متن
تا به حال فرازهایی از زیارت جامعه کبیره شرح دادیم. اینک به شرح بخش های دیگری از آن می پردازیم:
قله های حلم و بردباری
«منتهی الحلم؛ قله های بردباری» است.
«منتهی» به معنای اوج و قله است. در کتاب مجمع البحرین آمده: «انتهی الامر: بلغ نهایته و هی اقصی ما یمکن ان یبلغه».(1) فلان امر به انتها رسید، یعنی به بالاترین درجه ممکن رسید.
«حلم» به معنای کنترل نفس و جلوگیری از طغیان غضب است. راغب در مفردات می گوید: «حلم به معنای خویشتن داری، هنگام هیجان و غضب است. از آن جا که این حالت از عقل و خرد ناشی می شود، به معنای عقل و خرد نیز به کار رفته است.»(2)
بر همین اساس ابن منظور در «لسان العرب» آن را به «الاناه والعقل» معنا نموده است.(3)
طریحی واژه حلم را در «مجمع البحرین» چنین معنا کرده است: «الحلیم الذی لم یعاجل بالعقوبه؛(4) حلیم کسی است که در عقوبت عجله نمی کند.
حلم در قرآن
«حلم» از ویژگی های انسان های وارسته، صالحان و انبیای الهی است. خداوند برخی از پیامبرانش را با آن ستوده است:
«ان ابراهیم لحلیم اواه منیب؛(5) همانا ابراهیم بردبار، دلسوز و بازگشت کننده به سوی خدا بود.»
«اواه» به معنای مهربان و رحیم است.
توصیف حضرت ابراهیم به این دو وصف گویای آن است که این دو، رابطه نزدیکی با هم دارند. بنابراین، فرو بردن غضب و حلم و دلسوزی؛ حتی درباره مجرمان و تلاش برای نجات آنها جزء صفات برجسته برگزیدگان خداوند در جهان هستی است.
خداوند در آیات دیگر، خوبان را به وصف «حلم» می ستاید، «والذین یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش و اذا ما غضبوا هم یغفرون؛(6) کسانی که از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب می ورزند و هنگامی که خشمگین می شوند خشم خود را فرو می برند.»
لذا طبق این آیه، آنها نیز غضب ناک و خشمگین می شوند، چرا که خشم هنگام بروز ناملایمات و سختی ها یک امر طبیعی است، اما آنها بر غضب خویش مسلط اند و واکنشی انجام نمی دهند. البته گاهی همین خشم و غضب، سازنده و حیاتی است؛ مثلا خشمی که در برابر دشمن متجاوزی که در تدارک حمله به مسلمین است.
یکی دیگر از ویژگی های «عبادالرحمن» ـ در قرآن کریم ـ آن است که: «و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما؛(7) هنگامی که جاهلان آن ها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند) به آنها سلام می کنند (و با بی اعتنایی و بزرگواری می گذرند).»
در حدیثی که در تفسیر این آیه وارد شده آمده است که: روزی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: عده ای از امت من هستند که من آنها را دوست دارم و آنها نیز مرا دوست دارند، اما هنوز به وجود نیامده اند، گویا ایشان را می بینم.
(سپس پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بخشی از اوصاف برجسته آنها را شمرد تا به این جا رسید) و به صفت صبر و حلم آراسته باشند و در مسیر مروت و مدارا سلوک کنند. شخصی عرض کرد: یا رسول الله! با غلامان خود رفق و مدارا می کنند؟ حضرت فرمود: نه، آنها غلام ندارند و خودشان کارهای خویش را انجام می دهند، بلکه با جاهلان و سفیهان مدارا می نمایند، سپس آیه فوق را تلاوت فرمود.(8)
«حلم در روایات»
از امام حسن(علیه السلام) پرسیدند: حلم چیست؟ فرمود: «کظم الغیظ و ملک النفس؛(9) فرو بردن غضب و تسلط بر نفس.»
از دیدگاه اهل بیت، حلمی که همراه با قدرت باشد، دارای ارزش والای اخلاقی است، نه حلمی که از موضع ضعف و ناتوانی است!
حضرت علی(علیه السلام) فرمود:
«لیس الحلیم من عجز فهجم و اذا قدر انتقم انما الحلیم من اذا قدر عفی؛(10) حلیم کسی نیست که به خاطر عجز و ناتوانی ساکت شود و اقدام به کاری نکند، و به هنگام توانایی انتقام بگیرد، بلکه حلیم کسی است که هنگام توانایی ببخشد.» و نیز فرمود: «اشجع الناس من غلب الجهل بالحلم؛(11) شجاع ترین مردم کسی است که با نیروی حلم بر جهل غالب آید.» هم چنین فرمود: «اقوی الناس من قوی علی غضبه بحلمه؛(12) قویترین مردم کسی است که با نیروی حلمش بر غضبش چیره گردد.»
در نگاه اهل بیت این فضیلت همراه با بالاترین پاداش هاست. و از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)روایت شده است که فرمود: «ان المومن لیدرک بالحلم واللین درجه العابد المتهجد؛(13) مومن با حلم و نرمی اش به مقام عبادت کننده شب زنده دار می رسد.»
نیز فرمود: «من کظم غیظا و هو قادر علی انفاذه و حلم عنه اعطاه الله اجر شهید؛(14) کسی که خشم خود را فرو برد، در حالی که قدرت بر انجام آن کار دارد و بردباری پیشه کند، خداوند اجر شهید را به او عنایت می کند.»
از دیدگاه اهل بیت «حلم» تأثیر فراوانی در مسائل و فرهنگ اجتماعی انسان دارد.
حضرت علی(علیه السلام) فرمود: «من حلم ساد؛(15) هر کس حلم پیشه کند، بزرگ و سرور می شود.» نیز فرمود: «ان اول عوض الحلیم من خصلته ان الناس کلهم اعوانه علی خصمه؛(16) نخستین نتیجه ای که شخص بردبار می گیرد این است که مردم به یاری او در مقابل دشمنش برمی خیزند.»
امامان نمونه های عالی حلم
سیره عملی و رفتاری امامان معصوم، تفسیر واقعی «حلم» است. در ذیل به چند نمونه از آن اشاره می کنیم:
1. مرد شامی کینه ای با امام مجتبی(علیه السلام) در راهی برخورد می کند و به او ناسزا می گوید. حضرت به تمام سخنان او گوش داد و سپس فرمود:
«أیها الشیخ اظنک غریبا و لعلک شبهت… و ان کنت جائعا اشبعناک و ان کنت عریانا کسوناک و ان کنت محتاجا اغنیناک و ان کنت طریدا آویناک و ان کان لک حاجه قضینالک، فلو حرکت رحلک الینا و کنت ضیفاالی وقت ارتحالک کان اعود علیک لان لنا موصفا رحبا و جاها عریضا و مالا کثیرا؛ ای مرد! گمان می کنم غریبی و مرا اشتباه گرفته ای!! اگر از ما طلب رضایت کنی از تو راضی خواهیم شد، اگر از ما چیزی بخواهی به تو می دهیم، اگر از ما راهنمایی بخواهی تو را راهنمایی می کنیم، اگر از ما کمک بخواهی، به تو کمک می کنیم، اگر گرسنه هستی تو را سیر می کنیم، اگر برهنه هستی تو را می پوشانیم، اگر فقیر و محتاج هستی تو را بی نیاز می کنیم، اگر رانده شده ای پناهت می دهیم و اگر حاجتی داری برآورده می کنیم. سپس اگر به سوی ما آیی و تا وقت رفتن میهمان ما باشی به نفع توست، زیرا منزل ما وسیع و عریض و مال ما بسیار است.»
شنیدن این جملات آن چنان انقلاب روحی ای در شامی ایجاد کرد که به گریه افتاد و گفت:
«أشهد انک خلیفه الله فی أرضه الله أعلم حیث یجعل رسالته و کنت أنت و أبوک أبغض خلق الله الی و الان أنت أحب خلق الله الی؛ شهادت می دهم که تو خلیفه خدا در زمین هستی، خداوند می داند که کجا رسالتش را قرار دهد. پیش از این رفتار، تو و پدرت مبغوض ترین مردم در چشم من بودید، ولی حالا محبوب ترین مردم نزد من هستید.
سپس به سمت خانه حضرت حرکت کرد و در منزل ایشان اقامت گزید و تا هنگام بازگشت میهمان آن حضرت بود. البته در حالی مدینه را ترک کرد که در زمره محبین اهل بیت عصمت و طهارت قرار داشت.(17)
2. کنیزی برای امام سجاد(علیه السلام) آب می ریخت که ناگهان ظرف آب از دستش رها شد و به صورت حضرت خورد و چهره آن حضرت را مجروح کرد. در این جا امام به نشانه اعتراض سر مبارکش را بلند کرد، کنیز بی درنگ گفت: «والکاظمین الغیظ»، امام (علیه السلام) فرمود: خشم خود را فرو خوردم. سپس کنیز گفت: «والعافین عن الناس»، امام(علیه السلام) فرمود: خدا هم از تو بگذرد. کنیز ادامه داد: «والله یحب المحسنین»، امام(علیه السلام) فرمود: برو که در راه خدا آزادت کردم.»(18)
3. روزی حضرت صادق(علیه السلام) خدمت کارش را به دنبال کاری فرستاده بود، ولی او تأخیر کرد. خود امام به دنبال او رفت، دید در گوشه ای (بر اثر گرما) خوابیده است. امام بالای سر او نشست و مدتی او را باد زد تا آسوده بخوابد. وقتی بیدار شد، امام (علیه السلام) با لحنی آرام و دلنشین و همراه با عاطفه فرمود: «یا فلان، والله ما ذاک لک تنام اللیل والنهار لک اللیل و لنا منک النهار؛(19) فلانی به خدا قسم این کار درستی نیست که هم شب بخوابی و هم روز! شب را بخواب و روز را برای ما بگذار!
پیامد حلم
هرگاه به وسیله حق، باطل را دفع کردیم، با حلم و مدارا جهل و خشونت را و با نیکی و گذشت، بدیها را جبران نمودیم، طوفانی در وجود مخالفان ایجاد می شود که تحت فشار شدید وجدان قرار گرفته و بیدار می شوند، شرمنده می گردند و به اشتباه خود پی می برند، تمام این ویژگی ها در سایه «حلم» و بردباری است، چرا که روش انتقام جویانه، موجب خشم و لجاجت می گردد و دشمنی ها گسترش می یابد.
از آن جا که چنین برخوردی با مخالفان، کار ساده ای نیست و رسیدن به چنین مقامی نیاز به خودسازی دقیق اخلاقی دارد، توجه به این آیه ضروری است که خداوند می فرماید:
«وما یلقاها الا الذین صبروا وما یلقاها الا ذو حظ عظیم؛(20) اما به این مرحله جز کسانی که دارای صبر و استقامتند نمی رسند و جز کسانی که بهره عظیمی از ایمان و تقوا دارند به آن نائل نمی گردند.»
مصداق بارز «صبروا» و «ذو حظ عظیم» در آیه فوق، امامان بزرگوار شیعه هستند. آنها با تأسی به پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) در نهایت اقتدار، گذشت و حلم را پیشه کردند و از مخالفان ناآگاه گذشتند، و حقوق خود را نادیده گرفتند.
حلم ناپسند
البته واضح است که این سیره و منش تا جایی فضیلت محسوب می شود که سبب سوء استفاده دشمن نشود، زیرا همیشه اقلیتی هستند که از این روش سوء استفاده می کنند، لذا تا برخورد قانونی و قاطع با آنها نشود، به خود نمی آیند و هم چنان به راه غلط خود ادامه می دهند؛ همان طور که خدا می فرماید:
«اشدأ علی الکفار رحمأ بینهم».
بنابراین امامان معصوم(علیهم السلام) هم علاوه بر بردباری های فراوانی که نسبت به افراد خطاکار داشتند و از آنها چشم پوشی می کردند، در بعضی موارد واکنش نشان داده و گنه کاران را به جزای خود می رساندند. نمونه بارز گذشت و بردباری آنها، حضرت علی(علیه السلام) در برخورد با قاتل خویش است:
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
آری، همین امام، شدیدترین برخورد را با مخالفین و دشمنانی مانند ناکثین، قاسطین و مارقین دارد.
چرا در این زیارت از امامان تعبیر به «حلمأ» نشد، بلکه تعبیر به «منتهی الحلم» گردید؟
پاسخش این است که اهل بیت (علیهم السلام) مصداق بارز «تخلقوا باخلاق الله» هستند، یعنی به اخلاق نیک الهی آراسته شده اند. از آن جا که خالق هستی خود «منتهی الحلم» است، یعنی نه تنها از جرم گنه کاران می گذرد،(21) بلکه برکات زمین و آسمان را بر توبه کاران نازل کرده،(22) و گناه آنها را تبدیل به حسنه می نماید؛(23) حتی به فرشتگان مأمور آنها امر می کند که گناهان او را فراموش و از زمین می خواهد که زشتی های آنها را مستور دارد.
به گونه ای که روز قیامت هنگامی که در صحنه رستاخیز حضور می یابند هیچ کس و هیچ چیز ضد آنها گواهی نخواهد داد.(24)
امامان هم که خلق «حلم» را از خالق خود گرفته اند همانند ذات مقدس ربوبی بر قله حلم نشسته اند. منتها «حلم» خداوند بی نهایت و ذاتی است، اما حلم امامان معصوم، محدود و عرضی است.
نتیجه:
امید که بتوانیم با الهام از سیره امامان معصوم، این فضیلت بزرگ را کسب کرده و به ارزش والای «حلم» آراسته گردیم و خود را به خلق و خوی آنها نزدیک سازیم؛ چنان که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
«ألا أخبرکم باشبهکم بی اخلاقا قالوا بلی یا رسول الله فقال احسنکم اخلاقا و اعظمکم حلما وابرکم بقرابته و اشدکم انصافا من نفسه فی الغضب والرضا؛(25) آیا به شما خبر دهم که کدام یک از شما ـ از جهت اخلاق ـ به من شبیه ترید؟ عرض کردند: آری ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)!
فرمود: آن کس که از همه خوش خوتر، بردبارتر و نیکوکارتر نسبت به خویشاوندانش و با انصاف تر از همه در حال خشم و خشنودی باشد.»
امام باقر(علیه السلام) نیز از امام سجاد نقل کرده است که فرمود: «اذا لیعجبنی الرجل ان یدرکه حلمه عند غضبه؛(26) من لذت می برم از انسانی که حلم و بردباریش، هنگام خشم، سراغ او می آید (و او را از چنگال خطر رهایی می بخشد.»(27)
پی نوشت ها:
1. مجمع البحرین، ج1، ص426.
2. مفردات راغب، کلمه «حلم».
3. لسان العرب، ج12، ص146، واژه «حلم».
4. مجمع البحرین، ج6، ص48.
5. سوره هود، 75.
6. سوره شوری، آیه37.
7. فرقان، 62.
8. تفسیر منهج الصادقین، ج6، ص417 و اخلاق در قرآن، ج3، ص383، و ص384.
9. بحارالانوار، ج75، ص102.
10. غرر الحکم، حدیث7529.
11. شرح فارسی غرر، ج2، ص450.
12. همان، ص435.
13. مستدرک الوسائل، ج11، ص288 (کتاب الجهاد).
14. جامع الاحادیث، ج13، ص479.
15. بحارالانوار، ج74، ص208، ح1.
16. غرر الحکم، ج2، ص66.
17. بحارالانوار، ج43، ص344.
18. امالی شیخ صدوق، ص201.
19. اصول کافی، ج2، ص112، ح3 و7.
20. سوره فصلت، 35.
21. سوره تحریم، 8.
22. نوح، 10 تا 12.
23. فرقان، 70.
24. اصول کافی، ج2، ص430، باب التوبه، ح1.
25. بحارالانوار، ج74، ص152.
26. اصول کافی، ج2، ص112.
27. درباره بحث حلم:
الف ـ از نگاه قرآنی، ر. ک اخلاق در قرآن، ج3، ص377 تا 408.
ب ـ از نگاه روایات، ر. ک میزان الحکمه، ج2، ص686 تا 690 (چاپ 9 جلدی انتشارات دارالحدیث سال طبع 1416 هـ.ق.)
ج ـ از نگاه اخلاقی، ر. ک جامع السعادات، ج1، ص295.
