَکَ یا اباعَبْدِاللّهِ» ای احمد، ای علی، ای مادر، ای برادر، ای حسین، ای ابا عبدالله! بعد از شما همه چیزمان از میان رفت. حسین(ع) او را تسلی داد و فرمود: «یا اُختاه تعْزَّی بِعَزاءِ اللّهِ، فَإنَّ سُکّانَ السَّماواتِ یَفْنونَ، وَ أهْلَ الارْضِ کُلُّهُمْ یَموتونَ، وَ جَمیعَ الْبَریَّةِ یَهْلِکونَ. ثُمَّ قالَ: یا اُخْتاه یا اُمَّ کُلْثوم، وَ اَنْتِ یا زَیْنَبُ، وَ اَنْتِ یا فاطِمَةُ، وَ اَنْتِ یا ربابُ، أُنظُرْنَ إذا أنا قُتِلْتُ فَلاتَشْقُقْنَ عَلیَّ جَیْباً، وَ لا تَخْمِشْنَ عَلَیَّ وَجْهاً، وَ لاتَقُلْنَ هُجْرا» (ابن طاووس، 1355 ق، ص 32): ای خواهر، به عزای الهی عزاداری کن. آسمان ها و زمین همه نابود خواهند شد، مردم روی زمین همه خواهند مرد و همه موجودات هلاک خواهند شد. سپس فرمود: ای خواهرم ای ام کلثوم، ای زینب، ای فاطمه و تو ای رباب! بنگرید اگر من کشته شدم، گریبان چاک ندهید و صورت هایتان را خراش ندهید و سخن بی جا نگویید. البته نظیر این کلام از حضرت زینب(ع) نیز نقل شده است. ممکن است این نسبت توسط نویسندگان کتاب ها نقل شده باشد و یا خانم زینب صغری هم نظیر خواهر بزرگوارش این کلام را گفته باشد.
نیز می نویسد: ام کلثوم بانویی بسیار باحیا و باعفت بود؛ هنگامی که اسرا را به همراه سرهای شهدا وارد شهر می کردند، از شمر خواست از جهتی برود و سرها را جلوی کاروان اسرا ببرد که مردم ایشان را کمتر نگاه کنند (ابن طاووس، 1355ق، ص 67/ مجلسی، 1403ق، ص 27).
مامقانی می نویسد: من او را از بانوان ثقه و مشهور از اصحاب امام می دانم (مامقانی، 1352ق، ج3، ص73)
ام کلثوم از امام حسین (ع) و مهران بنده پیامبر(ص) روایت کرده و از او عطاء بن سائب روایت کرده است.
ابن حجر به سند خود از ثوری از عطاء بن سائب نقل می کند که شخصی (برای اسرای کربلا) چیزی به عنوان صدقه آورد. ام کلثوم آن را رد کرد و نپذیرفت و گفت: «حَدَّثَنی مَولیً لِلنَّبی (ص) یُقالُ لَهُ مَهران، أنَّ رَسولَ اللّهِ (ص) قالَ: إنّا آلَ محَمَّد لا تحِلُّ لَنا الصَّدَقَةُ و…» (ابن حجر، 1358 ق، ج3، ص372/ مجلسی، ج45، ص114) غلامی از خدمتکاران رسول خدا (ص) که به او مهران می گفتند، به من گفت: پیامبر (ص) فرمود: ما اهل بیت محمد (ص) هستیم، بر ما صدقه حلال نیست.
در میان سخنان ام کلثوم با ابن زیاد جملاتی حاکی از فعل رسول الله (ص) وجود دارد که می توان آنها را به معنای حدیث تلقّی کرد. ام کلثوم گفت: «یابنَ زیاد إنْ کانَ قَرَّتْ عَیْنُکَ بِقَتْلِ الْحُسَینِ فَقَدْ کانَتْ عَیْنُ رَسولِ اللّه قرَّتْ بِرُؤیَتِهِ وَ کانَ یُقَبِّلُهُ وَ یَمُصُّ شَفَتَیه وَ یَحْمِلْهُ هوَ وَ أخاه علی ظهْرِهِ» (محلاتی، 1368، ج 30، ص25 به نقل از: ناسخ التواریخ): ای ابن زیاد! اگر چشمت به قتل حسین روشن شد [بدان که] چشم رسول خدا با دیدن او روشن می شد و پیامبر به طرف حسین می رفت و لبان او را می مکید و او و برادرش [حسن] را بر پشت خود سوار می کرد.
نتیجه
ام کلثوم کنیه دو تن از دختران امیرالمؤمنین(ع) بود که با مشخصه «کبری» و «صغری» تمایز می یابند. مادر ام کلثوم کبری حضرت زهرا (ع) و مادر ام کلثوم صغری، ام ولد بود. ام کلثوم کبری در حیات پیامبر(ص) به دنیا آمد و در مدینه در زمان حیات امام حسن و امام حسین (ع) از دنیا رفت و در بقیع مدفون شد. ام کلثوم صغری سال ها پس از رحلت حضرت زهرا(ع) به دنیا آمد و به همراه امام حسین(ع) به کربلا رفت و به همراه امام سجاد، حضرت زینب(ع) و کاروان اسرا به کوفه و شام سفر کرد و سپس به مدینه بازگشت. از تاریخ رحلت او اطلاعی در دست نیست و سندی بر بیرون رفتن او از مدینه نیست و احتمال قوی این است که در بقیع مدفون باشد. سخنان و اشعاری که در کتاب ها به نام ام کلثوم است مربوط به ام کلثوم صغری است.
منابع
*. قرآن کریم.
1. آقا بزرگ طهرانی، محمد محسن؛ الذریعة الی تصانیف الشیعه؛ 26 ج، ط. الثالثه، بیروت: دارالاضواء، 1403 ق/1983م.
2. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة اللّه؛ شرح نهج البلاغه؛ تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم؛ ج دوم، ط. الثانیه، بیروت: دار احیاءالکتب العربیه، 1378-1383 ق.
3. ابن اثیر، علی بن محمد جزری؛ اسدالغابة فی معرفة الصحابة؛ احمد ابراهیم البنا – محمداحمد عاشور؛ 7 ج، قاهره: دارالشعب [بی تا]
4. ___________________؛ الکامل فی التاریخ؛ تحقیق عبدالله القاضی؛ بیروت: دارالکتب العلمیه، 1407 ق/1987 م.
5. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی؛ الاصابة فی تمییز الصحابة؛ بیروت: مکتبة مصطفی محمد، 1358ق.
6. ابن حزم، علی بن احمد؛ جمهرة انساب العرب؛ بیروت: دار الکتب العلمیه، 1403ق/1983م.
7. ابن طاووس، علی بن موسی ؛ اللهوف علی قتلی الطفوف؛ بمبئی: مطبع الحسنی، 1355ق.
8. ابن طیفور، احمد بن ابی طاهر؛ بلاغات النساء؛ نجف: المکتبة المرتضویة، 1361ق.
9. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله؛ الاستیعاب فی معرفة الأصحاب؛ تحقیق علی محمد البجاوی، مصر، [بی نا]، [بی تا].
10. ابن عنبه، احمد بن علی الحسنی؛ عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب؛ بیروت: دار مکتبة الحیاة، [بی تا].
11. امین، سید محسن؛ اعیان الشیعه؛ تحقیق حسن امین؛ 11 ج، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات،1403ق.
12. حاکم نیشابوری؛ المستدرک علی الصحیحین؛ بیروت: دار المعرفة، 1411ق/1990م.
13. حسّون، محمد و مشکور،ام علی؛ اعلام النساء المؤمنات؛ قم: اسوه، 1411ق.
14. زبیدی، محمد مرتضی؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ بیروت: دارالمکتبة الحیاة، [بی تا].
15. سپهر، محمد تقی لسان الملک؛ ناسخ التواریخ؛ تهران: کتابفروشی اسلامیه، 1351.
16. طبرسی، ابو علی فضل بن حسن؛ اعلام الوری بأعلام الهدی؛ تصحیح علی اکبر غفاری؛ تهران: مکتبة الاسلامیه، 1338 ش/1379ق.
17. طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ طبری؛ 5 ج، بیروت: مؤسسه الاعلمی [بی تا].
17. طوسی، محمد بن حسن؛ تهذیب الاحکام فی شرح المقنعه؛ 10ج، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1390ق.
19. ؛ الخلاف فی الفقه؛ چ دوم، تهران: مطبعه رنگین، 1377ق.
20. علوی عمری، ابوالحسن علی بن محمد بن علی، المجدی فی النساب الطالبیین، قم: مطبعة سید الشهدا، 1409ق.
21. غروی نائینی، نهله؛ محدثات شیعه؛ چ دوم، تهران: دانشگاه تربیت مدرس، 1387ش.
22. کاتب واقدی، محمدبن سعد؛ الطبقات الکبری؛ 9ج، بیروت: دار صادر، [بی تا].
23. کحاله، عمر رضا؛ اعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام؛ ط. الخامسه، بیروت، مؤسسه الرساله، 1404ق/1984م.
24. کلینی رازی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ علی اکبر غفاری؛ 7ج، چ 3، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1367ش.
25. مامقانی، عبداللّه بن محمد حسن؛ تنقیح المقال فی علم الرجال؛ 3ج، نجف: [بی نا]. 1352ق.
26. مجلسی، محمدباقر بن محمد تقی؛ بحارالانوار؛ 110 ج، ط الثانیه، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1403ه ق.
27. محلاتی،ذبیح اللّه؛ ریاحین الشریعه: در ترجمه دانشمندان بانوان شیعه؛ چ پنجم، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1368.
28. مسعودی، علی بن حسین؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ ط الثانیه، مصر: مکتبة السعادة، 1377ق/1958م.
29. مفید، محمد بن نعمان؛ الارشاد؛ ط الثالثه، بیروت؛ مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1399ق.
30. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب؛ تاریخ یعقوبی؛ تحقیق عبدالامیر نهنا؛ بیروت: مؤسسة الاعلمی، 1413ق/1993م.