چکیده:
مزارنگاری در ایران و برخی از سرزمینهای اسلامی پیشینه طولانی دارد. بنیاد آرامگاه بر فراز قبور سلاطین و سرداران و بزرگان به منظور بزرگداشت و حفظ نام آنان در سطح زمین و یا حجاری یک دخمه درون یک محوطه به مثابه اتاقی در سینه کوه در طول چندین قرن از سنتهای اصیل ایرانیان است؛ که از آن جمله است بنیان تخت سلیمان یعنی مقبره کورش در پاسارگاد. در دوران اسلامی نیز همین سنت نسبت به تربت ائمه معصومین و احفادشان عمل می شده است. بنابراین هر قبه و بارگاهی که در کشور عراق بر سر پا است در واقع از مفاخر اعتقادی ملت ایران به شمار است زیرا، هر چند حاکمان عراق کتیبه های کاشی حاکی از نام نادرشاه افشار را برچیده و به جای آنها در ایوان پرشکوه مدخل صحن مرتضوی نجف آیه شریفه نصرمن الله و فتح قریب نصب کرده اند یا در صحن کربلا نام ناصرالدین قاجار را از داخل کاشیکاری ها برداشته در عوض آن طره عثمانی حاکی از نام سلطان عبدالحمید را به کار برده اند و یا روی کتیبه های گچبری شده را به عنوان تعمیر سفیدکاری و گل اندود کرده و اسم بانی را تبدیل به نام تعمیر کننده کرده اند، اما هیچ یک از اینها تاثیری در اعتقاد عمیق مذهبی ایرانیان نسبت به این آثار ندارد.
علاوه بر احیا و تزیین آرامگاههای ائمه اطهار (علیهم السلام) قبه و بارگاه سلمان فارسی در مداین؛ بارگاه حربن یزید ریاحی در کربلا و گنبد و بارگاه مسلم بن عقیل و هانی بن عروه در کنار مسجد کوفه را ایرانیان ساخته اند که متاسفانه برای این که به ایران نسبت داده نشود نام بانیان آنها محو گردیده است. می توان گفت تنها ملت ایران بودند که به امامان خود عشق می ورزیدند و درباره فرزندان و خاندان آنان همه گونه تجلیل و تکریم می کردند و هر پرچمی که به نام آل علی افراشته می شد در سایه آن گرد می آمدند جان و مال خود را در راه پیشبرد اهداف آن نثار می کردند و در هر نقطه ای که یکی از اتقیای سادات فاطمی به خاک سپرده می شد بر فراز تربتش بقعه و بارگاه بنا می کردند. چنان که قبه و بارگاه ائمه بقیع در مدینه طیبه از آثار مجد الملک قمی وزیر سلطان برکیارق فرزند ملکشاه سلجوقی بود که اینک جای آن نمودار است.
به طور کلی و خلاصه آن که اغلب قبه های عالی و گنبدهای رفیع در سرزمینهای عراق، ترکیه، سمرقند، هرات و غیره همه و همه از مفاخر اعتقادی و اسلامی ایرانیانند که گویای حس علاقه ایرانیان نسبت به این دودمان و جلوه گاه سنن ملی و شعایر مذهبی ایشان به شمارمی روند.
اما پیشروی و نفوذ دین مبین اسلام قطع نظر از حقایق نورانی آن (اگر به خرافات آمیخته نگردد و عصبیت نابخردانه و تجمد بر ظواهر رها گردد) معلول چند علت است: که نخست وجود همین مشاهد متبرکه است که زبان گویای حقانیت و صدای رسایی است که نام پیغمبر ختمی مرتبت را به گوش مردم جهان می رساند و چون مؤمنی بر آنها بنگرد بلافاصله به یاد خاتم انبیا می افتد و بر روان تابناکش درود می فرستد و چون سیاحی بر قبه ای بگذرد از علت بنا و نام مدفون در آن می پرسد و در نتیجه به انتساب آن با چند و یا چندین واسطه تا امامان جانشین پیامبر اسلام پی می برد و بر عظمت مقام پیغمبر اسلام واقف می شود. پس این گنبدها هم که از سرچشمه سنن نیک باستانی و اعتقاد مذهبی ملت آبیاری شده اند متضمن فواید و محاسن بسیاری هستند که همه کس می تواند آنها را درک کند. بالجمله این مشاهد، دعات و مبلغان اسلامی هستند؛ مبلغانی جاوید و سرمدی؛ مداوم و مستمر که باید رمز مؤفقیت اسلام و بویژه فرقه امامیه را در وجود آنها دانست.
دیگر سرود آسمانی اذان است که روزی چند بار بر فراز گلدسته ها و مناره ها با بلندگو یا صدای رسا با آهنگ خوش و نوای روح بخش تکرار می شود و نام پیغمبر اسلام را به گوش مردم اطراف و جهانیان می رساند و شنوندگان را به بررسی و تعمق فرا می خواند و چه بسا به سعادت ابدی رهنمون می سازد که هر گاه درباره حقانیت اسلام با مردم آگاه و بینا به سخن پردازند بدون تردید بدان معتقد می شوند.
بالاخره این شعایر مذهبی که منادی مدارج همت کریمانه و فتوت جوانمردانه رادمردان مسلمان ایران است اسناد ایمان و عقیدت پاک نیاکان و زبان گویای اسلام شناسی مان می باشند.
این آثار ارزنده همچون کانون پخش امواج حقیقت و انوار دیانت و عظمت روحی و علو منزلت حضرت ختمی مرتبت و تجلی بخش خدمات برجسته آن حضرت به بشر و جهان انسانیتند که به صورت حق شناسی ملت از ذراری وی تجلی یافته است و از نظر دیگر جلوه گاه عشق و علاقه و خلوص عقیده و ایمان مردم ایران درباره این خاندان است و خوشبختانه کشور ایران به میزان حداکثر از این آثار برخوردار است و در این میانه خراسان بر اکثر استانهای دیگر پیشی گرفته است.
کشور ایران که اکنون در عرصه جهانی پرچمدار اسلام است و بویژه آستان قدس رضوی در جهت صیانت از این مفاخر ملی و شعائر مذهبی و مظاهر شکوه و غنای معنوی بسیار کوشایند و در راه حفاظت و متجلی نمودن این آثار می کوشند، و در مقام پاسداری از حرمت حریم نبوت و ولایت از پیشروان جهان اسلام هستند. (1)
سبب وجود مزار امامزادگان در ایران
وجود مزارات متبرکه امامزادگان و احفادشان که در سر تا سر ایران پراکنده است به وقایع تاریخ صدر اسلام و حداکثر به قرن سوم هجری برمی گردد. مهاجرت سادات حسنی و حسینی به نقاط گوناگون سرزمینهای شرقی اسلامی از همان صدر اسلام و در حکومت جابرانه امویان، خاصه در عهد حجاج بن یوسف خونخوار و زمان تسلط او بر عراقین از سوی امویان (75-95ق) با همه بیدادگریها و سفاکیهایش نسبت به فرزندان علی (علیه السلام)، آغازشده بوده است.
از نظر کلی این مهاجران بزرگوار را به چهار گروه می توان تقسیم کرد:
الف: دسته ای که برای فرار از بیدادگریهای امویان و بخصوص حجاج بن یوسف راه ایران و مشرق زمین را در پیش گرفتند البته دشمنی امویان به سادات و خاندان علی (علیه السلام) و کشتارهای بیرحمانه حجاج احتیاج به بسط مقال ندارد. اولیاءالله آملی و ظهیر الدین مرعشی چنین اشاره کرده اند که حجاج عهد کرده بود تا هر جا سیدی را بیابد بکشد تا نسل ایشان منقطع گردد.
ب: آنها که به هنگام ولایتعهدی حضرت امام رضا(علیه السلام) بدین سرزمین رسیدند. در تاریخ رویان اولیاءالله آملی بیان شده است که «سادات علوی به سبب آوازه ولایتعهدی و حکومت امام رضا(علیه السلام) روی بدین طرف نهاده اند و او را بیست و یک برادر بودند با چندین برادر زادگان و بنی اعمام از بنی حسن و بنی حسین. اینها به ری و نواحی عراق و قومس رسیدند که دست محبت دنیا قلم نسیان بر جریده بصیرت مامون کشید، و تخم کینه رضا در زمین سینه مامون نشاند و روی خرد او را به دود غفلت سیاه کرده و مرتبه دین و دولت را بر او تباه کرد و او را بر آن داشت که با آن همه عهد که کرده بود، به آخر عذر کرد و زهر در انگور تعبیه کرده و به خورد رضای معصوم داد… چون خبر عذری که با رضا (علیه السلام) کرده، به راه به سادات رسید، هر جا که بودند، روی به کوهستان دیلمان و طبرستان و ری نهادند. بعضی را این جا شهید کردند که مزار ایشان باقی است و بعضی وطن ساخته، همین جا مانده، تا به عهد متوکل خلیفه عباسی که ظلم او بر سادات از حد گذشت، بگریختند و در کوهستان طبرستان و بیشه این طرف جای ساختند و بنا بر آن که اسپهبدان مازندران و ملوک باوند از قدیم الایام که در اسلام آمدند، متشیع بوده اند و معتقد سادات، و ایشان هیچ وقتی جز امام المذهب نبوده اند، سادات را در این ملک مقام بهتر از جاهای دیگر بودی».
عمادزاده مؤلف کتاب زندگانی امام رضا(علیه السلام) در مقدمه بیان داشته علویین تقریبا چهل هزار نفر بودند که به دعوت مامون به ایران آمدند و در شهر مرو مرکز خراسان اقامت نمودند چنان که گفته اند به هنگام معرفی حضرت به عنوان ولیعهد حدود سی وسه هزار از اولاد علی حضور داشتند. پس از شهادت امام رضا(علیه السلام) و رفتن مامون به بغداد پراکنده شدند و در گوشه و کنار کشور رحل اقامت افکندند. سادات زواره، سادات کهنک، سادات اردستان و بسیاری از دهات و قصبات که به وجود سادات عمران و آبادی یافت همه از پرتو وجود مبارک امام هشتم بود.
امامزاده هایی که در فارس، یزد، اصفهان، کرمان، همدان، خراسان، مازندران، گیلان، آذربایجان، خوزستان و سایر ایالات اقامت گرفته و پس از مردن و یا شهادت قبه و بارگاهی پیدا کرده اند همه در سایه این مسافرت بوده است.
ج: گروه سوم آنهایی هستند که در خروج برخی از فرزندان علی (علیه السلام) بر خلفای اموی و عباسی شرکت داشتند و پس از شکست آنها بدین حدود گریختند هر گاه یکی از اولاد علی (علیه السلام) بر خلیفه خروج می کرد عده زیادی به همراه و یار او بودند و چون شکست می خورد خلیفه به قلع و قمع همراهان و یارانش فرمان می داد. سادات معرفی که بر خلفا خروج کردند و به شهادت رسیدند عبارتند از:
– زیدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) که بر هشام خلیفه اموی خروج کرد و به سال 122 ه .ق به شهادت رسید.
– محمدبن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) معروف به «نفس زکیه» که در سال 145 قمری در زمان منصور دوانیقی در مدینه خروج کرد، اشراف بنی هاشم با او بیعت کردند لکن حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) رضا نداد، منصور برادرزاده خود عیسی را به دفع وی فرستاد و در نزدیکی مدینه تلاقی کردند و نفس زکیه به شهادت رسید و سرش را به نزد منصور بردند.
– ابراهیم بن عبدالله مشهور به «قتیل باخمری» برادر نفس زکیه که به هنگام خلافت منصور (136-158ق) در بصره خروج کرد و در دهی به نام «باخمری» نزدیک کوفه به شهادت رسید.
– حسین بن علی بن حسن بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) معروف به «صاحب فخ» در نزدیکی مکه به شهادت رسید.
– یحیی بن عبدالله برادر نفس زکیه که پس از خروج نفس زکیه به دیار طبرستان و دیلم درآمد و کارش بالا گرفت و مردم به دورش جمع شدند، تا آن که به سال 176 قمری هارون الرشید فضل بن یحیی را مامور دفع او گردانید و سرانجام یحیی بن عبدالله در بغداد زندانی شد و درگذشت.
– ابوعبدالله محمدبن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) مشهور به ابن «طباطبا» که در سال 199 ق در خلافت مامون خروج کرد و کوفه را به دست آورد، اما دیری نپایید که در همان جا درگذشت.
– محمدبن محمدبن زیدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) که بعد از وفات محمدبن ابراهیم جای او را بگرفت، لکن فرمان به دست ابوالسرایا بود، ابوالسرایا به سال 200 ق اسیر و کشته شد و محمد را نیز پیش مامون فرستادند.
– ابراهیم بن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) که درسال 200 قمری زمانی که مامون در خراسان بود در یمن خروج کرد مامون بر او ظفر یافت و او را عفو کرد.
– محمدبن قاسم بن عمربن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) که در آغاز ملازم مسجد نبی بود در سال 219 قمری جمعی خراسانی با او بیعت کردند، سپس به جوزجان رفت و بعد از مدتی در طالقان خراسان خروج کرد، عبدالله بن طاهر بر او دست یافت و به نزد معتصم فرستاد، معتصم او را زندانی کرد، اما او توانست از زندان فرار کند.
– یحیی بن عمربن یحیی بن حسین بن زیدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) که در خلافت المستعین به سال 250 قمری در کوفه خروج کرد، مردم کوفه به او گفتند که اگر توبه سبب نیازمندی و تنگدستی دست به چنین کار خطرناکی زده ای ما همه حاضریم هر چند که بخواهی به تو بدهیم به شرط آن که بنشینی و فتنه برنخیزد، سوگند خورد به طلاق که جز آن که دین حق ذلیل شده و احکام شریعت منسوخ گشته خروج نکرده ام. محمدبن عبدالله طاهر، حسین بن اسماعیل را به جنگ او فرستاد و وی را گرفتند و سرش را بریدند و به نزد محمدبن عبدالله آوردند و محمد نیز سر را پیش مستعین فرستاد، و یاران یحیی به کوههای ری و طبرستان گریختند.
د: دسته ای از سادات که شمار آنها از سه گروه دیگر فزونتر بود و در زمان حکومت علویان در مازندران روی به دربار ایشان نهادند. که چون علویان زیدی مذهب در طبرستان سلسله حکومتی تشکیل دادند به ایشان پیوستند.
راجع به کثرت این دسته ابن اسفندیار در تاریخ طبرستان چنین گفته: «در این وقت(اواسط سال 253ق) به عدد اوراق اشجار، سادات علویه و بنی هاشم از حجاز و اطراف شام و عراق به خدمت او [حسن بن زید] رسیدند. در حق همه مبرت و مکرمت فرمود و چنان شد که هر وقت پای در رکاب آوردی سیصد نفر علوی شمشیر کشیده گرداگرد او مکله بستندی». این چهار گروه از سادات بزرگوار چون به نواحی نسبتا امن مانند نقاط کوهستانی عراق و قومس و ری و دیلم و نواحی طبرستان می رسیدند، رفته رفته با مردم این بلاد درمی آمیختند و بتدریج به صورت بومیان محل در می آمدند و از احترام خاصی در میان مردم برخوردار بوده اند.
پیدایش مشاهد و بقاع متبرکه
پراکندگی سادات در تمام نقاط گوناگون این پهنه یکسان نبود زیرا بیشتر به جاهایی روی می آوردند که احساس امنیت بیشتر می کردند همانند کوهستان ری و طبرستان و پاره ای نقاط مرکزی، با این حال بعضی از ایشان گرفتار مخالفان می شدند و به شهادت می رسیدند، امروز مراقد اکابر این بزرگواران باقی و مزار و مطاف است. از بر سنجش تعداد آنها در نقاط مختلف می توان پی برد که این نقاط به چه نسبت مورد توجه ایشان بوده است، گرچه برخی از این بقاع در طی زمان خراب و آثار آنها محو گردیده است. بر طبق آماری که سازمان اوقاف در سال 1352 شمسی تهیه کرده و در روزنامه کیهان انتشار یافته است در سراسر ایران حدود 1059 امامزاده احصا شده ولی در سی ام دی ماه 1372 شمسی همین سازمان تعداد مقبره های امامزادگان شناسایی شده را (2) /// 3400 باب اعلام کرده است که همه اینها جزء میراث فرهنگی و افتخارات ملی و مذهبی کشور محسوب می شود و بالاخره در فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی که از سوی بنیاد پژوهشهای اسلامی منتشر شده متجاوز از چهار هزار مزار شناسایی گردیده است. همه استانهای کشور از این موهبت بهره مندند ولی استان مرکزی از این لحاظ مقام نخست را دارد و تنها استانی که فاقد مقبره امامزاده می باشد سیستان و بلوچستان است از این تعداد اخیر حدود 1500 مقبره رونق دارد. سازمان اوقات میزان نذورات و کمکهای مردمی را در سال در حدود 10 میلیارد ریال تخمین زده است که صرف هزینه تعمیرات و بازسازی آرامگاهها می گردد.
تحقیق در احوال این معصوم زادگان و شناخت فرد فرد این بزرگواران اغلب در نهایت صعوبت و گاه غیرممکن می نماید زیرا بسیاری از سادات از بیم عمال جور در خفا بدین مرز و بوم آمدند و گمنام زیستند و ارباب انساب و تواریخ اطلاع زیادی در اختیار نگذاشته اند. و چون سادات وفات می یافته اند افراد خیر، بقعه ای بر مزار ایشان می ساختند و لوحه نامشان را بر آن نصب می کردند لکن ترجمه احوالشان ناگفته می ماند از طرفی لوحه ای که در روز فوت برای نصب بر مزار این بزرگواران فراهم می کردند به خط کوفی بوده و در زمانهای بعد که آنها را به خط ثلث یا نسخ برمی گرداندند، دشواریهای خط کوفی در اعجام و اعراب و قرائت و گاه فرسوده شدن و ریختن برخی کلمات سبب تحریف و تصحیف می گردیده است چنان که مثلا حسین به حسن و نقی بصورت تقی و عبیدالله به صورت عبدالله و ظاهر بشکل طاهر درمی آمده است که در این زمینه شواهد زیاد در دست است.
از سوی دیگر در ذکر پدران صاحب مرقد تا اتصال به امام (علیه السلام) از باب اختصار در نسب و یا به جهت این که قداست بیشتری به صاحب مرقد بدهند نام یک و یا چند واسطه حذف می شده است بدانسان که اکنون در نقاط مختلف امامزاده های فراوانی به نام فرزند بلافصل امام موسی کاظم (علیه السلام) معرفی شده اند. حال آن که آن حضرت را بدین اندازه فرزند و آن هم هم نام نبوده است. باید گفت که بیش از تعداد فرزندان حضرت که در کتب تاریخی آمده، بقیه فرزندزادگان و بنائر و احفاد و ذراری امام موسی کاظم (علیه السلام) می باشند که در نسبتشان نام یک یا چند واسطه حذف گردیده و آنان فرزند بلافصل امام معرفی شده اند.
بنا و تعمیر بقاع امامزاده ها
از دیرباز به حکم پاره ای اخبار ظاهرا نخستین بنا بر روی مراقد معصوم زادگان در همان زمان دفنشان به صورت سایبانی ساده به دست علاقه مندان به خاندان نبوت و ارادتمندان اهل بیت عصمت و طهارت (علیهما السلام) ایجاد می شد و به مرور، دیگر نکوکاران چیزی بر آن می افزودند و زمان چندانی نمی گذشت که صورت زیارتگاهی با آلت و عدت به خود می گرفت. مثلا احداث زیارتگاه حضرت معصومه(سلام الله علیها) در قم را چنین نوشته اند:
«پس از رحلت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در قم، نخستین بنا که عبارت بود از سایبان بوریایی به وسیله شیعیان که ساکن قم و معروف به خاندان سعد اشعری بودند بر روی قبر گذارده شد، پس از مدت کمی یکی از دختران حضرت امام محمد تقی (علیه السلام) به نام سید زینب به قم آمد و قبه با گنبد ساده ای بر روی قبر بنا نهاد».
از آن پس که سادات علوی در طبرستان صاحب قدرت شدند و حکومت در سال 270 قمری به محمدبن زید علوی رسید و بعد که آل بویه روی کار آمدند، امر آباد ساختن مراقد مطهره و بقاع متبرکه مورد توجه خاص قرار گرفت. پس از آنها نیز این مهم ادامه یافت و هنوز قرنی نگذشته بود که در عهد سلجوقیان مجدالملک از وزیران شیعی مذهب آن سلاله بدین امر قیام کرد. عبدالجلیل رازی در النقض ذکر کرده است:
«وزیر سعید شهید مجدالملک اسعدبن محمدبن موسی البراوستانی القمی قدس الله روحه با بزرگی رفعت و قبول و حرمت، خیرات بسیار فرمود، چون قبه امام حسن بن علی و علی بن زین العابدین و محمدالباقر و جعفر الصادق (علیهم السلام) به بقیع، که هر چهار معصوم در یک خطیره مدفونند و عباس عبدالمطلب آن جا مدفون است، به مدینه رسول (صلی الله علیه وآله) به گورستان بقیع و مشهد موسی کاظم و محمد تقی (علیهما السلام) به مقابر قریش هم او فرموده است به بغداد و مشهد سید عبدالعظیم حسنی به شهر ری و بسی از مشاهد سادات علوی و اشراف فاطمی (علیهم السلام)، با آلت و عدت و شمع و اوقاف که همه را دلالت است بر صفای اعتقاد او و در مقابل تربت حسین بن علی (علیه السلام) در کربلا مدفون است».
در زمستان 1347 شمسی آثار سر در قدیمی حرم حضرت عبدالعظیم با کتیبه کوفی و آجرکاری های زیبای عهد سلجوقی مربوط به سالهای 480-490 ق در جوانب سر در کنونی آن بقعه پدیدار گردید که کتیبه آن به نام «سید شمس الدین مجدالملک مشیر الدوله ابوالفضل اسعدبن محمدبن موسی» خوانده شد. کشف این کتیبه قول صاحب النقض را تایید می کند، ذکر این نکته خالی از فایده نیست که مردم بدانند بنای مدفن ائمه بقیع مذکور در النقض را وهابیها خراب کرده اند.
باری پس از سلجوقیان نیز در منابع، نام نیکوکارانی از حکام و متمکنان معتقد محلی و غیر ایشان به چشم می خورد که به آباد نگاه داشتن بقاع مقدس توجهی خاص داشتند و بسا افراد خیر و متدین دیگر که در اعصار و اماکن مختلف در این باب کوشش کردند و اموال خرج نمودند، لکن نامشان در جایی نیامده است.
از زمان روی کار آمدن صفویان که آیین تشیع مذهب رسمی کشور گردید، زیارت بقاع و اماکن مقدس این آیین رونقی دیگر گرفت، رفتن شاه عباس با پای پیاده به زیارت حضرت امام رضا(علیه السلام) خود یکی از دلایل بارز این امر می تواند باشد. از سلاطین این سلاله شاه طهماسب در امر تعمیر مراقد مقدس اهتمامی خاص داشت و ظاهرا تمام مراقد و بقاع مقدسه معصوم زادگان به فرمان او مرمت شده است.
سلاطین قاجار مانند فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه نیز در این باب گاه اهتمام می کرده اند و اکنون نیز حکومت جمهوری اسلامی در این مورد سعی بلیغ می نماید. (3)
نقش تصوف در پیدایش مزار
قطع نظر از آرامگاههای امامان و امامزادگان (علیهم السلام) غالب مزارات دیگر مربوط به عرفا و متصوفین است که اینان از عارفان و زهاد و متقیان عصر خویش بوده اند و اغلب مردم زمانه از مریدان و ارادتمندان آنها محسوب می شده اند، پس از مرگ یا ایجاد بقعه و بارگاه، آنها را نیز مانند ایام حیات معزز و محترم می شمرده اند. دکتر «زکی مبارک» دانشمند مصری ضمن بررسی تاثیرات تصوف در جامعه اسلامی به بعضی از کاربردهای آشکار و نهان مزارات که به نظر او از آثار صوفیان است اشاراتی دارد که بعضی را به اختصار در این جا نقل می کنیم:
گنبدهایی که بر روی جایگاه ابدی اولیا و صالحان پا برجاست خود نمودار بزرگداشت و احترامی است نسبت به مسلمانانی که نامشان سزاوار جاودانه شدن است. چنانچه روستا و شهرکها را از نظر بگذرانید خواهید دید که صوفیان چگونه در جاودان ساختن نام «اولیاء» هنرنمایی کرده اند.
اروپاییان، بزرگان و قدیسان خود را با ساختن تصویر و تندیس آنان جاودان می کنند و مسلمانان نیز بزرگان و اولیای خود را با افراختن گنبد (4) /// و بارگاه محترم می شمارند.
اگر تصویر و تندیسهای اروپایی را زائران زیارت می کنند و بزرگی هنرها را در آنها می ستایند، ضریحها و گنبدها در سرزمینهای اسلامی را زائران زیارت می کنند تا شگرفی هنرها را بنگرند. (5) /// گاه گویند: آیا این بدان معنی نیست که صوفیان مهندس و معمار بوده اند؟ گوییم که این شاهکارهای هنری از الهامهای آنان بوده است…، چرا که می بینیم به مزارات روی آورده، به زیارت آنها شتافته و به آنها علاقه مند شده اند. هم اینان چنین رسمی در میان ملتهای اسلامی منتشر کردند چندان که به آرامگاه پیامبر (صلی الله علیه وآله) نیز پرداختند.
آدمی وقتی در نظر می آورد که میلیونها دینار برای افراختن گنبد و بارگاهها صرف شده، و هزاران هنرمند به آرایش آنها پرداخته اند و این که چگونه آنها را در نهایت ظرافت هنری و دقت هندسی ساخته اند و چگونه ملتها به برپا داشتن ضریحها و آرایش گنبدها اقدام کرده اند، باید بداند که صوفیان در کارهای ایشان و در جنبشهای هنری تاثیری کامل داشته اند. هنرمندان مسلمان در آرایش ضریحها و مسجدها نبوغی شگرفت نشان دادند، چندان که توانسته اند در آرایش کلیساهای اروپایی تاثیر گذارند. چون بسیاری از هنرمندان مسیحی بر ستونهای کلیساها واژه های «الله»، «محمد»، «ابوبکر»، «عمر»، «عثمان» و «علی» را به گمان آن که اینها آرایه های هنری است نقش کرده اند.
لیکن ناگزیر از اشاره به فرق میان ضریح و تندیس هستیم. تندیس تنها خواسته اندیشه است و دیده پس از آن که آن را دید نگاه از آن برمی گیرد. اما ضریح خواست اندیشه و هنر و نیز فرهنگ است. دیدنی است که چگونه ضریحها مقر انجمنهای علمی است که طالبان علم هر بامداد و پگاه به آنها روی می آورند. می بینید که چگونه ضریحها معمولا دارای زاویه ها و مسجدها هستند. همین خود بیانگر آن است که ضریح چونان یک تخته سنگ هنری نیست، بلکه مرجع بسیاری از مفاهیم روحی، ذوقی و اجتماعی است.
معانی اجتماعی چیست؟ منظور از معانی کارکردهاست چنان که ملاحظه می شود هر بقعه و ضریحی، اغلب آستان و بارگاهی دارد، که انجمنهای هفتگی برای سماع و وردخوانی در آنها تشکیل می شود. همین خود از جهت ذوقی و روحی سودبخش است. بعلاوه می بینیم در پیرامون برخی از بقعه ها، سالروزهایی گرفته می شود که تاثیری قوی از جهت اجتماعی و اقتصادی داراست؛ نخست این که هر سالروز موسمی است که مردمان با هم دیدار می کنند، و حتی زناشوییها در روزگاران گذشته، بر اساس همشناسیهایی که در این سالروزها پدید می آمد صورت می گرفته است. دوم آن که هم نمایشگاههایی است که هنرها و دستاوردها، حتی شعبده بازی و افسونگری، در آنها به نمایش درمی آید. سوم این که بازارهایی همه جوره است که بازرگانی و صنایع در آنها رونق مادی حاصل می کنند. (6) ///
پیر:
یکی از عناوین مصطلح و مهم مزارات ایران کلمه «پیر» است که باید درباره آن توضیح کلی و کامل داده شود، زیرا مزارات معروف به پیر سابقه طولانی دارند و مدفونین در آنها شخصیتهای مهم عرفانی می باشند.
از قدیم معمول بوده است که در هر جا می خواستند قداستی برای شخص و یا مکان زیرنظر او قائل شوند از کلمه «پیر» استفاده می کنند مانند: پیر دیر، یعنی راهب پیر، شیخ و مرشد کامل، رهبر، پیشوا و شخص بسیار آزموده و با تجربه که سعدی (علیه الرحمه) خود در این مورد فرموده است:
مغان را خبر کرد و پیران دیر ندیدم در آن انجمن روی خیر
پیر خرابات
خرابات در اصطلاح متصوفه عبارت است از مقام و مرتبه خرابی و نابودی عادات نفسانی و خوی حیوانی و محل کسب اخلاق ملکوتی و نیز جایی که عارفان و سالکان از قیدعادات و حالات نفسانی رهایی یافته و از باده وحدت سرمست شوند، و خراباتی، مرد کامل را گویند که به معارف الهی دست یافته باشد چنان که در زمینه خرابات شعرای عارف ایران چنین گفته اند:
قدم منه به خرابات جز به شرط ادب که ساکنان درش محرمان پادشه اند
(حافظ)
اسرار خرابات بجز مست نداند هشیار چه داند که درین کوی چه راز است
(عراقی)
شرح اسرار خرابات نداند همه کس هم مگر پیر مغان حل کند این مساله ها
(جامی)
به فریادم رس ای پیر خرابات به یک جرعه جوانم کن که پیرم
(حافظ)
بنده پیر خراباتم که لطفش دائم است ورنه لطف شیخ و زاهدگاه هست وگاه نیست
(حافظ)
پیر طریقت:
به معنی شیخ، مرشد و رهبر است که مریدان را به راه فقر و تصوف رهبری می کند.
پیر دل: کنایه از خردمند و کارآزموده و دل آگاه است.
پیر مغان: به معنی رئیس و بزرگان مغان (از جمله پیشوایان مذهبی زرتشتیان) آمده است.
آن روز بر دلم در معنی گشوده شد کز ساکنان درگه پیر مغان شدم
(حافظ)
پیر میکده و پیر میخانه
در اصطلاح صوفیه مرشد و راهنما و قطب است. و همچنین چندین اصطلاح دیگر که در محاوره های عمومی و عرفانی به کار می رود.
به طور کلی «پیر» در لغت به معنی سالخورده و کلانسال و معمر و در مقابل کلمه جوان به کار می رود و در اصطلاح عارفان چنان که گفته شد به جای مراد و مرشد و یا به صورت پیر طریقت مصطلح است. این کلمه و یا معنی آن در بعضی مذاهب اسلامی و حتی غیراسلامی چنان که درباره «پیر مغان و پیر دیر» ذکر گردید مورد استعمال است و اسماعیلیان، یکی از فرق اسلامی، پس از متروک شدن اصطلاحهای قدیم از قبیل ماذون وداعی و مستجیب، تحت تاثیر عرفان، پیشوای مذهبی خود را «پیر» می نامیدند. در عهد صفویان نیز این اصطلاح رواج داشته است و هم اکنون در تطاول عامه سوگند خوردن به پیرو دشنام «بی پیر» رواج دارد و بنابر این داشتن پیر را یکی از واسطه های ایمان به خدامی دانند.
اما آنچه در این مقال مورد نظر است معرفی پیرانی است که پیروان و مریدانی داشته اند که بعد از مرگ تربتشان را زیارتگاه ساخته اند. (7) ///
خواب نما شدن:
بعضی مزارات بر اثر خواب نما شدن پدید آمده است مبنی بر این که یکی از زادگان «امام» در فلان نقطه مدفون است، مرحله «جنینی» یا ظهور ذهنی مزار تواند بود. نظر به آن که: «نتیجه خواب دیدن اعتقاد به ارواح است و انسان به دو شکل ارواح توجه دارد: گاهی می ترسد، و زمانی امید مساعدت و رحمت دارد، دیگر از نتایج آن نیاکان پرستی و عقیده به بقای روح و تناسخ است که هر یک بحثی جداگانه دارد. (8) /// در تحلیل پیدایی بسیاری از مزارات، خلاصه حدیثی را که گویند «شیخ صدوق» به نقل آورده ذکر می کنیم:
«کسی در خواب از پیامبر (صلی الله علیه وآله) پرسید که کدام یک از مزارهای فرزندان تو را زیارت کنم؟ فرمود: برخی را زهر داده اند و برخی را شهید کرده اند، گفتم: با این همه پراکندگی مزارهای ایشان کدام یک را زیارت کنم؟ فرمود: آن که به تو نزدیکتر است، یعنی محل تو به قبر او نزدیکتر و یا آن که در زمین غربت مدفون است.» (9) ///تا اینجا متوجه شدیم که بقعه و بارگاه به روال معمولی بر روی قبر مردان حق و بزرگ مذهبی ساخته شده و می شود لذا اگر پس از تحقیق به هویت شخصیت مدفون در مزار پی نبردیم واجب است که هنگام زیارت و توسل و واسطه جویی فقط «صاحب مزار» را مخاطب قرار دهیم. ناگفته نماند، مزار نگاران تاکنون فقط به ترجمه احوال صاحب مزار پرداخته اند و کتابهایی ماند شد الازار، مزارات سمرقند، هرات، بخارا، کرمان و تبریز و همچنین تذکرة القبورهایی منتشر کرده اند و یا در کتابهای تاریخ محلی و کتب زیست نگاری یا زیستنامه های جمعی همچون تراجم، طبقات، تذکرات، انساب، وفیات و هم در تواریخ عمومی درباره قبور و مزارها و بقاع متبرکه اشاره هایی شده است. اما در این آثار کمتر به نقد و انتقاد مدفون در مزار از جهت تبارشناسی یا تحقیق در مکان دفن پرداخته اند و یا علت تعدد مزارات را با یک نام و نسب روشن ننموده اند. و در این آثار کمتر به نقد و انتقاد مدفون در مزار از جهت تبارشناسی و تعیین محل دقیق دفن پرداخته اند. لذا برای رفع این مشکلات و ابهامات بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی در کنار سایر خدمات فرهنگی از مهرماه 1366 خورشیدی بر این شد که گروه جغرافیای ممالک اسلامی درباره مزارات کل کشور ایران به تحقیقات دامنه داری در متون تاریخی و مطالعات میدانی (به روش مشاهده عینی) بپردازد. در این گروه نیز با همکاری نگارنده (که از اعضای ثابت اولیه گروه است) و آقایان: محمدرضا خسروی، ایرج امانپور قرائی، محمود پسندیده در این مدت با استفاده از کتب تاریخی، رجال و انساب عربی و فارسی «خطی و چاپی» حدود 30000 (سی هزار) فیش تهیه گردیده که با مطالب تهیه شده در مطالعات میدانی جهت هر مزار تلفیق شده و برای هر استان کتابهایی جداگانه تالیف می شود که در این زمینه استان خراسان به واسطه وجود مقدس حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) بر دیگر استانها مقدم شمرده شد و با آغاز تاریخچه مختصر حرم مطهر امام هشتم (علیه السلام) گردآوری جلد اول مزارات خراسان مراحل پایانی را می گذراند و بقیه مجلدات در دست تالیف است.
بنابراین می توان گفت این نخستین مزاریه ای است که کلیه زیارتگاهها اعم از شهادتگاه، قدمگاه، امامزاده، معصوم زاده، اولیاء، مرد حق، خواجه، پیر، شیخ، شهید، آقا، سید، و بی بی از ابعاد مختلف مانند تبارشناسی، تعیین صحت و سقم مکان دفن، موقعیت جغرافیایی، و نتایج کیفی تاثیرات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی مزار با روش مشاهده عینی و استفاده از متون تاریخی مورد مطالعه قرار گرفته اند و مسائل زیر روشن گردیده است:
1- ترجمه احوال و شجره نامه صاحب مزار.
2- تاریخ یا تاریخچه ناحیت مزار همراه با مطالعه اجمالی باستان شناختی.
3- وضع معیشت مردمان ناحیت مزار.
4- فرهنگ معنوی، بویژه سنتهای قومی – بومی، اعتقادات مذهبی.
وجوه کاربردی هر مزار بسته به ساختار اجتماعی و یا ناشی از نیازهای جامعه ساکن در آن محل می باشد و آن نیازها نیز شامل استفاده های تفرجگاهی، عیدگاهی، نیازگاهی، نیایشگاهی، پناهگاهی، درمانگاهی، گورگاهی و تجمع گاهی است، که به اعتقاد مردم و ارباب احتیاج هر مزار می تواند دارای یک و یا همه این وجوه و کاربردها باشد که مردمان برای حصول و مقصود و نیتهای ذیل به سوی آنها می روند: زیارت، سیاحت، تفرج و تفریح، حاجت خواهی، مرادجویی، مشکل گشایی، شفایابی، پناهجویی، توسل، تبرک و تیمن، دادخواهی، ارج گذاری، آرامش یا بی نیایش، نذردهی و اجرای مراسم و آیینهای مذهبی و قومی و بومی.
از این مقال مختصر نتیجه گرفته می شود که بسیاری از مزارها در پیدایش شهرها و شهرکها و دهکده ها و بازارها و راهها دخالت تام یا تاثیر قابل ملاحظه داشته اند و نیز از تاثیر متقابل آنها برخوردار بوده اند.
مزار در رونق اقتصادی و تغییر سیمای محل از لحاظ ارتباطات مردمی و نیز تبادل آداب و رسوم فرهنگی در بین روستاها و شهرها و حتی کشورهای مسلمان همسایه که به زیارت امام و امامزادگان می آیند نقش بسزایی دارد.
پی نوشتها و مآخذ
1) گنجینه آثار قم، ج 1، ص 27-37؛ زندگانی امام رضا، عمادزاده، ج 2، مقدمه.
2) بقاع متبرکه دیگر در این آمار به حساب نیامده است.
3) دایرة المعارف تشیع، ج 2، ص 392-394 نقل از منابع با تاریخچه وقف در اسلام، شهابی،تهران، 1324ش، ص 63 و 81-135؛ تاریخ روایان ص 77 به بعد، تاریخ طبرستان، ج 1، ص 224به بعد؛ تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ص 67 به بعد، حج آن طور که من رفتم، فقیهی، ص 43 و56؛ روزنامه کیهان، شماره 911-28 آبان 1353؛ قصران، کریمان، ج 1، ص 208؛ النقض، چاپ اول،ص 230؛ زندگانی امام موسی کاظم، عماد زاده اصفهانی، ج 1، ص 9-14.
4) گنبدها نخست برای اولیا ساخته شد، سپس برای فرمانروایان و سلاطین، مانند مقبره سلطان سنجر در مرو.
5) تاریخ علم، ترجمه احمد آرام، چاپ 2، امیرکبیر، 1346، ص 354.
6) تصوف اسلامی، دکتر زکی مبارک ج 1، ص 385-388.
7) فرهنگ عمید، واژه پیر و خرابات.
8) بنیاد دین و جامعه شناسی، ص 19-20.
9) معارف رضویه، ص 123.