شورش و قیام علیه حکومت ها از نگاه اسلام و مسیحیت

چکیده
در نظام سیاسی غرب درباره حکومت و ارتباط و تعامل مردم با آن، دو دیدگاه و نظریه وجود دارد: نظریه دموکراسی و نظریه حق الهی مسیحی. همچنان که در اسلام با دو نگاه اهل سنت و امامیه مواجهیم؛ طرفداران نظریه دموکراسی یا اصلا به حق شورش علیه حکومت قائل نیستند و یا انکه چنین حقی را تنها برای مجموع ملت جایز می شمارند. در نظریه الهی مسیحی اطاعت از حاکمان، لازم دانسته شده است. در نظریه اسلامی، بسیاری از فرقه و مذاهب، قیام علیه فرمانروای بیدادگر و عزل او را جایز شمرده اند؛ هرچند که نگرانی از فراگیر شدن فتنه و آشوب هم، به عنوان یک مانع جدی در فتوا به جواز شورش، پیوسته وجود داشته است. حنابله خروج بر حاکم جائر را به صراحت تخطئه نموده و از آن منع کرده اند. البته آیات و روایات امر به معروف و نهی از منکر نمی تواند منطقا با این مواضع سازگار باشد. امامیه در ارتباط با حکومت ها میان دولت عدل و دولت چجور تفاوت می گذارد. مسلما در دوره امامت و حکومت معصوم تمرد در برابر آنان قابل توجیه نیست. زیرا با توجه به ویژگی عصمت، احتمال خطا و یا اشتباه، و یا گناه و یا انحراف، منتفی است. بر اساس اعتقاد شیعه، در عصر غیبت حاکمی که از سوی امام عصر ماذون، نباشد جائر است و چون چنین اجازه ای، اختصاص به فقیه عادل دارد و برای غیر او به اثبات نرسیده است؛ لذا دولتی که تحت زعامت فقیه جامع الشرایط قرار نگیرد، دولت جور و طاغوت است. بر اساس آموزه های اسلامی قیام در برابر حاکم جور دارای مراحلی است.

کلیدواژه‌ها: الزام سیاسی، تمرد و قیام، حکومت، اسلام، مسیحیتف دموکراسی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *