چكیده:
انسان، مستعد اتصاف به همه كمالات است. وصول به آنها در گرو تربیت صحیح مىباشد و براى رسیدن به هدف والاى قرب الىاللّه، باید بهترین شیوهها را انتخاب نمود. به یقین، برترین روشها كه مبتنى بر شناخت حقیقت انسان و همه ابعاد وجودى اوست، تنها در كلام و سیره انسانهاى كامل در هر عصر و زمان جستوجو مىشود و چنین انسانهایى براى همه عصرها و زمانها جز معصومان كسى نیست. این مقاله با رویكرد نظرى و تحلیلى و با هدف آشنایى با روشهاى تربیتى «عفو» و «تغافل» امام سجاد (ع) بر اساس صحیفه سجادیه، دعاى ابوحمزه ثمالى و سیره رفتارى آن حضرت است.
مقدّمه
تربیت اسلامى یكى از اساسىترین بخشهاى معارف اسلامى، فلسفه بعثت رسولان و مهمترین وظیفه اولیاى الهى است. بهترین روشهاى تربیتى براى رسیدن به اهداف و اصول تربیت دینى در سیره پیشوایان دین یافت مىشود. از اینرو، پرداختن به شیوههایى كه براى تربیت افراد در گفتار و رفتار ائمّه اطهار دیده مىشود ضرورى است. گرچه در كتابهاى تاریخ و سیره گنجینههاى فراوانى از ائمّه دیده مىشود، اما با دید تربیتى تفكیك نشده و مورد توجه قرار نگرفتهاند. بیان سیره تربیتى هریك از ائمّه اطهار در شرایط متفاوت با توجه به نیازهاى جامعه امروزى، بهترین راه هدایت افراد و تربیت دینى آنهاست.
در موضوع اصول و روشهاى تربیتى از دیدگاه امام سجّاد(ع) با توجه به صحیفه سجادیه پژوهشهاى مختصرى انجام شده است، اما بررسى نظام تربیتى امام (ع) با تكیه بر دعاهاى صحیفه، دعاى ابوحمزه ثمالى و سیره رفتارى آن حضرت رهاورد و هدف نظرى این مكتوب است. هدف كاربردى ارائه شیوههاى تربیتى زینالعابدین (ع) به مربیان تربیتى است تا در پرورش نسل جوان به كار بندند.
اهداف تربیتى امام چهارم كه به عنوان الگویى براى مربیان جامعه اسلامى مطمح نظر است عبارتند از :
الف. هدایت به راه حق و تمییز حق از باطل؛
ب. اصلاح جامعه اسلامى و وصول به حیات طیبه (امام(ع) رسیدن به این هدف را در گرو عمل به اوامر و نواهى الهى مىدانند و از خداوند توفیق آن را طلب نمودهاند)؛2
ج. توحیدمحورى (تربیت بر مدار توحید و رساندن افراد به توحید عبادى كه برترین مرتبه زندگى موحدانه است، مقصود مربیان الهى بوده. امام(ع) مفاهیمى را براى ارتباط با خداوند و رسیدن به قرب الهى ذكر فرمودند؛ مثل: معرفت خدا،3 ایمان،4 تقوى.)5
در این مكتوب از میان روشهاى گوناگون تربیتى به دو روش «تغافل» و «عفو» كه جنبه اجتماعى داشته و رابطه تربیتى و اخلاقى انسان با هم نوع خود را نشان مىدهد اكتفا شده است.
مفهومشناسى
تربیت
در تعریف تربیت آمده است :
تربیت، عبارت است از فعالیتى مستمر و منظم در جهت كمك به رشد جسمانى، شناختى اخلاقى، اجتماعى و به طور كلى پرورش و شكوفایى استعدادهاى متربى كه نتیجه آن در شخصیت متربى به ویژه در رفتارهاى او ظاهر خواهد شد.6
تربیت دینى
تربیت دینى عبارت است از :
مجموعه اعمال عمدى و هدفدار، به منظور آموزش گزارههاى معتبر یك دین به افراد دیگر در عمل و نظر تا به آن آموزهها متعهد و پایبند گردند.7
سیره
سیره بر وزن فعله از سیر به معناى چگونگى عمل و رفتار یا سبك و قاعده رفتار است.8
در این مكتوب، معناى دوم یعنى برداشت روشهاى تربیتى از گفتار یا رفتار امام (ع) مقصود است و بنابراین، مقصود از سیره تربیتى شامل قولى یا فعلى است كه آن حضرت در مقام تربیت دیگران و به منظور اثرگذارى بر شناختها، باورها، احساسات، عواطف یا رفتارهاى دیگران ابراز داشتهاند. سیره قولى در این مقاله عباراتى از صحیفه سجادیه یا دعاى ابوحمزه ثمالى، و سیره فعلى رفتارهاى آن حضرت به قصد هدایت دیگران است كه در دوران سى و چهار ساله امامت ایشان ثبت و نقل شده است.
روش تربیتى
روش (شیوه) به معناى طریقه، اسلوب، راه یا منوال است9 و در اصطلاح علوم تربیتى، شیوههایى است كه با استفاده از آنها، فرد مىتواند تعلیمات و معارف حق و اخلاق پسندیده را در خود یا دیگرى پیاده كرده و عمق بخشد و ناپاكىها را از صفحه دل و روح خود یا دیگرى بزداید.10
در این مكتوب، روشهاى «تغافل» و «عفو» با توجه به مناجاتهاى صحیفه سجادیه و ابوحمزه ثمالى و سیره رفتارى امام (ع) بیان شده است.
الف. روش عفو
1. تعریف عفو
«اَلعفو هو التّجاوز عن الذُّنوب و مَحْوها عن العبد»؛11 عفو، گذشت از گناهان و محو آثار آن از بنده مىباشد.
بخشش، عبارت است از تغییر ارادى و آگاهانه و آزادانه قلبى، و نتیجه موفقیتآمیز كوشش فعال براى جایگزینى افكار بد با اندیشههاى خوب، و تندى و عصبانیت با احساس ترحّم و شفقت. و بخشودن عبارت است از غلبه بر احساسات منفى (كینه، عصبانیت) و جایگزینى آن با احساسات مثبت.
عفو در متون اسلامى عبارت است از فرانگرى به بافت رنجش، ملاحظه محدودیتهاى فردى و نوعى انسانها و با توجه به آنها رفتار خاطى را معنا دادن و تفسیر نمودن، و خود را فردى از نوع انسان ممكنالخطا دیدن، كه در شرایطى ممكن است به گذشت نیاز داشته باشد و احساس همدردى با خاطى و گذشت از اشتباه او كه با انگیزه آرامش روانى، بهبود روابط با خاطى و رشد و پرورش او، یا جلب رضایت خداوند صورت مىگیرد.
عفو، گذار از مرحله انزجار و رنجیدگى به مرحله احساسات مثبت فرد جفا دیده، نسبت به فرد خطاكار است.12
گذشت از تقصیر دیگران یكى از مكارم اخلاق و آداب معاشرت است. اگر همه انسانها در استیفاى حقوقشان سختگیر باشند، روح صفا و صمیمیت در جامعه یافت نخواهد شد. در قرآن كریم به عفو امر شده است: (خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ.) (اعراف: 199) همچنین در آیات دیگر علاوه بر «عفو»، به «صفح» نیز اشاره شده است،13 كه معناى آن رساتر از عفو است؛ یعنى علاوه بر مفهوم گذشت، نادیده گرفتن خطا نیز در آن لحاظ شده است.
عفو و اغماض در صورتى ارزشمند است و مصداق مىیابد كه انسان قدرت انتقام داشته باشد. در غیر این صورت، سكوت انسان نه از مصادیق عفو، بلكه از مصادیق كظم غیظ خواهد بود و «كَظم غیظ» در صورتى كه انسان از روى ناچارى سكوت كند منجر به حقد و كینه، و باعث سوءظن، حسد، غیبت و تهمت مىشود.14
2. اقسام عفو
از لحاظ ارزش اخلاقى، مىتوان مراتبى براى عفو برشمرد :
الف. گاهى بخشش و گذشت جنبه تاكتیكى دارد؛ به این معنا كه چون شرایط قصاص و انتقام مهیا نیست، ناچار است كه عفو نماید. این نوع بخشش گرچه یك تمرین اجبارى براى بخشایش دیگران است، اما ارزش اخلاقى و تربیتى ندارد.
ب. بعضى اوقات اغماض از خطاى دیگران تنها براى خودسازى است. بخشاینده دست از انتقام مىكشد؛ براى آنكه تحمل سختىها را تمرین كند، به كمال صبر و مقاومت دست یابد، ضعفهایش به تحمل و خوددارى مبدّل شود و در امر دنیا و آخرت موفق باشد. این قسم عفو داراى ارزش اخلاقى است؛ زیرا براى خودسازى است.
ج. مرتبه سوم عفو، نه جنبه تاكتیكى دارد و نه صرفh براى خودسازى است، بلكه براى همیشه از انتقام متجاوز در مىگذرد تا فرد خطاكار را تربیت كند و او را از ارتكاب دوباره عمل زشت باز دارد؛ زیرا انسانى كه در كمال قدرت است وقتى از تجاوز كسى كه ضعیف و زیر دست است مىگذرد، به طور طبیعى او را تحت تأثیر قرار خواهد داد، و وجدان اخلاقىاش را بیدار مىكند.15
چنین انگیزهاى براى عفو دیگران الهى و نیكوست؛ زیرا علاوه بر ارزش اخلاقى كه براى عفو كننده دارد، ارزش تربیتى نیز دارد و متربّى خطاكار را پشیمان و هدایت خواهد كرد.
3. عفو در گفتار امام سجّاد (ع)
یكى از اوصاف خداوند «عَفُوّ» است، و امام (ع) خداوند را با این نام مىخواند و تقاضاى بخشش خویش را مىنماید: «… اَنْتَ الّذى سَمَّیتَ نفسك بِالْعَفُوّ فَاعْفُ عَنّى…»؛16 اى خداوندى كه خود را بخشاینده نامیدى مرا عفو كن… .
خداوند اولین مربّى است كه با بخشش اولین متربّیان خویش، یعنى آدم و حوّا، «عَفُوّ» نامیده شد، و از این رو، عفو و گذشت در مقام تربیت، قدمتى همسان با خلقت انسان دارد. امام (ع) این نكته را مىآموزند كه عفو نقطه امید همه انسانهاى خطاكار در طول تاریخ بوده است، و جریان تكامل و تربیت نفس انسانى تنها در گرو گذشت خداوند از گناهان فرد، و انسانها نسبت به یكدیگر مىباشد.
در دعاى «التجاء»، امام با بیانى دیگر از خداوند طلب عفو مىفرماید :
«الّلهُمَّ اِنْ تَشَأْ تَعْفُ عَنّا فَبِفَضْلِكَ، وَانْ تَشَأْ تُعَذِّبْنا فَبِعَدْلِكَ، یا غَنِّىالْاَغْنیاء، ها نَحْنُ عبادُكَ بینَ یدَیكَ، و اَنَا اَفْقَرُ الْفُقراءِ اِلیك، فَاجْبُرْ فاقَتَنابِوُسْعِكَ، ولا تَقْطَعْ رَجاءَنا بِمَنْعِكَ»؛17 بار الها، اگر بخواهى ما را عفو كنى، این از فضل و بخشش توست، و اگر بخواهى ما را كیفر نمایى، بر اساس عدالت است. اى كسى كه از همه اغنیا بىنیازترى، هماكنون ما بندگان در پیشگاه تو حاضریم، و من از همه نیازمندان نسبت به [عفو] تو محتاجتر هستم. پس نادارى ما را با وسعت خود جبران فرما و امید ما را با دریغ نمودنت قطع مگردان.
در این فراز، امام در مقام هدایت و ایجاد بینش در متربّى هستند. امام مىآموزند كه متربّى متواضعانه در برابر مربّى باید خطایش را بپذیرد و از آن نادم باشد. از نظر ایشان، عفو و گذشت با همه ارزشى كه دارد، اما در مقام تربیت، متربّى نباید خطایى را تكرار نموده و همیشه انتظار بخشش مربّى را داشته باشد، بلكه مربّى مىتواند بنابر تشخیص خویش، متربّى را عفو كند یا اگر به تربیت متربّى مضر باشد گذشت نكند. امام (ع) در اینجا به عنوان متربّى از خداوند متواضعانه طلب بخشش مىكند، اما مىفرماید: اگر خداوند عفو نكند و عذاب نماید، این مطابق عدالت اوست.
همچنین آن حضرت در دعاى ابوحمزه، چگونگى طلب عفو متربّى از مربّى را آموزش مىدهند :
«اَنْتَ یا الهى اَوْسَعُ فَضْلا وَ اَعْظَمُ حِلْمآ مِنْ اَنْ تُقایسَنى بِفِعْلى و خَطیئتى، فَالْعَفوَ فالْعَفو فالْعَفو»؛18 تو اى خداى من كه فضل بىپایان و بردبارى عظیم تو برتر از آن است كه مرا با گناهم مقایسه نمایى، از من درگذر، از من درگذر، از من درگذر.
در این عبارت، امام با ذكر صفات خداوند و رحمت و حلم بىپایان او، به گناهكاران امید مىدهند تا متربّى مأیوس نشود و در راه تربیت به حركت خویش ادامه دهد.
4. روش عفو و بخشش در رفتار امام (ع)
در سیره امام (ع) به موارد فراوانى برمىخوریم كه ایشان نزدیكان، غلامان، بستگان، شیعیان و حتى مخالفان و دشمنان خود را مورد عفو و گذشت قرار مىدادند، و با این شیوه آنها را تربیت مىكردند.
عمادالدین طبرى نقل مىكند: روزى مردى از خویشان (حسن بن حسن (ع) نزد امام (ع) رفت، و تا توانست ایشان را دشنام داد. امام (ع) در پاسخ او خاموش ماند. چون حسن از نزد ایشان بازگشت، امام (ع) به كسانى كه نزد او نشسته بودند گفت : شنیدید این مرد چه گفت؟ مىخواهم با من بیایید و پاسخى را كه به او مىدهم بشنوید. گفتند: مىآییم و دوست داشتیم همین جا پاسخ او را مىدادى. امام نعلین خود را پوشید و به راه افتاد و گفت : (وَالْكَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ) (آلعمران: 134) همراهان دانستند كه او سخن زشتى به حسن نخواهد گفت. چون به خانه حسن رسیدند، امام گفت: بگویید سجّاد است. حسن بیرون آمد و یقین داشت زینالعابدین براى تلافى نزد او آمده است. چون نزد او رسید، علىبن الحسین گفت: «یا اَخى، انْ كُنْتَ قُلْتَ ما فِىَّ اَسْتَغْفِرُاللّه مِنْهُ، وَانْ كُنْتَ قُلْتَ مالیس فِىَّ فَغَفَرَ اللّه لَكَ»؛ برادرم اگر آنچه به من نسبت دادى در من وجود داشته باشد از خداوند طلب مغفرت مىكنم و اگر در من نباشد از خداوند براى تو طلب آمرزش مىكنم. حسن در پاى وى افتاد و بوسه مىداد و مىگفت: «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ بَلْ قُلْتُ فیكَ ما لیسَ فیكَ وَاَنَا اَحَقَّ بِهِ»؛ از خداوند طلب آمرزش مىكنم آنچه از [صفات بد] به تو نسبت دادم در تو نیست و من به آنها سزاوارترم.19
سیره امام در این حكایت، اسوهاى براى رفتار تربیتى است. امام با سكوت خویش و سپس بردن اطرافیان تا درب خانه حسن، مىخواهند شیوه بخشش را به آنها بیاموزند. اگر تنها ندامت و آموزش حسن مقصود بود، امام مىتوانست به تنهایى بروند، اما به نحوى از اطرافیان مىخواهد كه در مقابل جسارت او روش ایشان را هم ببینند. در اینجا، امام هم متربّى خطاكار و هم متربّیان دیگرى را كه منتظر درس جدیدى از روش تربیتى امام (ع) هستند، به بهترین وجه آموزش مىدهند.
عفو و گذشت، علاوه بر فواید و آثار فراوان اخلاقى كه در آیات و احادیث ذكر شده، و خداوند خود را به این وصف توصیف فرموده است، در عمل به عنوان عامل مهمى در تعدیل روابط بین افراد و برقرارى آرامش روانى نتیجهبخش مىباشد.
بخشش، علاوه بر ترسیم روابط بین افراد و كاهش تنشهاى اجتماعى، در تأمین سلامت روانى، كاهش اضطراب و افسردگى، عصبانیت و پرخاشگرى، اختلالات عاطفى و رفتارى، افزایش اعتماد به نفس، و پیشرفت تحصیلى فرزندان بسیار مؤثر و كارآمد است.
عفو موجب پایین آمدن فشارهاى روحى مىشود. كینهجویى و عفو نكردن موجب عدم تعادل عاطفى و شناختى مىشود، و بدىهاى متربّى را بزرگ كرده و خوبىهایش را منظور نمىكند.20
البته مربّى در عمل باید توجه نماید كه با عفو، ندامت و پشیمانى را در متربّى سبب شود، و پس از عفو هیچ منّتى بر او نگذارد تا موجب زایل شدن عزّت نفس او گردد و كینه مربّى را به دل بگیرد؛ زیرا در این صورت، باعث گمراهى و تكرار خطاهاى او مىشود.
به طور خلاصه روش عفو در سه صورت براى اصلاح رفتار افراد استفاده مىشود :
1. خطاكار از كارش پشیمان شده است و تصمیم به تكرار ندارد.
2. شخص خطاكار انسان آبرومندى است كه از روى جهالت كار ناشایستى انجام داده است.
3. خطاكار داراى فطرتى پاك است و احتمال مىدهیم كه اگر مورد عفو قرار گیرد، وجدان اخلاقى او بیدار مىشود.21
بنابراین، مىتوان گفت: در گفتار و رفتار امام سجاد (ع)، شیوه عفو به عنوان یك روش تربیتى براى دیگرسازى متربّیان به كار گرفته شده است. گرچه به عنوان یك اصل اخلاقى نیز مىتواند تأثیرات خوبى در مربّى و عفو كننده داشته باشد.
از اینرو، شیوه تربیتى عفو در كلمات و رفتارهاى امام (ع)، براى همه مربّیان یك الگوى عملى در تربیت است.
ب. روش تغافل
1. معناى تغافل
تغافل، یعنى انسان چیزى را بداند و از آن آگاه باشد ولى با اراده و عمد، خود را غافل نشان دهد و وانمود كند كه از آن آگاه نیست.22 تغافل در فقه اسلامى تحت عنوان «اصل صحّت» مورد توجه قرار گرفته است؛ بدین معنا كه عمل مسلمان درست است و اگر احتمال نادرستى در آن رود نباید به چنین احتمالى اعتنا نمود، چه رسد به اینكه بخواهیم تجسّس نماییم تا موجب كشف مفسده در دیگران شود.
تغافل در رابطه تربیتى بین مربّى و متربّى به این معناست كه پس از آنكه خطاى متربّى مسلّم گشت، در مرحله اول وقتى خطا ناچیز باشد، مربّى باید به گونهاى عمل كند كه گویا از هیچ چیز خبر نداشته است.
این شیوه مبتنى بر اصل عزّت است. قوّتها و ضعفهاى هر فردى در احساس عزّت او دخیل هستند و این دو احساس باید به نحوى تحت كنترل درآید كه منجر به حفظ عزّت فرد گردد، و با توجه به ضعفهاى متربّى از این شیوه استفاده مىشود.23
2. اهمیت تغافل
تغافل صفتى پسندیده، و یكى از اصول اخلاقى و طرق تربیتى ائمّه اطهار مىباشد كه داراى آثار درخشانى در تربیت است. در روایات، به تغافل و فواید و اثرات تربیتى آن اشاره شده است. امام على (ع) در اهمیت تغافل مىفرماید: «نِصفُ العاقل اِحتمال و نِصفُهُ تغافُل»؛24 نیمى از ساختار (انسان) خردمند بر اساس احتمال و نیمى دیگر به چشمپوشى بستگى دارد. نیز فرمودهاند: «كسى كه از بسیارى امور تغافل نكند آرامش و آسایش خود را متزلزل كرده است.»25 تغافل شاخهاى از حلم و بردبارى است و بدون حلم نمىتوان به آن دست یافت و از اینرو، امام على(ع) فرمودهاند: «لاحِلمَ كَالتّغافُل»؛26 هیچ بردبارى بهتر از چشم پوشى نیست.
امام على (ع)، تغافل را بهترین و شریفترین صفت اخلاقى انسان با كرامت دانستهاند: «اَشْرفُ اَخلاق الكریم كثرةُ تغافُلِهِ عمّا یعْلم.»27
همچنین امام (ع) تغافل نمودن از امور ناچیز را باعث افزایش منزلت تغافلكننده مىدانند، و با بیان مضرّات عدم به كارگیرى این شیوه، مخاطب را به این روش هدایت و تحریك مىنمایند :
«وعَظِّموا اَقْدارَكم بالتغّافل عن الدَّنِىّ من الْامور… و لاتكُونوا بَحّاثین عمّا غاب عنكم، فیكثر غائبكم… و تكرّموا بالتَّعامى عن الْاِستقصاء»؛28 قدر و منزلت خود را با تغافل نسبت به امور پست بالا ببرید… و زیاده از امورى كه پنهان است تجسّس نكنید كه عیب جویان شما زیاد مىشوند… و با چشم برهم نهادن از دقت بیش از حد در جزئیات، بزرگوارى خود را ثابت كنید.
3. انواع تغافل
تغافل همیشه سودمند نیست. از اینرو، براى آنكه مقصود ائمّه اطهار از تغافل به عنوان یك وصف پسندیده روشن گردد، آن را تحت دو عنوان «تغافل مثبت» (ممدوح) و «تغافل منفى» (مذموم) بررسى مىنماییم :
الف. تغافل مثبت : مقصود ائمّه اطهار از تغافل در اخلاق و تربیت، این قسم مىباشد؛ یعنى انسان چیزهایى را بداند كه پنهان كردن آن لازم یا پسندیده است، یا اینكه فرد خود را نسبت به مسئلهاى كه اظهارش عواقب نامطلوب دارد به ناآگاهى و بىاطلاعى بزند، و یا با بزرگوارى از كنار آن بگذرد تا باعث حفظ آبروى دیگران شود.
پنهان ساختن عیوب و لغزشهاى دیگران بسیار پسندیده است؛ زیرا هر كس كه عیبى دارد سعى مىكند از دیگران پنهان نماید. بخصوص در امر تربیت اگر از متربّى پرده درى شود، به نحوى كه آبرو و حیثیت اجتماعىاش خدشهدار گردد، این خود نوعى تشویق به خطا بوده و باعث گمراهى خواهد شد؛ زیرا وقتى نگرش مثبت نسبت به او نباشد، از انجام كارهاى ناپسند به صورت علنى ابایى نخواهد داشت.29 این نحوه چشمپوشى همان است كه در تعالیم دینى ممدوح مىباشد؛ روشى كه ناشى از عقل و مصلحت و هماهنگ اخلاق بوده و تغافلكننده با نیت تربیت انجام مىدهد. این نحوه تغافل از صفات حمیده بوده و مىتوان آن را از مكارم اخلاق به شمار آورد.
ب. تغافل منفى : همانگونه كه غفلت در امور زندگى مایه بدبختى است، تغافل نسبت به امور مهم نیز همینگونه است؛ یعنى انسان واقعیت را بداند و باور داشته باشد كه زندگى دنیا ناپایدار بوده و این جهان گذرگاهى است كه باید از آن عبور كند و هیچ اعتبارى به قدرت و ثروتهاى مادى نیست، ولى با این حال، از كنار این مسائل با بىتفاوتى مىگذرد، گویا اصلا هیچ چیزى نمىداند.
چنین تغافلى در تربیت منظور نیست، و آثار زیانبارش از غفلت هم بیشتر است؛ زیرا غافل، ناآگاهانه گرفتار حوادث مىشود، اما تغافلكننده با آگاهى دچار عواقب سوء مىگردد.30
گاهى نیز تغافل نسبت به دیگران براى تربیت و از روى حسننیت نیست، بلكه هواى نفس و اندیشههاى پلید محرك تغافلكننده است. چند نمونه از این نوع تغافل عبارتند از :
1. تغافل شخص حسود: حسود در كارهاى بد محسود تغافل مىكند و قصدش این است كه مىخواهد محسودش هر چه بیشتر به روش نادرست ادامه دهد تا بین مردم مفتضح شود و آبرویش برود.
2. تغافل انسان سودجو: تغافل او از گناه دیگران به مصلحت تغافل شونده نیست، بلكه نفع شخصى خود را در آن مىداند.
3. تغافل فرد جاهطلب: انسان جاهطلب از اخلاق ناپسند دیگران تغافل مىكند و از زشتى كارهاى آنان سخن نمىگوید تا اینكه انتقادش موجب آزردگى افراد از او نشود.31
4. شیوه تغافل در كلام امام چهارم
روش تغافل مربّى از خطاهاى متربّى، در كلمات امام (ع) به دو نوع قابل تقسیم است :
الف. چشمپوشى خداوند از گناهان بندگان : خداوند كه مربّى همه بندگان است، با پوشیدن عیوب بندگان و رسوا نكردن آنها سعى در تقربّ آنان به خویش دارد. در قرآن كریم،32 این روش مورد تأیید قرار گرفته است؛ زیرا وقتى منافقان به قصد طعنه و اذیت، پیامبر (ص) را «اُذُن» مىخوانند، خداوند از گوش شنوا و صفت پردهپوشى پیامبر كه مىخواهد از این راه منافقان را هدایت فرماید، با عنوان «اُذُنِ خیر و «رسول رحمت» تعبیر فرموده است.33 بنابراین، قبول توجیههاى متربّى از سوى مربّى، زیركى مربّى را خدشهدار نمىكند، بلكه مایه بزرگوارى مربّى است.
امام زینالعابدین (ع) در دعاى ابوحمزه خداوند را به عنوان مربّى توصیف فرموده است كه از گناهان او حلم و تغافل نموده، به نحوى كه اصلا گناهى مرتكب نشده است: «والْحمدُلِلّه الّذى یحْلُمُ عَنّى حَتّى كَاَنّى لا ذَنْبَ لى.»34
در اینجا امام (ع) با لسان دعا، روش تربیتى تغافل را به همه مربّیان آموزش مىدهند؛ چرا كه وقتى خداوند براى اصلاح رفتار بندگان از خطاهایشان تغافل مىفرماید، پس تمامى بندگان در مقام تربیت باید به این نحو عمل نمایند.
ب. تغافل انسانها نسبت به یكدیگر : از نظر امام (ع)، تغافل علاوه بر آنكه در تربیت ضرورى است، یكى از اصول مهم اجتماعى زندگى آرام و خالى از دغدغه و وسیله سامان یافتن امور دنیایى جامعه انسانى است.
از این رو، امام (ع) در وصیت به فرزندشان در اهمیت تغافل فرموده است :
«وَاعْلَمْ یا بُنَىَّ انَّ صَلاحَ الّدنیا بِحَذافیرِها فى كَلِمَتَینِ اِصلاحُ شَأنِ الْمَعاشِ مِلْؤُ مِكْیالٍ ثُلُثاهُ فِطْنةٌ و ثُلْثُهُ تَغافُل، لاِنّ الاْنسانَ لا یتَغافَل اِلّا عنْ شىء قَدْ عَرَفَهُ فَفَطِنَ لَهُ»؛35 فرزندم! همانا سامان یافتن همه امور دنیا در دو كلمه خلاصه مىشود؛ اصلاح و تأمین معاش زندگى همچون پُرى پیمانهاى است كه دوسوم آن به هوشمندى و یك سوم آن به چشمپوشى است؛ زیرا انسان تغافل نمىكند، مگر از چیزى كه آن را مىشناسد و آگاهى دارد.
امام با بیان اهمیت تغافل و فواید آن، درصدد تحریك و تشویق به این روش هستند و ما را به این طریق هدایت مىكنند.
5. تغافل در سیره امام سجاد (ع)
در سیره امام (ع) نیز دیده مىشود كه با روش تغافل مىتوان رفتار ناشایست متربّى را نادیده گرفت تا از این طریق، عزّت او حفظ شده و از ادامه رفتار نادرست او جلوگیرى شود؛ زیرا اگر احساس عزت متربّى زایل شود، او با بىباكى تمام خطاهاى بیشترى را مرتكب خواهد شد. ابن شهرآشوب مىگوید :
«وَاسَتطالَ رجلٌ عَلى عَلىبن الحسین ـ عَلیهماالسَّلام ـ فَتَغافَلَ عَنه، فقالَ لَهُ الرَّجُلُ: اِیاكَ اَعْنى؟ فقالَ لَهُ عَلىّبن الحسین (ع) وَ عَنكَ اُغْضى»؛36 مردى حضرت را دشنام گفت.
امام(ع) چشمپوشى (تغافل) نمود. مرد گفت: با تو هستم! امام پاسخ دادند: از [سخن] تو چشمپوشى مىكنم.
به دلیل آنكه امام حجت و الگوى عمل براى ماست، به كارگیرى روش تغافل براى همه مربّیان اسوه است تا از این طریق با حفظ احترام متربّى، او را به تربیت صحیح سوق دهند. انسانها دوست ندارند دیگران از خطاى آنان مطلع شوند. انسان، خواهان كرامت و عزّت نفس خویش است، پس نیازمند آن است كه جامعه با نگرشى مثبت با او برخورد كند. آگاهى دیگران از خطاى او نگرش او را خدشهدار مىكند، و اگر گناه او آشكار شود خطرناك ترین لحظه در زندگى فرد (متربّى) است؛ چرا كه او دیگر از فرو پوشیدن خطاى خویش بیمى ندارد و از بر ملاشدن آن ابایى ندارد.37 در چنین وضعى، مربّى تنها با تغافل مىتواند از انحراف بیشتر متربّى جلوگیرى كرده و او را در مسیر تربیت صحیح قرار دهد. بنابراین، تغافل به عنوان شیوه تربیتى در كلمات و سیره امام سجاد (ع) براى هدایت و تربیت افراد مورد استفاده قرار گرفته است.
نتیجهگیرى
از مجموع مطالبى كه بیان گردید، نتایج ذیل به دست مىآید :
1. عفو و تغافل خداوند تعالى نسبت به بندگان، در سیره گفتارى امام سجاد (ع) مشهود است.
2. در سیره تربیتى امام سجاد (ع) از روشهاى عفو و تغافل در جهت هدایت متربیان استفاده شده است.
3. امام (ع) با به كارگیرى شیوههاى تربیتى عفو و تغافل، از انحراف متربیان جلوگیرى كرده و آنان را به راه راست هدایت كردهاند.
4. در سیره امام (ع) از این دو روش در جهت آشنایى متربیان و تذكر آنان به اصول اعتقادى و سوق دادن آنها به اعمال نیك استفاده شده است.
5. به كارگیرى این روش در سیره رفتارى امام (ع) و اشاره به آنها در سیره گفتارى ایشان، الگوى عملى براى مربیان تربیت دینى است.
پى نوشت ها
1 كارشناس ارشد فلسفه، عضو هیئت علمى دانشگاه سمنان. دریافت: 23/11/87 ـ پذیرش: 14/4/88.
2 ـ صحیفه سجادیه، دعاى 47، ص 508.
3 ـ همان، ص 509.
4 ـ همان، دعاى 20، ص 207.
5 ـ همان، دعاى 21، ص 242.
6 ـ محمّدعلى حاجى دهآبادى، درآمدى بر نظام تربیتى اسلامى، ص 12.
7 ـ علیرضا اعرافى و محمد داوودى، تربیت دینى، ص 24.
8 ـ علیرضا اعرافى و سیدعلى حسینىزاده، تربیت فرزند، ص 10.
9 ـ علىاكبر دهخدا، لغتنامه، ماده روش، ج 8، ص 12378.
10 ـ سیدمهدى موسوى كاشمرى، روشهاى تربیتى، ج 1، ص 15.
11 ـ فخرالدین طریحى، مجمعالبحرین، ج 1، ص 300.
12 ـ باقر غبارىبناب، رفتار بخشایشگرانه در نهجالبلاغه، كتابچهارم، ص 289.
13 ـ تعابن: 4 / نور: 22 / زخرف: 89 / حجر: 85.
14 ـ محمّدرضا مهدوىكنى، نقطههاى آغاز در اخلاق عملى،ص599.
15 ـ محمّدتقى مصباح، اخلاق در قرآن، ج 3، ص 394ـ395.
16 ـ صحیفه سجادیه، دعاى 16، ص 184.
17 ـ همان، دعاى 10، ص 145ـ146.
18 ـ على مشكینى، مصباح المنیر، دعاى ابوحمزه ثمالى، ص 342.
19 ـ عمادالدین طبرى، مناقب الطاهرین، ترجمه حسین درگاهى، ج2، ص 623.
20 ـ باقر غبارى بناب، رفتار بخشایشگرانه در نهجالبلاغه، كتاب چهارم، ص 295ـ308.
21 ـ ابراهیم امینى، اسلام و تعلیم و تربیت، ج 2، ص 187.
22 ـ محمّدتقى فلسفى، اخلاق از نظر همزیستى و ارزشهاى انسانى، ص 403.
23 ـ خسرو باقرى، نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، ص 136.
24 ـ محمّد محمّدى رىشهرى، میزانالحكمه، ج 9، ص 4374.
25 ـ عبدالواحد تمیمى آمدى، غررالحكم و دررالكلم، ج 2، ص717، ش 1486.
26 ـ همان، ج 2، ص 345.
27 ـ محمّد محمّدى رىشهرى، میزانالحكمه، ج 9، ص 268.
28 ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 75، ص 64.
29 ـ ناصر مكارم شیرازى، اخلاق در قرآن، ج 2، ص 351.
30 ـ همان، ص 352.
31 ـ محمّدتقى فلسفى، اخلاق از نظر همزیستى و ارزشهاى انسانى، ص 406.
32 ـ توبه: 61.
33 ـ خسرو باقرى، نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، ص 137.
34 ـ على مشكینى، مصباح المنیر، دعاى ابوحمزه ثمالى، ص 334.
35 ـ میرزا حسین نورى، مستدرك الوسائل، ج 9، ص 38.
36 ـ علىبن عیسى الاربلى، كشف الغمه فى معرفة الائمّه، ج2،ص 312.
37 ـ محمّدعلى حاجى دهآبادى، درآمدى بر نظام تربیتى اسلام،ص 163ـ164.
منابع
صحیفه سجادیه، واحد مطالعات و تحقیقات اسلامى، تهران،اسوه، 1373.ـ اربلى، علىبن عیسى، كشفالغمّه فى معرفةالائمّه، بیروت،دارالاضواء، بىتا.ـ اعرافى، علیرضا و سیدعلى حسینىزاده، تربیت فرزند، قم،پژوهشكده حوزه و دانشگاه، 1380.ـ اعرافى، علیرضا و محمد داودى، تربیت دینى، قم، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، 1383.ـ امینى، ابراهیم، اسلام و تعلیم و تربیت، تهران، انجمن اولیا و مربیان، 1372.ـ باقرى، خسرو، نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، تهران، مدرسه،1376.ـ تمیمى آمدى، عبدالواحد، غررالحكم و دررالكلم، بیروت،مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1407ق.ـ حاجى دهآبادى، محمّدعلى، درآمدى بر اسلام، قم، مركز جهانى علوم اسلامى، 1377.ـ دهخدا، علىاكبر، لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران، چ دوم، 1377.ـ طبرى، عمادالدین، مناقب الطاهرین، ترجمه حسین درگاهى، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1379.ـ طریحى، فخرالدین، مجمعالبحرین، بیروت، داراحیاءالتراث العربى، ط. الثانیة، 1403ق.ـ غبارىبناب، باقر، رفتار بخشایشگرانه در نهجالبلاغه، تهران،تربیت اسلامى، 1379، كتاب چهارم.ـ فلسفى، محمّدتقى، اخلاق از نظر همزیستى و ارزشهاى انسانى، تهران، هیئت نشر معارف اسلامى، چ سوم، 1367.ـ مجلسى، محمّدباقر، بحارالانوار، تهران، مكتب اسلامیه، چ دوم،1364.ـ محمّدى رىشهرى، محمّد، میزانالحكمة، قم، دارالحدیث،1377.ـ مشكینى، على، مصباح المنیر، قم، الهادى، 1364.ـ مصباح، محمّدتقى، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1379.ـ مكارمشیرازى، ناصر، اخلاق در قرآن، قم، مدرسه امام على (ع)،1378.ـ موسوى كاشمرى، سیدمهدى، روشهاى تربیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1379.ـ مهدوىكنى، محمّدرضا، نقطههاى آغاز در اخلاق عملى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چ پنجم، 1374.ـ نورى، میرزاحسین، مستدرك الوسائل، تهران، حكمت، 1367.