چکیده
یکی از ساختارهای قرآن برای بیان معارف، داستانپردازی است. قرآن کریم نیز مانند سایر کتب آسمانی برای آموختن قانونمندی های هستی به آدمی و انذار و تبشیر وی و نیز اِخبار از سرگذشت پیشینیان و حکایت پیامبران از داستان بسیار بهره برده است. از جمله این داستانها، روایت حضرت مریم(س) است که به دلیل اشتمال آن بر نشیب و فرازهای گوناگون و ماجراهای خارقالعاده از جمله ولادتطفلی بدون پدر و سخنگفتن وی در گاهواره، بسیار موردتوجه بوده است. شرح، تفسیر و بررسی این داستان و سایر حکایت های قرآنی تلاشهای علمی بسیاری را به خود اختصاص داده و پژوهندگان با رویکردهای مختلف ادبی، نحوی، تاریخی، زبان شناختی و … زوایای این قصص را مورد مداقه قرار دادهاند.
یکی از روشهای نوپدید در مطالعه قصص قرآنی روایتشناسی است و وجه امتیاز آن از روش های دیگر آن است که شاکله روایت را مورد بررسی قرار میدهد و با توجه به ابعاد مختلف داستان از قبیل روایتگر، شخصیتها، زاویه دید، پیرنگ و …، امکان استخراج روشمند معانی نهفته در آن را فراهم می نماید.
نوشتار حاضر ضمن گزارش روایت قرآن از داستان حضرت مریم(س)، سعی دارد به بررسی مؤلفههای روایتشناسی در این داستان بپردازد. این بررسی نشان میدهد که علی رغم تفاوت قصصقرآنی با داستانهای بشری از ابعاد گوناگون، داستان حضرت مریم(س)، پیرنگی تقریباً مشابه با داستانهای بشری دارد و الگوی ساختاری آن نیز با اندکی تفاوت، قابل تطبیق بر الگوی داستانهای معمول است. بازنگری عناصری مانند روایتگر، شخصیت ها و زاویه دید در این داستان با رویکرد روایتشناختی نیز دستآوردهای تازهای برای فهم این حکایت به ارمغان می آورد.
کلیدواژهها: «قرآن»؛ «روایتشناسی»؛ «روایت»؛ «داستان»؛ «حضرت مریم».
