حكم شطرنج در نظرگاه شيخ انصارى

متن مقاله

پیش از بررسى حكم فقهى شطرنج، براى درك بهتر مسأله، نگاهى داریم به معناى لغوى، تاریخچه پیدایش، چگونگى ورود آن به جوامع اسلامى و برخورد مسلمانان با آن و…

معناى لغوى

شترنگ، با (گاف)، فارسى و بر وزن و معناى شطرنج، بازى است معروف و مشهور، ساخته حكیم داهر هندى، یا پسر او.1

شطرنج بازى فكرى است كه در آن به وسیله مهره هایى به نام: شاه، وزیر، اسب، رخ، فیل، پیاده یا بیدق، روى صفحه هشت در هشت چهار خانه اى حركت مى كنند2.

علت نام گذارى این بازى به شترنگ، روشن نیست. برخى این واژه را مركب از (شت) و (رنگ) دانسته اند، یعنى شش رنگ3.

براى (شت) دو معنى ذكر كرده اند:

1 . (شَتْ) به فتح اول و سكون ثانى، مخفف (شتل) زرى باشد كه در آخر قمار، به حاضران بدهند.

2 . لفظى است فارسى، ترجمه لفظى كه در عربى (حضرت) گویند4.

براى (رنگ) نیز، سى و سه معنى ذكر كرده اند كه از جمله آن، قمار و حاصل قمار است.

گفته اند: (شت) واژه اى است هندى. به معناى (حضرت) در نوشته هاى قدیم فارسى نیامده و در فرهنگ جهانگیرى كه در هند نوشته شده نیز به این معنى نیامده است. در همه فرهنگ‌ها (شت) مخفف (شتل) مصطلح در قمار یاد شده است5.

پیدایش شطرنج

(بعضى از دانایان هند، گویند: مرگ بر كشور هند، فزونى یافت. دانشمند آن مردند و حكومت، ناتوان شد. مرد خردمندى، به نام (قفلان)، نزد پادشاه رفت و گفت: (انسانها جزئى از حیوانات هستند و حیوانات كوچك و ناچیزترند از آن كه خالقى امور آنها را تدبیر كند، بلكه امور آنها، به فلك مربوط است.)

پادشاه از او خواست، تا تصویر و دلیل این سخن را بیاورد.

وى، (نرد) را طراحى كرد كه بر اساس گردش زمان، كه یك سال است، مطابق با دوازده ماه در دوازده برج و سى روز درسى در جه و ایّام هفته و سیّارات هفتگانه ساخته شده است.

براى این (بازى)، تخته اى قرار داد شبیه سال و در آن، 24 خانه در نظر گرفت، به عدد ساعات شب و روز كه در هر طرف دوازده خانه مى باشد و در آن خانه ها سى نگهبان، قرار دارد، تشبیه به قرار گرفتن روزها در برجها و دو مهره، تشبیه به شب و روز، كه شش جهت دارد.

عدد شش، كامل ترین عدد است كه نصف و یك سوم و یك ششم دارد. و در هر مهره، نقطه هایى تعبیه كرد كه چگونگى قرار گرفتن این مهره بر روى تخته، وضعیت بازى را تعیین مى كند.

وقتى (قفلان)، این بازى را اختراع كرد و به شاه ارائه داد، وى خوشحال شد. و امور اهل هند، به گونه اى گذشت كه گویى، گردش ایّام و افلاك، آن را تعیین و تدبیر مى كنند و آدمى در سرنوشت خود، دخالتى ندارد. زمان به همین منوال گذشت و مردم، امورشان را مربوط به فلك مى دانستند، تا (بلهیت) زمام كشور را به دست گرفت. وى، از چنین شیوه اى، خوشش نیامد. پرسید: از دین (برهمن) كسى باقى مانده است؟

مردم، شخصى را كه دین و خرد داشت، به وى معرفى كردند و (بلهیت) او را خواست و موضوع را در میان گذاشت.

او گفت: من دلیلى ارائه مى دهم كه به وسیله آن، خردمند و ناتوان و دانا و جاهل و… شناخته شوند.

وى، شطرنج را ساخت كه در فارسى، هشت رنج گویند. هشت یعنى ثمانیه و رنج یعنى صفحه. این صفحه را هشت در هشت قرار داد كه حاصل ضرب آنها، شصت و چهار خانه مى شود. و جمعاً، سى و دو مهره قرار داد، كه بین دو رنگ تقسیم مى شوند و شانزده را بر شش صورت تقسیم كرد: شاه و وزیر (در هركدام یك عدد) دو رأس فیل، دو عدد رخ، دو رأس اسب و دیگر سربازان.

حكیم گفت: چیزى ارجمندتر از جنگ نیست؛ چرا كه در جنگ، برترى صاحب اراده و خردمند و… دانسته مى شود. پادشاه، بسیار خوشحال شد و مردم را جمع كرد و گفت: در جهان، اندیشمند و عاقل تر از انسان نیست و جهان، بر مدار انسان مى چرخد. خداوند، فلك و آنچه در آن است، براى انسان آفریده است.

انسان، مالك همه چیز و همه در تصرف انسان هستند و برترى انسانها بر یكدیگر، به دانایى و عقل است6.

یعقوبى، این نقل را استوار مى داند و داستان دیگرى كه درباره پیدایش شطرنج، مورخان ذكر كرده اند، مردود مى شمارد7.

مسعودى در باره پیدایش شطرنج مى نویسد:

(شطرنج در زمان بلهیت اختراع شد و این بازى بر بازى با (نرد) چیره گشت. مهره هاى شطرنج، بر اساس صورت انسان و حیوانات ساخته شده اند كه داراى مراتب هستد و تدبیر به شاه و پس از او، برحسب مراتب، به افراد دیگر سپرده شده است. این، نمودى است از اجرام علوى آسمانى هفت و دوازده. اساس اداره كشور، بر همین گونه تدبیر نهاده شده است و این كه دشمن از كجا و چگونه و چه زمانى مى آید براى هند، در بازى شطرنج، اسرارى است كه در دو چندان ساختن حساب خانه ها، نهفته است. حسابها بالا مى روند، تا به علت اولیه منتهى مى شوند و هرچه از یكى دورتر شویم، تأثیر گذاردن عالم بیشتر مى شوند.8)

بر حسب این نظریه، اهل هند، شطرنج را رمز جهان خلقت و چگونگى كثرت و وحدت و نقش هر كدام در تدبیر امور جهان مى دانند كه كثرت به وحدت، منتهى مى شود و در نهایت، خالق و مدبر جهان، یكى بیشتر نیست.

اگر این نظریه درست باشد، باید گفت: اعتقاد به یگانگى خداوند و چگونگى تدبیر امور جهان، در متن بازى شطرنج قرار داده شده است، تا مردم، اعتقاد به یگانگى خداوند را حفظ كنند و بر این باور باشند كه جهان، با خرد و تدبیر اداره مى شود و تقدیر امور با افلاك و خارج از اراده خدا و انسان، امرى است باطل و در نهایت، انسان در زندگى خود مختار است.

بالآخره، تاریخچه شطرنج به درستى معلوم نیست و اختراع آن را به یونانیان، رومیان، بابلیها، سكاها، مصریان، یهودیان، ایرانیان، چینیها و اعراب نسبت داده اند. آنچه كه امروز مقبول است این كه شطرنج، در اصل، هندى بوده و از آن جا به ایران آمده و از ایران به اعراب منتقل شده و از آن جا به اروپا رفته است. منشأ شطرنج را بازى (چترنگه) دانسته اند كه هنوز هم در هند معمول است9.

بازى شطرنج

در بازى شطرنج، دو نفر، با سى و دو مهره، براى هركدام 16 مهره، بر روى صفحه اى به شكل مربع و منقسم بر شصت و چهار مربع كوچك بر طبق قواعد مقرر، به هماوردى مى پردازند.

ردیف خانه هاى افقى، (سطر) و عمودى (ستون) و قطر، همان قطر نامیده مى شوند.

بازى شطرنج، مقرراتى دارد كه امروز، در بیشتر ممالك، مقررات موضوعه فدراسیون بین المللى پیروى مى شود.

بازى، با زدن مهره رقیب و بر جاى آن نشستن، انجام مى شود. مهره ها، هشت سوار، شامل: یك شاه، یك وزیر، دو فیل، دو اسب و دو رخ و هشت پیاده مى باشند.

رخ، به هریك از امتداد (سطر)، یا (ستون)، تا آن جا كه مهره اى نباشد، مى تواند، پیش برود. فیل، در امتداد (قطر) خانه هایى كه در آن قرار دارد مى تواند برود.

وزیر، قوى ترین مهره است. در امتداد (سطر) و (ستون) و (قطر) مى تواند برود.

اسب، دو خانه در امتداد (ستون) مى رود و در صورت نبودن مانع، در اولین خانه سمت راست، یا چپ مى نشیند و یا دو خانه در امتداد (سطر) مى رود و سپس در بالا و یا پایین مى نشیند.

پیاده، فقط جلو و آن هم یك خانه مى رود10.

بازى شطرنج، تكیه بر فكر و اراده دارد. در بازى شطرنج، توانایى فكرى افراد ارزیابى مى شود. زیرا شطرنج باز، باید حركت‌ها و توانایی‌های بالفعل و بالقوه خود و رقیب را ارزیابى و پیش بینى كند. هرچه این ارزیابى، دقیق تر باشد، در بازى برنده تر است.

شطرنج، درست در مقابل (نرد) قرار دارد. (نرد)، متكى بر (جبر) و به اصطلاح عامیانه، متكى بر (شانس) است و برد و باخت، در اختیار بازى كننده نیست. بدین خاطر (نرد) به مسابقات بین المللى راه نیافت ولى شطرنج چون متكى بر فكر بازى كننده بود، به مسابقات بین المللى راه یافت. در این مسابقات هم، واضح است كه برد و باختى وجود ندارد و به كسانى در مسابقه پیروز مى شوند، جوایزى از طرف برگذاركنندگان تعلق مى گیرد مثل سایر ورزش‌ها و مسابقات.

ورود شطرنج به جامعه اسلامى

پس از فتح ایران، به دست اعراب مسلمان و سرازیر شدن غنائم جنگى به مدینه و رفاه نسبى مردم و كم رنگ شدن ارزش‌ها، مردم، به برخى از تفریحات و سرگرمی‌ها كه در ایران و دیگر كشورها رواج داشت روى آوردند. در سال هشتم حكومت عثمان، (پرواز دادن كبوتر) و (بازى كمان گروهه)، در مدینه پدیدار شد كه عثمان، مردى از بنى لیث را مأمور ساخت تا از این بازی ها جلو بگیرد11.

در روزگار معاویه و پس از وى، در روزگار یزید، به خاطر مجالس بزم و عیش آنان و تفریحات و سرگرمی‌هاى گوناگون در دربار: بازى با سگ‌ها و نگهدارى آنها، بازى با یوزپلنگ ها، بازى با پرندگان، بازى با بوزینه، رقص و نوازندگى و…12 برخى از آداب و تفریحات و سرگرمی‌هاى ناپسند در بین مردم مسلمان، رایج شد.

در روزگار سفاح، نخستین خلیفه عباسى، برخى از شیوه هاى اردشیربن بابك رواج یافت. وى، به خوانندگان و نوازندگان دستور مى داد كه از پشت پرده براى وى بسرایند و بنوازند13.

پس از وى، دیگر خلفاى عباسى نیز چنین كردند. در روزگار آنان بود كه برخى از بازی هاى ایرانیان در میان اعراب، گسترش یافت.

جرجى زیدان مى نویسد:

(پادشاهان در طول تاریخ، در ساعات فراغت، به بازى مى پرداختند. بازی‌هاى خلفاء [مسلمان] بسیار است. برخى در جاهلیت معروف بود. چون: صید و مسابقه و برخى دیگر را از عجم ها گرفته بودند. چون: بازى با… نرد و شطرنج… هارون الرشید، اولین خلیفه اى بود كه با نرد و شطرنج، بازى كرد و بازى كنندگان را مقام و منزلت داد و براى آنان، حقوق تعیین كرد.14)

یا نوشته اند:

(مأمون، وقتى از خراسان به بغداد رفت، شطرنج بازان بزرگ را جمع كرد، تا جلوى روى او، بازى كنند15.)

یا در تاریخ آمده:

(رازى وعدلى، دو نفر از شطرنج بازان ماهر بودند كه در نزد متوكل عباسى، بازى مى كردند و نخستین كتاب را (عـدلى) و سپس (رازى) در مورد شطرنج تألیف كرد16.)

بدین گونه بازى شطرنج از در بارها و محافل و مجالس فساد، به میان توده مردم مسلمان گسترش یافت و جاى قماربازى با درهم را گرفت.17 از این روى ائمه(ع) كه همزمان بودند با این گونه پدیده ها، به مخالفت برخاستند و مردم را از پرداختن به چنین امورى برحذر داشتند. امام صادق(ع) در پاسخ به كسانى كه درباره شطرنج سؤال كردند از محضر وى، فرمود:

(دعو المجوسیه لاهلها لعنها اللّه18)

مجوسان را به خودشان واگذارید. خداوند آنان را از رحمت خود، دور كناد.

ولى امروزه، بازى شطرنج، بدون برد و باخت رواج دارد و در مسابقات بین المللى در ردیف دیگر ورزش ها و بازی‌ها قرار دارد.

بازى است فكرى و بیشتر در غیر قمار به كار برده مى شود. از این جهت، جاى دارد كه در باره این مسأله از نظرگاه فقهى بحث شود، تا حكم آن معلوم گردد. ما در این مجموعه، دامنه بحث را نمى گستریم، فقط مسأله را از منظر شیخ به بوته نقد و بررسى مى گذاریم.

شیخ، در (مكاسب) ذیل مسأله پانزدهم، تحت عنوان: (قمار)، به بیان حكم بازى با شطرنج مى پردازد.

وى، با استدلال به كتاب و سنت متواتر و به حكم اجماع، قمار را حرام مى داند و براى قمار، دو معنى ذكر مى كند:

1 . قِمار (به كسر اول) به معناى گذاشتن رهن در بازى، با وسائل قمار است.

2 . قِمار، به معناى بازى با وسائل قِمار است، هرچند برد و باختى در كار نباشد.

ایشان، معناى اول را براى (قِمار) مى پذیر دو معناى دوم را با تعبیر: (وحكى عن جماعة) مردود مى شمارد.

قِمار به معناى اول، مالى است كه براى برد و باخت، تعیین شده و در اصطلاح به آن رهن مى گویند و حكم حرمت در این معنى وضعى و در معناى دوم تكلیفى است. زیرا موضوع قمار، به معناى اول، مال و به معناى دوم، فعل مكلف مى باشد. شیخ، پس از بیان معنى و حكم كلى قمار، به تقسیم موضوع مى پردازد:

1 . بازى با وسائل قمار، با رهن.

2 . بازى با وسائل قمار، بدون رهن.

3 . بازى با وسائل غیر از وسائل قمار، با رهن.

4 . بازى با وسائل غیر از وسائل قمار، بدون رهن.

مى شود بر این اقسامى كه شیخ بر شمرده دو قسم دیگر افزود:

1 . بازى با وسائلى كه در سابق از اسباب قمار بوده و اكنون نیستند.

2 . بازى با وسائلى كه در گذشته از وسائل قمار نبوده اند.

حكم اقسام

* در نظر شیخ، بازى با وسائل قمار و با برد و باخت، بدون اشكال حرام است. اجماع و خبر متواتر بر آن دلالت مى كنند.

* در مسأله دوم: بازى با وسائل قمار، بدون رهن، اظهار مى دارد:

(در صدق قمار، به بازى با وسائل قمار، بدون رهن [برد و باخت] تردید است. زیرا گفتم: قمار، یعنى (رهن) در بازى با وسائل قمار.)

كلام شیخ، بر این موضوع صراحت دارد كه حكم حرمت، دائر مدار صدق قمار مى باشد. قمار، بر محورگذاردن (رهن) مى چرخد. زیرا قمار، پولى است كه براى برد و باخت، تعیین مى شود.

وى، اشكال هایى كه امكان دارد متوجه این حكم و استدلال آن شود، به این بیان، رد مى كند:

(بر فرض كه كلمه قمار در این مورد نیز به كار برده شود و به آن قمار بگویند. و نیز هرچند بنا را بگذاریم بر این كه هر كلمه اى به معناى حقیقى خود استعمال مى شود، لیكن، صرف اطلاق قمار بر این مورد، سبب نمى شود كه حكم كلى حرمت را بر آن جارى كنیم؛ چرا كه حكم حرمت، به موردى انصراف دارد كه بازى با برد و باخت باشد.)

نتیجه كلام شیخ:

حرمت بازى با وسائل قمار، بدون برد و باخت، قطعى نیست، زیرا قمار بر این مورد، صدق نمى كند. بر فرض كه صدق كند، از این مورد، انصراف دارد. زیرا آنچه كه در جامعه رایج بوده، بازى با وسائل قمار و با برد و باخت بوده است و بدون برد و باخت، بسیار كم؛ از این روى الفاظ حدیث بر موردى حمل مى شود كه در جامعه آن روز رایج بوده است.

شیخ، با تمسك به انصراف، استدلال دیگران را نیز بر حرمت این مورد باطل مى داند كه اظهار داشته اند:

(از بازى با وسائل قمار نهى شده و اطلاق نهى، شامل هردو مورد مى شود.)

این استدلال، به نظر شیخ، از آن روى نارساست كه با وجود انصراف، نهى نسبت به این مورد، اطلاق ندارد. اطلاق، در مواردى راست مى آید كه كلمه (مطلق) در تمام آنها به گونه اى یكسان استعمال شود. اگر انصراف، درست شد، دیگر كلمه در آن مورد اطلاق نمى شود. در اصل صدق قمار بر مواردى كه برد و باخت نباشد، تردید است.

ضابطه كلى در كلام شیخ

با توجه به آنچه كه گفته آمد، مى توان این ضابطه كلى را از كلام شیخ استنباط كرد:

(بازى با وسائل قمار و با برد و باخت حرام و بازى با وسائل قمار، بدون برد و باخت حلال است.)

مبانى این قاعده بدین قرار است:

1 . اطلاقاتى كه دلالت دارند بر حرمت قمار.

2 . معناى قمار. (القمار، بكسر القاف، الرهن على اللعب بشیء من الآلات المعروفه).

3 . انصراف (قمار) به موارد با برد و باخت.

اگر موارد مذكور را مبناى حكم كلى قرار دهیم، مى توانیم بگوییم: حرمت قمار (موضوعى) است. به این معنى كه كار مكلف، حرام نیست، بلكه پولى كه از این راه به دست مى آید، حرام خواهد بود19. این، مطلبى است كه شیخ هم قبول دارد.

استثناى شطرنج و نرد

هرچند بازى با شطرنج و نرد، بدون رهن، براساس آن ضابطه كلى كه بیان شد، بایستى حلال باشد، امّا شیخ، این دو مورد را از آن قاعده كلى، استثنا مى كند و حرام مى داند.

براى اثبات این حكم، دو دلیل اقامه مى كند و چهار حدیث را مؤید مى آورد و استدلال را بر اساس عدم انصراف، استوار مى سازد.

* دلیل اول، حدیث تحف العقول:

(انما حرم اللّه الصناعة التی حرام هی كلها التی یجیء منها الفساد محضاً نظیر البرابط و المزامیر والشطرنج وكل ملهو به و الصلبان والاصنام ومااشبه ذلك من صناعات الاشربة الحرام ومایكون منه وفیه الفساد محضاً ولایكون فیه ولامنه شیء من وجوه الصلاح فحرام تعلیمه وتعلمه والعمل به والاخذ الاجرة علیه وجمیع التقلب فیه من جمیع وجوه الحركات كلها20.)

خداوند، تنها كارها و حرفه هایى را به طور كامل، حرام كرده كه صرفاً، منشأ فساد باشند، چون: برابط و مزامیر و شطرنج و آنچه كه لهو است و صلیب و بت و همانند اینها، از وسائل مشروباتِ حرام و هرآنچه كه منشأ فساد و یا فساد محض باشد و هیچ گونه صلاحى در آن نباشد و از آن پدید نیاید. پس یادگرفتن و یاد دادن و به كارگیرى آن و حقوق گرفتن براى آن و هرگونه استفاده و بهره ورى از آنها حرام خواهد بود.

از این حدیث، این قاعده كلى به دست مى آید كه: هرچیزى كه فساد محض داشته باشد، استفاده از آن حرام است. در این حدیث، شطرنج، در ردیف صلیب و بت قرار گرفته كه هیچ گونه فایده اى ندارند و حكم حرمت آنها، به طور مطلق، بیان شده است.

پس حرمت بازى شطرنج، بدون گذاردن رهن، از این حدیث، با سه مقدمه استفاده مى شود:

1 . هرچیزى كه فساد محض دارد، حرام است.

2 . شطرنج فساد محض دارد، پس حرام است.

3 . حرمت، اطلاق دارد، هم شامل با رهن مى شود و هم بدون رهن.

نقد استدلال

هرچند كتاب تحف العقول، مورد تأیید علماى معاصر و داراى متنى است استوار. ولى براى در آوردن حكم فقهى از آن، به این مقدار نمى شود بسنده كرد. زیرا احادیث كتاب مرسل و در كتاب‌هاى رجالى، نامى از مؤلف كتاب، به میان نیامده است.

اگر گفته شود: قانون مذكور در حدیث را، عقل هم تأیید مى كند و حكم عقل دلیل است.

مى گوییم: آیا اگر شطرنج، فساد محض نداشته باشد بازهم این حدیث بر حرمت آن دلالت مى كند و حكم عقل دلیل آن است. بر فرض درستى سند حدیث و وثاقت مؤلف، این مطلب ثابت مى شود كه شطرنج، در زمان صدور این حدیث، كاربردى جز فساد نداشته، اكنون كه كاربردى دیگر هم دارد و بیشتر در غیر فساد به كار مى رود، مى شود حكم حرمت را بر آن بار كرد؟

در حدیث، حرمت، مبتنى شده بر فسادِ محض. اگر فسادى نبود، حرمتى در كار نخواهد بود. از حدیث استفاده مى شود كه فسادِ محض، در جایى و موردى تحقق مى یابد كه تمام استفاده هاى آن مورد، در جهت معصیت خدا باشد و هیچ گونه استفاده مباحى نشود از آن برد.

اینك كه شطرنج، استفاده مباح یافته، آیا بازهم حرمت در آن جارى است؟

شیخ انصارى، در آغاز كتاب، پس از نقل حدیثِ تحف العقول، احادیث دیگرى را نیز به عنوان ضابطه كلى آورده است: (هرچیزى كه فساد محض دارد، حرام و هرچیزى كه فایده دارد، حلال است.)

در مقام تفصیل، از مصداق‌هاى این ضابطه كلى بحث كرده است و برحسب مورد، مواردى را از این قانون كلى و عام، براساس همین ضابطه جدا مى سازد.

براساس همین ضابطه، در حرمت بازى شطرنج بدون رهن، تردید دارد.

شیخ، شطرنج را از این قانون كلى استثنا مى كند و همان حدیث تحف العقول را دلیل مى آورد.

اگر حدیث مذكور، قانون كلى را بیان مى كند، حكم شطرنج، براساس همان قانون كلى، با رهن، حرام و بدون رهن، حلال خواهد بود.

ذكر شطرنج در حدیث، به عنوان فساد محض، دلیل نمى شود كه شطرنج، موضوعیت دارد، بلكه دلیل است كه شطرنج در آن روزگار فساد محض بوده است. استفاده حرمت از این حدیث، مبتنى بر این است كه شطرنج، موضوعیت دارد، در حالى كه این طور نیست و شطرنج موضوعیت ندارد. نمى شود از حدیث استفاده كرد كه شطرنج موضوعیت دارد. به این معنى كه شطرنج حرام است، هرچند استفاده هاى حلال هم داشته باشد.

* دلیل دوم: امام صادق(ع) در ذیل آیه شریفه:

(انما الخمر والمیسر والانصاب والازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه)

شراب و میسر و انصاب و ازلام، پلید و از كارهاى شیطان هستند، پس از آنها دورى كنید.

مى فرماید:

(امّا الخمر فكل مسكر من الشراب… واما المیسر فالنرد والشطرنج وكل قمار میسر و كل قمار میسر.

[الى ان قال] وكل هذا، بیعه و شرائه والانتفاع بشیء من هذا حرام محرم21.)

خمر، هر نوشیدنى مست كننده است… میسر، نرد و شطرنج مى باشد. و هر قمارى، میسر است. خرید و فروش و هرگونه استفاده از اینها، حرام است.

در این حدیث، (میسر) به قمار تفسیر شده و شطرنج، به عنوان مصداق آن.

شیخ، براى اثبات حرمت شطرنج، براساس این حدیث، ناگزیر اظهار داشته است:

(قِمار در این جا، به آن معنایى كه ذكر شد (مصدرى) نیست، بلكه به معناى ابزار و وسائل قمار است. دلیل این مطلب، واژه هاى (بیعه) و (شرائه) مى باشند كه در ذیل حدیث، ذكر شده اند و در مورد وسائل قمار صدق مى كنند، نه در مورد رهنى كه مى گذارند.)

نقد دلیل دوم

این حدیث، مرسل است. واسطه بین على بن ابراهیم قمى وابوالجارود، افتاده است.

به ابوالجارود، اعتمادى نیست. وى توثیق نشده، بلكه فاسقش خوانده اند. حدیث وى، در نزد فقها، اعتبارى ندارد. در این حدیث، شطرنج، به عنوان یكى از مصادیق قمار ذكر شده است. بحثى در این نیست كه اگر قمار باشد، حرام خواهد بود. بحث در جایى است كه قمار نباشد. آیا در چنین موردى، بازهم حرام خواهد بود، یا خیر؟

امّا این كه شیخ ابراز داشت: مراد از قمار در حدیث، وسائل آن مى باشد، به دلیل واژه هاى: (بیعه) و(شرائه)، باید گفت: ضمیر (بیعه) و (شرائه) به كل برمى گردد و مصداق (كل) نرد و شطرنج مى باشد و جمله: (كل قمار میسر)، معترضه و تفسیر قمار است.

پس اشكالى نیست كه قمار در معناى خود به كار برده شده باشد و ضمیر هم، به (كل) برگردد و مراد وسائل قمار باشد. علاوه، در آخر آیه، دستور به اجتناب داده كه شامل معامله مى شود.

بر فرض كه بگوییم مراد از (قمار) وسائل آن است، باز هم حرمت بازى با شطرنج را ثابت نمى كند.

خرید و فروش، حرمت وضعى دارد، نه تكلیفى. این حدیث، فقط معامله را تحریم مى كند و كلمه (انتفاع) هم این مطلب را تأیید مى كند كه كاربرد آن، در امور مادى است. امّا این كه بازى شطرنج، بدون گذاردن رهن، حلال است یا حرام، حدیث از آن ساكت مى باشد.

پس، با استناد به این حدیث، نمى شود بازى با شطرنج بدون رهن را از قانون كلى استثناء كرد.

شیخ، چهار حدیث ذیل را به عنوان مؤید نظر خود مى آورد:

1 . كلما ألهى عن ذكر اللّه فهو المیسر22)

هرچیزى كه از ذكر خدا انسان را بازدارد میسر است.

2 . (اذا میّز اللّه الحق من الباطل، مع ایّهما یكون؟ قال مع الباطل. قال: ومالك والباطل23)

هرگاه خداوند، حق و باطل را جدا كند، با كدام یك خواهد بود؟ گفتم با باطل. فرمود شما را با باطل چه كار.

3 . (اذا میز اللّه بین الحق والباطل، مع ایهما یكون؟ قلت مع الباطل. قال: فلاخیر فیه24.)

هرگاه خداوند، حق و باطل را جدا سازد با كدام خواهد بود، عرض كردم: باطل.

فرمود: خیرى در آن نیست.

4 . (ان المؤمن لمشغول عن اللعب25)

مؤمن، بازداشته شده است از بازى.

نقد احادیث فوق

برخى از این احادیث، از حیث سند، ضعیف هستند. تعبیرهایى چون: (مالك والباطل)، (فلاخیر فیه) و(ان المؤمن لمشغول عن اللعب) دلالت بر حرمت ندارند.

این تعابیر، مانند این آیه شریفه اند: (والذین هم عن اللغو معرضون) 26كه هیچ كس نگفته بر وجوب دلالت مى كند.

در این صورت، مؤید هم نمى شوند. زیرا حدیثى كه بیانگر حكم مستحبى باشد، نمى تواند مؤید حكم حرمت باشد. شیخ، پیش از این، گفته بود: (حرمت، به مورد برد و باخت، انصراف دارد كه در جامعه رایج بوده است.) در این جا، پیش از آن كه كسى به وى اشكال كند كه احادیث مذكور، بر فرض دلالت بر حرمت، به برد و باخت، انصراف دارند، اظهار مى دارد: (این احادیث، انصراف ندارند.) ودلیلى براى عدم انصراف، ذكر نمى كند.

خلاصه بحث

شیخ، ضابطه كلى وضع مى كند: (بازى با وسائل قمار، با برد و باخت، حرام است.) از این روى، در حرمت بازى با وسائل قمار، بدون برد و باخت، تردید مى كند. بازى با شطرنج را از ضابطه كلى خارج مى سازد و به حرمت آن فتوا مى دهد.

گفتیم: استثناى شیخ، شطرنج را از ضابطه كلى، بى مورد است و دلیل استوارى بر آن ندارد.

 

1 . (برهان قاطع) خطیب تبریزى، ج3/1254، امیركبیر.

2 . (فرهنگ زبان فارسى)/643.

3 . (المنجد) /487.

4 . (برهان قاطع) ج3/1251.

5 . (همان مدرك).

6 . (تاریخ یعقوبى)، ج1/89 ـ 93.

7 . (همان مدرك).

8 . (مروج الذهب)، مسعودى، ج1/81.

9 . (دائرة المعارف مصاحب)، ج2/1475.

10 . (همان مدرك).

11 . (تاریخ تمدن)، جرجى زیدان، ترجمه جواهر كلام/ 699، امیركبیر؛ و(تاریخ كامل)، ابن اثیر، ج3/92.

12 . (مروج الذهب)، مسعودى، ج3/97.

13 . (همان مدرك) /292.

14 . (تاریخ تمدن)، جرجى زیدان/695؛ (تاریخ خلفا)، سیوطى/ 337.

15 . (تاریخ اسلام)، دكتر حسن ابراهیم حسن، ج2/ 445.

16 . (مروج الذهب)، ج4/ 95.

17 . (تاریخ اسلام)، دكتر حسن ابراهیم حسن، ج2/ 444.

18 . (وسائل الشیعه)، شیخ حر عاملى/ ج12/ 238، دار احیاء التراث العربى، بیروت.

19 . حكم تكلیفى، حكمى است مولوى كه ثواب و عقاب اخروى را بدون واسطه درپى دارد و موضوع آن، فعل و كار مكلف مى باشد، چون واجب و حرام. حكم وضعى، حكمى است كه بر موضوع خارجى بار مى شود و موضوع حكم، فعل مكلف نیست.

20 . (تحف العقول) ابن شعبه حرانى/ 247.

21 . (تفسیر قمى)، ج1/181.

22 . (وسائل الشیعه)، ج12/235.

23 . (همان مدرك) /242.

24 . (همان مدرك) /238.

25 . (همان مدرك) /239.

26 . (سوره مؤمنون)، آیه 3.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خروج از نسخه موبایل