نقش نوبختيان در پيشبرد افكار شيعه

چكيده

نوبختيان از خاندان های اصيل ايرانی مسلمان شده دوره منصور عبّاسی و پيوسته هم نشين و ملازم خلفای عبّاسی بودند. در اثر قدرت سياسی، توان اقتصادی و شايستگی های علمی، پايگاه اجتماعی مناسبی داشتند كه با تكيه بر آن، در پيشبرد تفكّر شيعی و حمايت از شيعيان نقش اساسی ايفا كردند. برجسته ترين شخصيت های علمی اين خاندان، اسماعيل بن علی و ابو محمّد نوبختی هستند كه كتاب های آنان، متن درسی متكلّمان قرار گرفت و حسين بن روح، شخصيت برجسته ديگر اين خاندان افتخار نيابت حضرت مهدی (عج) را كسب كرد. ايشان، افزون بر تأليف، با شركت در نهضت ترجمه و برگردان كتاب های فلسفی و نجومی به زبان عربی، تأثير بسزايی در شكوفايی فرهنگ و تمدّن اسلامی داشتند. فرزندان نوبخت، در شمار فرهيختگان، عالمان و اديبان بودند و شعرای بزرگی با آنان ارتباط داشتند و ايشان را مدح می كردند. گرايش كلامی نوبختيان، موجب تقويت مكتب علمی بغداد شد و آنان، برخلاف علمای قم، تلاش داشتند تا اصول دينی را از دريچه انديشه و تفكّر، تبيين كنند، از اين رو كتاب ها و مناظره های ايشان، كلامی ـ فلسفی و ناظر به اعتقادات فرقه های اسلامی، به ويژه معتزله است. خاندان های ابن بابويه و نوبختيان به رغم تضاد شديد در شيوه استدلال، در گسترش مبانی فكری شيعه، مبارزه با انحرافات دينی و اعتقادات غاليانه، همكاری داشتند. مكتب مفيد در بغداد، حاصل اين تضاد و تعامل است.

نقش نوبختيان در پيشبرد افكار شيعه

الف ) نسب نوبختيان

نوبختيان، در شمار خاندان های اصيل ايرانی تباری اند كه احتمالا پيشينه علمی و شرافت نسبی اين خاندان كه در اواخر قرن اوّل تا اوايل قرن پنجم هجری می زيستند، به روزگار ساسانيان باز می گردد و با توجّه به تمايز طبقات در دوره ساسانی، اينان را از طبقه دبيران آن دوره شمرده اند.2 نام نوبخت، نيای معروف اين خاندان، مركّب از دو واژه «نو» و «بخت» به معنای «جوانْ بخت» است. گاهی نوبخت را نيبخت خوانده اند، همان گونه كه نوروز را نيروز گفته اند. نوبخت بر دين زردشت بود و از شخصيت های علمی و ستاره شناسان برجسته عصر اموی و عبّاسی به شمار می رفت. وی با تأليف كتاب هايی در دانش نجوم و ترجمه متون پهلوی عصر ساسانی به زبان عربی، نقش بسزايی در شكوفايی تمدّن اسلامی ايفا كرد. او نخستين بار برای خالد فرزند يزيد بن معاويه، كتاب های طب و نجوم را ترجمه نمود3 و در دوره خلافت منصور به دربار عبّاسيان راه يافت.4

ب ) نوبختيان و عباسيان

راه يابی نوبخت به دربار خلافت عبّاسی به سال های پيش از خلافت عباسيان و زندانی بودن او و منصور عباسی در اهواز باز می گردد. نوبخت، در همان نگاه نخستين و با استفاده از قوانين نجوم، آينده خلافت اسلامی را از آنِ وی دانست و به منصور، مژده خلافت داد و از وی خواست تا در صورت تحقّق اين پيش گويی، مژدگانی وی را فراموش نكند و در اين خصوص، دست نوشته ای از منصور گرفت.5

پس از آن كه منصور به خلافت رسيد، به دست او اسلام آورد و از منجّمان برجسته دربار شد. منصور، نخستين خليفه عبّاسی بود كه منجّمان را به دربار راه داد و طبق آرای آنان، عمل كرد و منجّمان در دربار وی، از مقام و منزلت بالايی برخوردار بودند.6 شايد جايگاه ويژه آنان، به اين دليل باشد كه خود براساس پيش گويی آنان به خلافت رسيد. منصور در سال 144 ق ساختن شهر بغداد را در ساعتی كه نوبخت، آن را استخراج كرد، آغاز نمود.7 او در مقابل پيش گويی پيروزیِ وی بر ابراهيم بن عبدالله، قتيل باخمرا، دويست جريب از زمين های نهر جَوبَر8 و به روايتی دو هزار جريب از زمين های حويزه را جايزه گرفت.9

بنا بر نقل بلاذری، منصور برای مبارزه با بنی اميّه، به عبدالله بن معاويه طالبی پيوست و قبل از آن با نوبخت ملاقات كرده، سرانجام كار خود را جويا شد. نوبخت به وی اطمينان داد كه پادشاه عرب خواهد شد، گرچه در اين سفر با ناملايماتی همراه است.10

كهولت سن نوبخت، مانع از انجام وظايف حكومتی توسط او شد، از اين رو، وظايف خود را به فرمان منصور برعهده يگانه فرزندش ابوسهل نهاد. نام وی از نام های طولانی ايرانی بود كه به سختی تلفظ می شد.11 منصور برای رهايی از دشواری تلفّظ، كنيه ابوسهل را كه به آسانی تلفظ می شد و مفهوم راحتی را می رساند، برای او انتخاب كرد. مشهور شدن او به اين كنيه، سبب فراموشی نام اصلی وی شد، به گونه ای كه معاصران وی نيز نام اصلی او را نمی دانستند.

به تدريج، ابوسهل از نديمان منصور شد و تا سال وفات خليفه، در خدمت او بود و وی را در آخرين حجّی كه منصور در آن وفات يافت، همراهی كرد.12 وی مانند پدرش از منجّمان و مترجمان سرشناس ايرانی بود و بسياری از كتاب های نجوم را از پهلوی به عربی برگرداند. حاجی خليفه، به نظم درآوردن كليله و دمنه را به وی نسبت داده و افزوده است كه عبدالله بن هلال اهوازی، آن را در دوره خلافت مهدی برای يحيی برمكی از فارسی به عربی برگرداند و ابوسهل بن نوبخت نيز آن را برای يحيی به نظم درآورد.13

فرزندان ابو سهل نيز از فرهيختگان، منجّمان، شاعران و راويان اشعار ابو نواس به شمار می رفتند. ارتباط آنان با ابونواس (متوفای 198ق) بسيار صميمانه بود و در نهايت، به تيرگی منجر شد. احتمالا مواضع شيعی نوبختيان و مواضع ضدّ شيعی ابونواس، از عوامل اصلی تيرگی روابط آنان باشد. در اثر تيرگی روابط آنان بود كه هجوگويی های شاعر گزنده زبان عرب، موقعيت اجتماعی آنان را آسيب پذير كرد. اين تيرگی تا جايی ادامه يافت كه دشمنان آل نوبخت، مرگ ابونواس را به اينان نسبت دادند.14

برخی انتشار شعری منتسب به ابونواس را كه در آن، امام علی (عليه السلام) و شيعيان ايشان هجو شده بودند، موجب خشم نوبختيان و در نهايت، مسموم كردن ابونواس می دانند. عدّه ای ديگر اعتقاد دارند ابونواس، ضمن شعری اسماعيل بن ابی سهل را هجو كرد و او را «رافضی» و «بخيل» خواند. اسماعيل با آگاهی از اين سروده، مقدّمات مرگ وی را فراهم آورد. برخی ديگر، مرگ ابونواس را نتيجه قصيده هجائيه وی عليه علی بن ابی سهل دانسته اند و معتقدند ابونواس در اثر ضرب و شتم علی درگذشت.15

گرچه انتساب مرگ ابو نواس به نوبختيان، مورد ترديد و انكار است، ولی به استناد همين گزارش ها می توان مواضع دينی ـ سياسی و عامل تيرگی روابط آنان را تبيين كرد. آن چه موجب ترديد در صحت انتساب مرگ ابونواس به آل نوبخت است اين كه آنان با وجود تيرگی روابط، حق سابقه دوستی را فراموش نكرده، در كفن و دفن وی بر يكديگر پيشی گرفتند و به اين كار، افتخار كردند. افزون بر اين، در رثای وی اشعاری سرودند و اشعار وی را كه در معرض نابودی بود، جمع آوری كرده، در اختيار افرادی گذاردند كه در صدد تدوين اشعار ابونواس برآمده بودند. حمزه اصفهانی، بيشتر اشعار ابو نواس را مستقيماً از نوبختيان و مقداری را نيز به راهنمايی آنان از مُهَلهِل بن يموت (متوفای 334ق)گرفت و شرح نفيسی بر ديوان وی نوشت.16

ج ) مذهب نوبختيان

نوبخت، پيش از اسلام آوردن بر آيين زردشت بود و به دست منصور، دومين خليفه عبّاسی اسلام آورد، امّا آگاهی دقيقی از چگونگی گرايش وی و فرزندانش به مذهب شيعه وجود ندارد. اسلام پذيری آنان در ابتدا بايد با سياست های مذهبی حكومت عبّاسی هماهنگ باشد. شايد بتوان احتمال داد از آن جايی كه عبّاسيان مردم را به اهل بيت (عليهم السلام) دعوت می كردند و ادّعای تشيّع داشتند، نوبخت و فرزندان وی از ابتدا با تفكّر شيعه، آشنا شده و هنگامی كه عبّاسيان از تشيّع به تسنن، تغيير مذهب دادند آنان در حوزه انديشه، از حكومت فاصله گرفته و تفكّر شيعی خود را حفظ كردند. پيش از اين تغيير، جدايی ميان علويان و عبّاسيان در جامعه، محسوس نبود. مسعودی در وصف منصور، وی را نخستين فردی دانسته است كه ميان بنی عبّاس و آل ابو طالب تفرقه افكند.17 افزون بر اين، تمايل ايرانيان به اهل بيت (عليهم السلام)، به عنوان يك اصل، درخور توجّه است. آنان پس از حادثه كربلا از بدنه حكومت اموی و بعدها از عبّاسيان جدا شدند. شاهد اين ادّعا را پرسش های محمّد و هارون، دو تن از فرزندان ابوسهل نوبختی، از امام صادق (عليه السلام) درباره علم نجوم و استخراج احكام بر اساس آن، دانسته اند. امام در پاسخ آنان فرمود: «در صورتی كه با توحيد الهی منافات نداشته باشد، اشكال ندارد».18

گويا معروف بودن اين خاندان به تشيّع و دفاع آنان از تفكّر شيعی، در طول چند قرن، موجب شده تا درباره آغاز گرايش اين خاندان به مذهب شيعه، سخنی گفته نشود. سيّدمحسن امين با اين كه تمام افراد اين خاندان را شيعه می داند، درباره تشيّع نوبخت و فرزندش ابوسهل، ترديد جدّی دارد. وی می گويد: علاوه بر اين كه شاهدی بر تشيّع اين دو نفر وجود ندارد، در خدمت منصور بودن، خلاف آن را نشان می دهد.19

عملكرد نوبخت در زمان قيام ابراهيم بن عبدالله، قتيل باخمرا، گفتار امين را تقويت می كند، زيرا منصور، خود را شكست خورده می دانست و آماده عقب نشينی و فرار به ری بود. نوبخت، نزد او رفت و با پيش گويیِ پيروزی بر ابراهيم، وی را از فرار، باز داشت. نوبخت برای اطمينان بخشيدن به منصور، جان خود را مرهون اين پيش گويی قرار داد و افزود: «مرا در كنار خود، نگه دار تا در صورتی كه خلاف گفتارم اثبات شد، محكوم به مرگ باشم». در همين حال، خبر شكست ابراهيم و كشته شدن او رسيد.20

در پاسخ می توان گفت كه در خدمتِ خليفه بودن، شاهدی بر عدم تشيّع آنان نيست، زيرا مجموعه افراد اين خاندان، در سطح عالی حكومتی و به ظاهر در خدمت خلفا بوده اند و در اين صورت، بايد همه نوبختيان را غير شيعی دانست، در حالی كه شيخ مفيد ـ كه بنيان علمی خود را از نوبختيان گرفته است ـ اين خاندان را بدون اين كه فردی را استثنا كند، شيعی خوانده است.21 ابن نديم نيز تصريح كرده است كه نوبختيان به ولايت امام علی (عليه السلام) و فرزندانش شناخته می شوند.22 هم چنين ابن طاووس آنان را از سرشناسان طايفه برحق می شمرد.23ماسينيون نيز در تحليلی از نوبختيان آنان را افرادی معرّفی كرده كه از صميمِ دل، خلافت را شايسته عبّاسيان نمی دانستند، ولی آن چنان خليفه را زير نفوذ فكری خود در آورده بودند كه گاهی خليفه در بر حق بودن خود، ترديد می كرد.24

د ) جايگاه علمی ـ اجتماعی نوبختيان

1ـ تعامل فكری ـ فرهنگی نوبختيان با ديگر خاندان های شيعه

ارتباط خاندان های شيعی نوبختی، اشعری و آل بابويه با يكديگر در گسترش فرهنگ شيعه و مبارزه با انحرافات فكری قابل توجّه است. در واقع، ارتباط اين خاندان ها، بخشی از ارتباط دو حوزه شيعی بغداد و قم را ترسيم می كند. از مجموع گزارش ها، مرجعيت و اعتبار علمی حوزه قم و خاندان بابويه و اشعری دانسته می شود. حسين بن روح با درك اين واقعيت، قم را محترم می شمرد. احتمالا، ملقّب شدن نوبختی به «قمی»، بيان گر شدّت علاقه و ارتباط وی با قم و علمای آن است. از طرفی نيز علمای قم، به رهبری خاندان نوبختی، نيابت آنان از سوی امام قائم (عج) و رهبری شيعه، اعتراف داشتند.

در توضيح اين ارتباط گفته می شود هنگامی كه حسين بن روح، كتابی در فقه به نام التأديب تأليف كرد، آن را برای ارزيابی و اظهار نظر به حوزه حديثی قم فرستاد و از علمای آن جا خواست تا مواردی را كه برخلاف نظر آنان است، يادآور شوند. علمای قم پس از ارزيابی محتوای كتاب، آن را جز يك مورد، تأييد كرده، نزد وی باز فرستادند.25

مكاتبات ميان بزرگان اين دو خاندان، روزافزون بود. به عنوان مثال، علی بن بابويه (پدر شيخ صدوق) در نامه ای كه به نايب سوم حضرت حجت نوشت، يادآور شد كه از وی فرزند به وجود نمی آيد. او در اين نامه، خواستار دعای حضرت حجت (عج) شد. در پاسخ نامه آمد كه او در آينده از همسر ديگری، دارای دو فرزندِ فقيه می شود. می گويند: محمّد (شيخ صدوق) و حسين (برادر شيخ صدوق) با دعای حضرت به دنيا آمدند. از اين رو، افتخار علمی خاندان بابويه را مرهون دعای خير آن حضرت می دانند.26

ابن بابويه در ماجرای حمله قرمطيان به حاجيان خانه خدا به سال 317ق، دو نامه به حسين بن روح نوشت. در نامه نخست، خواهان اجازه نوبختی از امام برای سفر حجّ خود شد. امام در پاسخ به اين نامه، وی را از سفر حج، نهی كرد. ابن بابويه پس از دريافت پاسخ، نامه ديگری به نوبختی نوشت و يادآور شد كه وی نذر كرده تا در سال جاری به حج برود. در اين صورت، آيا عمل نكردن به نذر، جايز است؟ در پاسخ نامه دوم آمده است كه با فرض ناچاری، همراه با آخرين كاروان حاجيان، همراه شود. در اين سال، كاروان های حاجيان، گرفتار فتنه قرمطيان شده، اموالشان غارت گرديد و برخی از آنان نيز كشته شدند. كاروانی كه از آسيب قرمطيان در امان ماند، آخرين كاروان بود كه علی بن بابويه همراه آن بود.27

نامه قمی ها به حسين بن روح بيان گر گسترش و عمق رابطه دو حوزه شيعه است و نشان می دهد كه اين دو حوزه، در عين حال كه به لحاظ شيوه استدلال با هم مخالف بودند، در مسائل اساسی، يكديگر را تأييد می كردند.

در گزارش ديگری آمده است كه قمی ها در نامه ای، ترديد و نگرانی خود را از پاسخ های صادر شده از بغداد، اظهار كردند. ترديد آنان از آن رو بود كه احتمال می دادند برخی از نامه ها را شلمغانی به نام نوبختی صادر كرده باشد. نوبختی در پاسخ نامه آنان، با اعلام انزجار از شلمغانی و نفرين در حقّ او، نوشت كه نامه ها را خودش پاسخ می دهد.28 از اين پاسخ، معلوم می شود كه وی علاوه بر اين كه واسطه ميان مردم و امام زمان (عج) بوده، گاهی براساس استنباط و اجتهاد خود نيز به مسائل شرعی پاسخ می داده است.

نمونه ديگری از همكاری اين دو حوزه را بايد در مبارزه با غلو و انحرافات فكری جست وجو كرد. ابوسهل نوبختی در بغداد و ابن بابويه در قم، هم زمان با منصور حلاّج مبارزه كرده، وی را از آن دو شهر، بيرون كردند.29 صدوق در مبارزه با غلو، كتاب إبطال الغلو و التقصير و اسماعيل بن علی نوبختی، كتاب الرد علی الغلاة را تأليف كرد.30

دستِ كم دو نفر از بزرگان علمای قم، در عصر شيخ مفيد، به حوزه بغداد رفته و در آن جا تدريس كرده اند. ابو القاسم ابن قولويه در بغداد، كرسی تدريس داشت و نجاشی از شاگردان وی بود. محدّث معروف شيعه، شيخ صدوق نيز در ايّام جوانی در سال های 352 و 355ق به بغداد رفت و درباره مسائل مختلفی، از جمله برخی مسائل شرعیِ به وجود آمده در آن زمان، گفتوگو كرد. مهارت وی در علوم دينی به اندازه ای بود كه شيوخ و محدّثان بغداد برای دانش اندوزی در حلقه درس وی حاضر می شدند. مفيد نيز در شمار شاگردان صدوق بوده است.

به خوبی معلوم نيست هدف اصلی شيوخ قم از سفر به بغداد چه بوده، امّا بعيد نيست كه آنان برای گفتمانی به منظور جلوگيری از عقل گرايی افراطی متكلمان بغداد و در نتيجه، نزديكی دو حوزه عقل گرای بغداد و حديث گرای قم به بغداد رفته باشند. آنان در بغداد، افزون بر تدريس و طرح پرسش های شرعی، با دانشمندان ديگر فرقه های اسلامی نيز مناظره های علمی داشتند.31 به هر حال، مكتب سومی از درون تعارض و در عين حال تعامل دو مكتب قم و بغداد به وجود آمد كه شيخ مفيد، بنيان گذار اين مكتب است. او با اين كه در استدلال ها، به عقل توجّه خاصّی داشت، از دانش اهل بيت(عليهم السلام) نيز بهره بُرد و مكتبی جامع امتيازات هر دو مكتب به وجود آورد. اين مكتب با شاگردانی چون سيّد مرتضی، نجاشی و شيخ طوسی رونق بيشتری يافت. از اين رو، به نظر می رسد وی كتاب أوائل المقالات را با تكيه بر احاديث اهل بيت(عليهم السلام) به منظور تعديل متكلّمان بغداد، و كتاب های تصحيح الاعتقاد و مقابس الأنوار فی الردّ علی أهل الأخبار را در نقد اعتقادات شيخ صدوق و مكتب قم تأليف كرده باشد.32

حسين بن علی بن موسی بن بابويه قمی از حسين بن روح نوبختی روايت نقل كرده است.33 گزارش راوندی نيز از ارتباط مردم كوفه با ابن روح، حكايت دارد. او از زنی خبر داده كه در اثر اختلافات زناشويی و قهر از شوهر به خانه پدرش رفته بود. شوهر برای برگشت همسرش به بغداد رفته، از حسين بن روح ياری خواست. ابن روح از وی خواست تا در اين خصوص، نامه ای بنويسد. او در نامه به نوشتن نام خود و پدرش اكتفا كرد. در مراجعه بعدی، زير نامه مرد كوفی نوشته شده بود: «به زودی اختلاف آن دو اصلاح خواهد شد».

2ـ نقش خاندان نوبختی در گسترش فرهنگ اسلامی

افراد اين خاندان با اين كه در علوم مختلفی صاحب نظر بودند،34 ولی به لحاظ رواج فلسفه و كلام در حوزه بغداد، بيشتر به علوم عقلی روی آورده، كتاب هايی در نجوم و فلسفه تأليف كرده يا به عربی ترجمه كردند. ذهن رياضی و فلسفی ـ كلامی كه آنان را بيشتر به حوزه مسائل عقلی می كشاند، موجب شد تا كمتر به فقه و حديث بپردازند. از اين رو، در حوزه مباحث فقهی و رجالی از آنان اثر چندانی وجود ندارد و در برخی موضوعات فرعی با ديگر متكلّمان، فقيهان و محدّثان امامی مذهب، اختلاف نظرهايی داشته اند.35

آنان از پيشگامان علم كلام در شيعه بوده و علاوه بر اين كه فرمان های دينی و شعائر مذهبی را محترم می شمردند، می كوشيدند تا مسلمانان مسائل دينی را با ذهن فلسفی مطالعه كنند. انديشه كلامی ايشان ايجاب می كرد كه به طور مستقل در مباحث حديث پژوهی، وارد نشوند و تنها در حدّ تأييد بر اثبات مسائل عقلی، از حديث كمك بگيرند. از اين رو، نام آنان در شمار محدّثان و فقيهان عالی رتبه شيعی قرار نگرفت و تأثير چندانی هم در حوزه فقه و حديث شيعه نداشتند. نام كتاب های برجا مانده از اين خاندان و فقدان نام آنان در سلسله اسناد احاديث، مبيّن اين ادّعاست.

رونق ادبی بغداد و برتری آن در اين زمينه، كمك شايانی به نبوغ ادبی اين خاندان داشت. بيشتر آنان در صنعت ترجمه شركت داشتند36 و به شعر و ادبيات، شهره شده، توانستند لطافت ادبيات را با انديشه های فلسفی و سياسی درآميزند. اگر چه ديوان شعری از آنان بر جا نمانده، ولی در منابع، به نام برخی صاحبان ديوان اين خاندان و حجم اشعار آنان، به شرح زير اشاره شده است:

1ـ احمد بن عبدالله نوبختی، در يك صد برگه؛ 37

2ـ سليمان بن ابی سهل بن نوبخت، در پنجاه برگه؛ 38

3ـ ابو الحسن علی بن احمد؛ 39

4ـ ابو الحسين علی بن عبّاس، در يك صد برگه؛ 40

5ـ علی بن حسين نوبختی، در يك صد برگه؛41

توجه بيش از حد اين خاندان به انديشه های كلامی و سياسی، آنان را از علاقه به ادبيات و اديبان، باز نداشت. از اين رو بود كه از شاعران بزرگی، مانند ابونواس، بُحتری و ابن الرومی حمايت كرده، با آنان هم نشين شدند و آثار آنان را به آيندگان رساندند و شاعران عرب زبان، همواره از خوان نعمتشان بهره مند بودند.42 آنان با وجود تيرگی روابطشان با ابونواس، اشعار وی را روايت كرده، در حفظ آن كوشيدند و در اختيار ديگران قرار دادند.

مسائل علمی، مانند تأليف، تدريس، ترجمه و مناظره های كلامی، آنان را از خدمات سياسی ـ اجتماعی باز نداشت و عموماً در دربار عبّاسيان، هم نشين خليفه بوده و مناصب اداری داشتند. آنان، گرچه از اساس با حكومت عبّاسی مخالف بودند، با حفظ و رعايت شديد نكات امنيتی، تدابيری انديشيدند تا در سطح بالايی در دربار عبّاسيان نفوذ كرده، به تشيّع خدمت كنند.43

آن چه قابل دقت و بررسی بيشتر است، اين كه آنان در عصر تشتّت مذهبی و پيدايی فرقه های فكری ـ سياسی متعدّد می زيستند. با وجود اين، از زمان امام باقر (عليه السلام) كه تفكّر شيعی در اين خاندان راه يافته است، هيچ گزارشی از اختلاف های مذهبی در اين خاندان وجود ندارد. اتّحاد مذهبی در اين خاندان، با اتّحاد سياسی در هم آميخت، به گونه ای كه در مجموع، يك شيوه سياسی داشتند و آن هم، جانب داری ظاهری از حكومت عبّاسی بود.44

اقبال آشتيانی، نوبختيان را در عرصه فكر و فرهنگ به شش طبقه تقسيم كرده است:

1ـ مترجمان كتاب های فارسی پهلوی به عربی و منجّمان، مانند نوبخت و پسرش ابوسهل و ديگران؛

2ـ متكلّمان امامی مذهب، مانند ابواسحاق ابراهيم، ابو سهل اسماعيل و ابومحمّد نوبختی؛

3ـ ياران و خواصّ امامان شيعه، مانند: يعقوب بن اسحاق، اسحاق بن اسماعيل و حسين بن روح؛

4ـ اديبان و راويان اشعار، مانند اسماعيل بن ابی سهل و ابوالحسين علی؛

5ـ كاتبان و منشيان، مانند ابو جعفر محمّد بن علی و ابو يعقوب اسحاق؛

6ـ عالمان اخبار امامی، مانند ابن كبريا و ابومحمّد حسن بن حسين.45

3ـ انديشه های نوبختيان و تأثير آن ها بر انديشه های شيعه

راه كارهای زيادی برای ارزيابی نقش و تأثير تفكّر، نويسنده يا كتابی در دوره های بعد وجود دارد كه شايع ترين آن ها استفاده صاحب نظران دوره های بعد و حتّی ارزش پذيری نقد آن هاست. درباره تأثير نوبختيان، بيان همين نكته كافی است كه بنا بر گفته نجاشی كتاب التنبيه اسماعيل بن علی در دوره های بعد، از متون درسی حوزه كلام قرار گرفته است. شيخ مفيد، آن را تدريس می كرد و در آثار خود، از آن بهره می گرفت و در مواردی نيز عقايد آنان را نقد می كرد. نجاشی در شمار افرادی است كه برای فراگيری آن كتاب، در درس شيخ مفيد شركت می كرد. ابن بابويه، بخشی از اين كتاب را در كتاب كمال الدين خود، نقل كرده است.46

از اين رو، می توان گفت كه نوبختيان بر دو مكتب مهم حديث گرای قم و عقل گرای بغداد تأثير گذاشته اند. وجود شرح های متعدد بر كتاب ياقوتِ نوبختی (ابوقاسم ابراهيم) بيان گر آن است كه اين كتاب، زمانی متن درسی بوده و علاّمه حلّی آن را تدريس می كرده و سيّد عميد آن را نزد علاّمه حلّی فراگرفته است.47

نوشته های شيخ مفيد از بهترين منابعی است كه عقايد نوبختيان را در مسائل اصول دين و مذهب، بررسی كرده است. وی علاوه بر تبيين آرای خود، به مقايسه آن ها با آرای نوبختيان و ديگر شيعيان، معتزله و اهل حديث پرداخته و تأثيرگذاری فرقه ها و نحله های فكری را بر يكديگر بيان كرده است. او به اين منظور، كتاب أوائل المقالات را نوشته و در مقدّمه آن، يادآور شده كه با بررسی وجوه افتراق شيعه و معتزله در اين كتاب، عدليه شيعه را از عدليه معتزله متمايز كرده است. مفيد تصريح كرده كه اين كتاب، مبنای مورد اعتمادی برای آزمودن اعتقادات فرقه های اسلامی است.

موقعيت زمانی و تشتّت آرای دينی به وجود آمده در اثر غيبت امام، نوبختيان را به اين سو كشاند كه كمتر به نقل توجّه كنند و در بهره گيری از عقل در مباحث اصولی، افراط كنند. اين موضوع، خود از زمينه های اصلی اختلاف شيخ مفيد با نوبختيان است. در واقع، او با اين كه به مسائل عقلی و رويارويی با اخباری گری پای بند بود، سعی داشت با عقل گرايی افراطی، دوری از قرآن و سنّت، تساهل در بهره گيری از اين دو يا تأويل آن ها برای تطبيق با آرای عقلی و كلامی مبارزه كرده، با تكيه بر نقل و حديث، عقل گرايی افراطی را تعديل كند. از اين رو، شيخ مفيد ضمن احترام به نوبختيان، برخی آرای ايشان را ابطال كرد و در مواردی نيز نتيجه استدلال آنان را پذيرفت، ولی شيوه و مقدّمات استدلال آنان را رد نمود.48 با اين حال، وی با تعريف شيعه و اعتزال49 و بررسی اصول فكری هر يك، در صدد برآمد تا نوبختيان را از اتّهام اعتزال گرايی رهايی بخشد.

بررسی انديشه های نوبختيان و نوع اختلاف آن ها با آرای شيخ مفيد، فرصت ديگری می طلبد، ولی لازم است دستِ كم به برخی ديدگاه های كلامی نوبختيان اشاره شود. آنان در موضوعات گوناگون كلامی، كتاب تأليف كرده، به تبيين آرای خود پرداختند. مفيد، آرای آنان را بيشتر در موضوع امامت، نقل كرده و اين، نشان دهنده اين نكته است كه اصلی ترين دغدغه ذهنی آنان و محوری ترين بحث كلامی آنان، مسئله امامت بوده است.

هـ ) امامت در نگاه نوبختيان

1ـ منصب امامت

نوبختيان، منصب امامت را براساس استحقاق تبيين می كنند. آنان و برخی ديگر از فلاسفه معتقدند كه ويژگی های اكتسابی انبيا و امامان سبب می شود تا خداوند، آنان را بر اساس حكمت برگزيند، و گرنه بايد بدون هيچ دليلی معتقد به ترجيح آنان بر ساير مردم باشيم.50 از اين رو، آنان شايسته مقام نبوّت و امامت اند. شيخ مفيد با اين ديدگاه مخالفت كرده و اين دو منصب را از باب تفضّل الهی دانسته است. وی، اين عقيده را به معتقدان به تناسخ ارواح نيز نسبت داده و در اين زمينه، اعتقاد ابن بابويه را به احاديثی كه وجود روح را قبل از جسد بيان می كنند، نقد كرده و آن ها را زمينه ساز مذهب «تناسخ» دانسته است.51

2ـ منكر امامت

فسق يا كفر مخالفِ اهل بيت(عليهم السلام) از مسائل مهم كلامی فقه شيعه است كه نوبختيان آن را مطرح كرده و فقهای شيعه از دير زمان تاكنون، در كتاب های فقهی به گفتار آنان، استناد كرده اند. آنان و برخی از علمای پيشين، فرقه های غير شيعی را مسلمان نمی دانند. بحرانی به نقل از كتاب ياقوت افراد ناصبی و مخالف حضرت امير (عليه السلام) را كافر و نجس خوانده و اعتقاد به كفر آنان را به همه شيعيان نسبت داده است.52

فقهای شيعه در دوره های اخير، كلام نوبختيان را در اين مسئله آورده و با تفسير كفر، حكم به اسلام و طهارت آنان داده اند.53 محقّق اردبيلی، نقل ديگری را از نوبختی و عدّه ای از فقها آورده است كه مخالف علی(عليه السلام) در آتش جهنّم، جاويدان نخواهد بود، زيرا كفر وی به گونه ای نيست كه موجب عذاب هميشگی باشد، در عين حال، راهی برای ورود آنان به بهشت نيز تصوّر نمی شود، زيرا ايمانی ندارند كه به موجب آن، استحقاق پاداش داشته باشند.54

3ـ انتخاب كارگزاران با نصّ امام

اينان معتقدند همان گونه كه شخص امام با نص انتخاب می شود، كارگزاران ائمه(عليهم السلام) نيز ( در زمان حضور و غيبت صغرا ) با نص انتخاب می شوند.55

4ـ علم امام

گستردگی علم امام از موضوعاتی است كه مورد اختلاف متكلّمان امامی مذهب است. شيخ مفيد معتقد است كه علم امام به لغات، صنايع و فنون گوناگون، نه ممتنع است و نه وجوب عقلی دارد. از اين رو، در صورتی كه روايات صحيحی در اين خصوص وجود داشته باشد، گستردگی علم امام را از طريق نقل، خواهيم پذيرفت، ولی قابل توجّه است كه در صحّت روايات موجود، ترديد وجود دارد. اما نوبختيان به وجوب عقلی در گستره علم امام اعتقاد داشته و فرقه های مفوّضه و غلات نيز با آنان هم رأی شده اند.56

5ـ اعجاز امام

در ديدگاه شيخ مفيد، ظهور معجزه و ارائه كارهای خارق العاده از امامان، وجوب عقلی ندارد، ولی روايات صحيحی خبر از ظهور آن ها می دهد. با اين حال، نوبختيان از پذيرش اين مطلب خودداری كرده اند. طبيعی است آنان وقتی اعجاز را برای ائمه اطهار نپذيرند، برای كارگزاران، وكيلان و سفيرانِ آنان نيز نخواهند پذيرفت.57 شايد دليل آنان، همانند دليل معتزله اين باشد كه ظهور كرامت و معجزه از غير پيامبر خدا (صلی الله عليه وآله)، موجب ابطال معجزات نبوی باشد.58

6ـ ارتباط امام با فرشتگان

ديدگاه به دست آمده از نوبختيان، دراين باره، بيان گر آن است كه ايشان براين باور بوده كه امام، نه سخن فرشتگان را می شنود و نه می تواند آنان را ببيند. شيخ مفيد كه نتوانسته است اين نظر را تحمّل كند، بر نوبختيان شوريده و آنان را در رديف كسانی قرار داده است كه از نعمت آشنايی با اخبار و احاديث، محروم اند و به دليل اين كه دقّت نظر ندارند، نمی توانند راه صحيح را بپيمايند.59

7ـ انبيا و امامان پس از رحلت

شيخ مفيد با ديدگاه نوبختيان درباره احوال انبيا و امامان پس از رحلت نيز اختلاف نظر دارد. وی بر خلاف آنان با استناد به قرآن60 و احاديث، نتيجه گرفته است كه ايشان پس از رحلت، با روح و جسم در بهشت زندگی كرده، از نعمت های الهی برخوردار می شوند. آنان، افراد نيكوكار و شيعيان امّت خود را كه از دنيا می روند، ملاقات كرده، بشارت می دهند و با آنان، برخوردی كريمانه دارند. پيامبر خدا و ائمه اطهار، با برخورداری از عنايت الهی، و نه به طورمستقل، پيوسته از احوال پيروان خود در دنيا باخبرند. هم چنين آنان كلام زائرانی را می شنوند كه در حرم های مطهّرشان يا از راه های دور با ايشان گفت وگو می كنند.61

و ) ديگر مسائل كلامی

نوبختيان برخلاف شيخ مفيد معتقد بودند كه قرآن در شكل اضافه و نقصان، تحريف شده است؛ پاداش عملكرد برخی مؤمنان در دنيا داده می شود و در آخرت، از هرگونه پاداش محروم اند؛ اعمال خوب و بد يكديگر را جبران می كنند (تهاتر اعمال)؛ برخی كافران نيز خداشناس و پيرو فرامينِ الهی اند و تنها در دنيا، از پاداش الهی بهره مندند؛ كفر و ايمان از دل ها زايل می شود و در نتيجه، اين امكان وجود دارد كه مؤمنی كافر از دنيا برود. از اين رو، اعتقادی به اصل بی ايمانیِ مؤمنانی كه سرانجام، كافر از دنيا رفته باشند، ندارند.62

ز ) برخی فرهيختگان نوبختی

1ـ ابو اسحاق اسماعيل بن ابی سهل بن نوبخت

از دانشمندان و بزرگان بغداد و از ياران امام جواد (عليه السلام) بود كه در عين حال، از دوستان و هم نشينان ابراهيم، فرزند مهدی عبّاسی شمرده می شد. او در شمارِ نوبختيانی است كه ابو نواس، هجوشان كرده است63.

2ـ ابو سهل فضل بن ابی سهل بن نوبخت

وی از متكلّمان معروف و ستاره شناسان بزرگ عصر هارون بود. او كه تا پيش از سال 193ق زنده بود،64 علاوه بر ترجمه كتاب های فارسی به عربی، آثاری در علم نجوم و كلام داشت. شايستگی علمی وی، خليفه را برآن داشت تا تأسيس دار الحكمه و سپس اداره آن را به او واگذار كند. اداره آن مركز، پس از وفات فضل، بر عهده پسرش واگذار شد.65 برخی كتاب های فضل، مانند فی المسائله، ابتداء الأعمال و الأعمال المعروف بالسجل در اختيار ابن طاووس بوده است.66

3ـ عبدالله بن ابو سهل بن نوبخت

وی از ستاره شناسان معروف زمان مأمون عباسی است. خليفه به وی اعتقادی راسخ داشت و آرای او را می پذيرفت. فضل بن سهل سرخسی، معروف به «ذوالرياستين»، در تثبيت تصميم مأمون در واگذاریِ ولايت عهدی به امام رضا (عليه السلام) تلاش كرد تا زمان مناسب و خوش يُمنی برای بيعت آن حضرت بيابد. عبدالله نوبختی از زمان بيعت، با خبر شد و به قصد آگاهی از انگيزه مأمون، نامه ای به وی نوشت و در آن اظهار كرد: «ساعت پيشنهادی ذوالرياستين برای بيعت، صحيح نيست و به دليل نحس بودن آن ساعت، كار بيعت به اتمام نخواهد رسيد». مأمون دانايی و زيركی وی را تحسين كرد و او را از هرگونه آگاهی دادن به ذوالرياستين، به شدّت برحذر داشت.

عبدالله می گويد: برای اين كه ذوالرياستين از تصميم خود منصرف نشود، با او همراهی كردم و با امضای ولايت عهدی حضرت در ساعت پيشنهادی ذوالرياستين، از شرّ مأمون، سالم ماندم.67

4ـ ابو سهل اسماعيل بن علی بن اسماعيل نوبختی

وی از بزرگان شيعه و از معروف ترين افراد خاندان نوبختی بود. وی در سال 237ق، مقارن با دوره امامت امام هادی (عليه السلام) متولّد شد. او از ياران خاصّ امام عسكری (عليه السلام) بود و تولّد حضرت مهدی (عج) را گواهی داد.68 در ابتدای دوره غيبت صغرا، 23 سال سن داشت و در سال 311 ق و در 74 سالگی، در دوره نيابت حسين بن روح نوبختی، سومين نايب حضرت، در گذشت. عواملی چند سبب شد تا آوازه او شهره آفاق شود. نخست، آن كه نسب بيشتر نوبختيان به وی می رسد. ديگر آن كه در دستگاه عبّاسی مناصب اداری بالايی داشت. او كتاب های زيادی در دفاع از اصول و مبانی اسلام و تشيّع، به ويژه اصل امامت تأليف كرد و برای نخستين بار، مسئله امامت را ذيل مباحث نبوّت و اصول دين قرار داد. كتاب های وی، متن درسی علمای دوره بعد قرار گرفت. از اين رو، اخبار بيشتری از شرح حال وی در مقايسه با ديگر نوبختيان برجای مانده است كه به گوشه هايی از زندگی وی اشاره می شود:

الف ـ مناصب اداری: وی علاوه بر اين كه در روزگار خلافت مقتدر، رياست شيعيان بغداد را برعهده داشت، در دربار عبّاسيان، مقامی نزديك به وزارت داشت و از نفوذ بالايی برخوردار بود، به ويژه اين كه شخص خليفه و خاندان وزارت پيشه ابن فرات، به نوعی از شيعه و تفكّر شيعی حمايت می كردند. نفوذ ابوسهل در دربار، سبب شد تا ديگر افراد اين خاندان نيز در پرتو حمايت های وی با عزّت و شوكت زندگی كنند.

گرچه منصب يافتن شيعيان، از جمله خاندان ابن فرات در اثر تمايل مقتدر خليفه به شيعيان بود، اما رقبای مذهبی اين خاندان نيز گاهی با استفاده از فرصت های به دست آمده به وزارت می رسيدند. كشمكش های سياسی ـ مذهبی رقبای وزارت طلب، سبب عزل و نصب های مكرّر ابن فرات شد. معمولاً عزل و نصب ها همراه با محاسبه و مصادره اموالِ وزير پيشين بود. هنگامی كه ابن فرات برای مرتبه سوم به وزارت رسيد، ابوسهل نوبختی و محمّد بن علی بزوفری را مأمور محاسبه بدهی های حامد بن عبّاس به دولت و مصادره اموال وی كرد. با اين كه ابو سهل با وی در مسائل مذهبی و سياسی اختلاف نظر داشت، ولی در محاسبه اموال، با حامد مدارا كرد. علّت مدارای نوبختی را با دشمنِ متعصّب خود، همكاری وی در ماجرای قتل حلاّج دانسته اند. وی افزون بر مناصب پيشين، در سال 311ق كارگزار ابن فرات در «مبارك» نيز بوده است.69

ب ـ خدمات علمی ابو سهل به تشيّع: او از سرآمدان نسل دوم متكلّمان شيعی بود كه مفتخر به لقب «شيخ المتكلّمين» شد70 و عمر گران بهای خود را در دفاع از عقايد شيعه اماميه سپری كرد و آوازه علمی وی با ارائه كتاب هاو نوآوری هايی در علم كلام، به ويژه مسئله امامت، متكلّمان پيشين را تحت الشعاع قرار داد و در دوره های بعد، مرجع متكلّمان امامی قرار گرفت. او كه بيشتر عمر خود را در عصر غيبت گذراند، رياست و هدايت شيعه و خاندان نوبختی را در اين دوره عهده دار بود.

بحران و آشفتگی اوضاع اجتماعی شيعه در ابتدای عصر غيبت امام، فرصت مناسبی برای دشمنان فكری و سياسی آنان به وجود آورده بود تا با انگيزه نابودی جمعيت شيعه و تفكّر شيعی، به آزار آنان و سخت گيری و تبليغات برضدّ آنان دست بزنند. از سوی ديگر، انشعابات درونْ گروهی شيعه و تكفير يكديگر، بحران موجود را تشديد می كرد. دامنه اين بحران تا زمان مقتدر و پس از آن، ادامه يافت و كيان تشيّع را در معرض خطر نابودی قرار داد.

در همين زمان، كتاب های زيادی در موضوع غيبت و اثبات امامت امام مهدی (عج) تأليف شد. نام كتاب هايی كه در اين عصر در موضوع غيبت تأليف شده، بيان گر آشفتگی جامعه شيعه، پس از رحلت امام عسكری (عليه السلام) است. علمای شيعه از اين دوره پرفراز و نشيب، به «دوره حيرت» تعبير كرده اند. عبدالله بن جعفر حميری (متوفای بعد از 293ق) از ياران امام هادی (عليه السلام) و امام عسكری (عليه السلام) بود و پس از رحلت آن امام، در خدمت نايبان حضرت قائم (عج) قرار گرفت. او نام الغيبة و الحيره را برای كتاب خود، انتخاب كرد. علی بن بابويه قمی (متوفای329ق) نيز كتابی به نام الإمامة و التبصرة من الحيره تأليف كرد.

ابوسهل نوبختی نيز با استفاده از شخصيت علمی خويش و نفوذ بالايی كه در دربار عبّاسيان داشت، با بهره گيری از فن مناظره و مباحثه، تمام همت خود را صرف اثبات اصول شيعه كرد و از اين راه، توانست دامنه انشعاب های داخلی شيعه را جمع كند و آنان را تا اندازه ای از اين بحران، رهايی بخشد. وی بدين منظور، از هيچ كوششی در مبارزه با انحرافات فكریِ جديدی كه در اثر غيبت پيش آمده بود، دريغ نورزيد و به نيابت حسين بن روح، اعتراف و از انتشار عقايد حسين بن منصور حلاّج جلوگيری كرد.

تدبير و فراست ويژه ای كه نوبختی در مبارزه با انحرافات حلاّج از خود نشان داد، سبب دوری افكار عمومی از وی و تمايل آن ها به ابوسهل شد. او حتّی توانست رأی دربار عبّاسی و قضات اهل سنّت را نيز با خود هماهنگ كند.71 سرانجام در سال 297ق محمّد بن داود، فقيه فرقه «ظاهريه»، فتوای وجوب قتل حلاّج را صادر كرد و حامد بن عبّاس، وزير مقتدر فرمان داد تا وی را به دار آويختند.72

ابوسهل با استدلال و منطق علمی، اصول مذهب شيعه اماميه را مستدل و تثبيت كرد، نقض و ابهامات مخالفان، به ويژه معتزله را پاسخ داد و در اين راه، از هر مناظره و احتجاجی استقبال كرد. هم چنين وی با بهره گيری از مسائل كلامی مطرح شده توسط متكلّمان نسل اوّل شيعه، مسئله امامت را با ادلّه عقلی اثبات نمود و از ادلّه نقلی فقط برای تأييد گفتارش استفاده كرد. عقلْ محوری در شيوه استدلال، علاوه بر اين كه معتزله و شيعه را به يكديگر نزديك كرد، مسئله امامت را نيز جزء اصول دين و در رديف توحيد، عدل و نبوت قرار داد.

جاودانگی نام «شيخ المتكلّمين» بر اثر آثار وی و انتشار عقايدش توسط شاگردان او بود. فرزند وی علی بن اسماعيل، ناشئ اصغر، محمّد بن بُشر سوسنجردی، ابوالجيش بلخی و ابو بكر صولی، علم و ادب را نزد ابوسهل آموختند. شيخ مفيد از شاگردان ناشیء اصغر و بلخی بود و از اين رو، از شاگردان با واسطه نوبختی شمرده می شود. با اين كه شيخ مفيد و شاگردان مكتب وی مانند سيّد مرتضی و شيخ طوسی، اصول فكری خود را در كلام و امامت از عقايد نوبختی گرفته بودند، امّا عقايد آنان را نيز در موارد زيادی نقد كردند.

ابو سهل با تأليف نزديك به چهل كتاب و رساله 73 توانست مسائل كلامی شيعه، از جمله امامت را تبيين كرده، به اعتراضات مخالفان، پاسخ گويد. قوی بودن نقد و بررسی و استدلال او سبب شد تا دير زمانی، آثار او به عنوان منبع و مرجع، در دست بزرگان و متكلمان اماميه قرار گيرد. امروزه از آثار وی كتابی در دست نيست، ولی می توان آرا و نظريه های وی را از لابه لای منابع دوره های بعد، استخراج كرد. ابن حجر، در شمار كتاب های ابوسهل، از كتابی درباره ملل و نحل نام برده كه شهرستانی در تأليف كتابِ الملل و النحل خود بر آن تكيه داشته است.74

5ـ ابو محمّد حسن بن موسی نوبختی

وی نواده دختری علی بن اسحاق و خواهر زاده ابو سهل اسماعيل بن علی نوبختی بود. از شرح حال پدر و مادر وی، اطّلاع دقيقی در دست نيست. برخی وی را فرزند ابن كبريا دانسته اند، ولی اقبال، درستی اين انتساب را انكار كرده و گفته است كه فاصله زمانی زيادی بين وفات موسی و ابو محمّد وجود دارد. ابو محمّد، بين سال های 300 ـ 310 ق وفات يافته، در حالی كه ابن كبريا تا سال 400ق زنده بوده است. افزون بر اين، شرح حال نويسان نيز با وجود آگاهی بر احوال آن دو، چنين نسبتی را ذكر نكرده اند.75

ابو محمّد، متكلم، فيلسوف، اديب، منجّم و استادی برجسته در ملل و نحل بود. او از ابو الأحوص داوود بن اسد مصری، متكلّم و فقيه شيعه در قرن سوم و دايی خود، ابو سهل نوبختی كسب دانش كرد76 و با دانشمندان و متكلّمان بزرگ معتزله، مانند ابوالقاسم بلخی و ابوعلی جبّايی، استادِ ابو الحسن اشعری و نيز با متكلّمان برجسته ای، مانند ابن قبّه رازی و ابن مملّك اصفهانی ـ كه از اعتزال به تشيّع، تغيير مذهب دادند ـ و با ابن راوندی ـ كه متّهم به كفر و الحاد بود ـ بحث و گفت و گو كرد.

به علّت تلاش او در فراگيری علوم مختلف و اهتمام به جمع آوری كتاب های نفيس، خانه او محلّ اجتماع و مركزی برای تبادل نظر و گفتوگوی علما، فضلا و مترجمان بود. جايگاه علمی وی، هنگامی روشن تر می شود كه دانسته شود عالمان برجسته ای، مانند ثابت بن قرّه (متوفای 288ق)77 به منزل وی رفت و آمد می كردند. فاصله سنّی ثابت با ابو محمّد، سبب شد تا ثابت در ابتدا پرسش های ابو محمد را كه در جلسه عمومی مطرح می شد، پاسخ ندهد، ولی نبوغ علمی ابو محمد سبب شد تا وی كه پيرمرد فرهيخته ای بود، در اواخر عمرش برای گفتوگو به مجلس نوبختیِ جوان، حاضر شود.

توجّه خاصّ ابو محمّد به مسائل عقلی و مذاهب فلسفی، موجب می شد تا هرچه بيشتر ارتباط خود را با مترجمان كتاب های حكمت قديم، استوارتر كند. او به نقد آرای برخی فيلسوفان همّت گماشت و در اين زمينه، كتاب حُجَج طبيعی را برای ابطال نظريه «زنده و ناطق بودن آسمان» نگاشت و كتاب الكوْن و الفساد ارسطو را خلاصه كرد. گرچه حُنَين بن اسحاق اين كتاب را قبل از اختصار نوبختی، به سريانی، و اسحاق بن حُنَين و ابو عثمان دمشقی، آن را به عربی ترجمه كرده بودند.

ابن نديم، طوسی و نجاشی هر كدام فهرستی از نام كتاب های وی را ارائه كرده اند كه علاوه بر كثرت آن ها، بيان گر دفاع ابو محمد از عقايد شيعه در برابر اهل سنت و معتزله، و مبارزه با عقايد انحرافی و فرقه های انشعابی شيعه نيز هست. او به همين منظور، كتاب هايی از جمله الجامع فی الإمامه، الحُجَج فی الإمامه، انكار، الردّ علی الغلاة، الردّ علی فرق الشيعة ما خلا الإماميه، الردّ علی الواقفه و فرق الشيعه را تأليف كرد و با اين كار، مورد ستايش دانشمندان و علمای رجال شيعه قرار گرفت، تا آن جا كه آنان در كتاب های رجالی خود، او را ثقه و مورد اعتماد شمردند.78

مجموعه آثار وی، بيش از چهل كتاب و رساله است كه دو كتاب الآراء و الديانات و الردّ علی الغلاة، از مشهورترين آثار وی به شمار می آيند. امروزه، به جز كتاب فرق الشيعه، كتابی از او در دست نيست، ولی می توان گزارش هايی از آثار و آرای او را در كتاب هايی، مانند مروج الذهب مسعودی، تاريخ بغداد خطيب بغدادی، تلبيس ابليس ابن جوزی، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحديد و البداية و النهايه ابن كثير، جستوجو كرد. كتاب های الآراء و الديانات و الرصد علی بطلميوس فی هيئة الفلك و الأرض در اختيار ابن طاووس بوده است.79

نسخه كامل كتاب فرق الشيعه در كتابخانه محدّث نوری بوده كه هبة الدين شهرستانی آن را در اختيار داشت و پس از مقايسه با نسخه ا.گ. اليس، آن را در استانبول به چاپ رساند. اقبال در انتساب كتاب چاپ شده به نوبختی ترديد داشته و با مقايسه بخش های زيادی از آن با كتاب المقالات و الفرق سعد بن عبد الله اشعری، نتيجه گرفته كه اين كتاب، نسخه ای از كتاب اشعری است كه علاّمه مجلسی نيز آن را در اختيار داشته است.80 گفتنی است كه اقبال، اين نظر را پيش از كشف نسخه كتاب المقالات و الفرق اشعری ارائه داده است و محمّد جواد مشكور، با كشف اين نسخه، به مقايسه آن دو پرداخته و نتيجه گرفته كه فرق الشيعه از نوبختی است. گرچه ابواب، ترتيب چينش مباحث و حتّی عبارات دو كتاب، شبيه به هم است، زيرا كتاب اشعری، اضافاتی دارد كه در مجموع، نزديك به سی صفحه می شود. مشكور با تكيه بر اين اضافات، گفته است كه تأليف اشعری پس از نوبختی و با تكيه بر كتاب وی بوده است. برخی از اين اضافات، رواياتی را شامل می شود كه اشعری ضمن نقل اقوال مختلف آورده است. اين كار نشان می دهد كه سبك نگارش آنان نيز متفاوت بوده است. اشعری با آوردن روايات، سبك نگارشی محدّثان را پيموده و نوبختی، بدون اين كه اظهار نظری داشته باشد، شيوه متكلّمان را رعايت كرده است.81

شايان ذكر است كه ابو محمّد در كتاب الإمامه مرگ عمر بن خطّاب را قبل از عروسی با ام كلثوم، دختر امام علی (عليه السلام) دانسته است.82

6ـ ابو اسحاق نوبختی

او از متكلّمان برجسته اماميه بود كه هيچ شرح حالی از زندگانی وی در دست نيست. نام او به اعتبار كتابش ياقوت و شرح های نوشته شده بر آن، ماندگار است. ياقوت، قديمی ترين و در رديف مشهورترين كتاب های كلامی موجود اماميه و يكی از دو كتاب باقی مانده از خاندان نوبختی است. اين كتاب به دليل اين كه موضوعات مختلفی از مسائل علم كلام و آرای فرقه های مختلف را در بر دارد، از اسناد و منابع محقّقان علم كلام و تاريخ فرقه های اسلامی به شمار می رود و شرح های متعدّدی بر آن نوشته شده كه قديمی ترين آن ها شرح ابن ابی الحديد است كه از ميان رفته و هيچ گزارشی از آن در منابع بعدی وجود ندارد.

علاّمه حلّی با حفظ الفاظ و عبارت های كتاب ياقوت، شرحی به نام أنوار الملكوت فی شرح الياقوت83 بر آن نوشته و در مقدّمه، آن را «صغير الحجم، كثير العلم، مستصعب علی الفهم، فی غاية الايجاز و الاختصار، بحيث يعجز عن تفهّمه أكثر النظّار» وصف كرده است.

درباره مؤلّف اين كتاب، اختلاف نظر وجود دارد. سيّد حسن صدر، افندی و برخی ديگر، اين اثر را به ابو اسحاق اسماعيل بن اسحاق بن ابی سهل نوبختی نسبت داده اند.84 محدّث قمی و امين نيز اين كتاب را به ابو اسحاق نسبت داده اند،85 در حالی كه علاّمه حلّی، آن را تأليف ابو اسحاق ابراهيم بن نوبخت دانسته است. علاّمه مجلسی نيز شيخ ابراهيم بن نوبخت را مؤلّف كتاب ناميده است.86 سيّد عميد الدين حلّی، خواهر زاده علامه حلّی، كتاب أنوار الملكوت را شرح كرد و ميان ديدگاه های شيخ ابراهيم و علاّمه حلّی داوری نمود. شيخ شهاب الدين عاملی، از ادبا و شعرای جبل عامل در قرن يازدهم هجری، ياقوت را به نظم در آورد.87بنا بر گفته علاّمه مجلسی،88 يكی از بزرگان اماميه، منتخباتی از شرح ياقوت را منتشر كرده است.

اقبال با مطالعه كتاب ياقوت، عصر زندگانی ابو اسحاق را تخمين زده و احتمال داده است كه وی، نواده مستقيم ابو سهل بن نوبخت نبوده و بعد از دوره غيبت صغرای امام دوازدهم(عج) می زيسته است، زيرا ايشان در اين كتاب، در صدد پاسخ گويی به اشكال های اهل سنّت به اماميه در خصوص مسئله غيبت و اختلاف های درونی شيعه بوده، و از طرفی، آرای اشاعره و شخص ابو الحسن اشعری (متوفای324ق) را نقد كرده است. اشعری تا حدود سال 300ق، شاگرد جبّايی و از طرفداران معتزله بود. از اين رو، ديدگاه های جديد او و انتشار آن ها بايد در بخش پايانی عمر او و پس از حيات متكلّمان نقّادی، چون ابو سهل و ابو محمّد نوبختی ميان سال های 310 ـ 324ق باشد. در نتيجه، نقد نظريه های اشعری مربوط به اواخر زندگی وی يا بعد از آن می شود. از سوی ديگر، مؤلّفِ ياقوت، نظريه محمّد بن زكريای رازی را در باب لذّت و اَلَم نقد كرده89 و طبيعی است كه عصر ناقد بر مؤلّف، پيشی ندارد. از اين رو، احتمالا ابو اسحاق، دست كم در نيمه اوّل قرن چهارم می زيسته است.90

7ـ يعقوب بن اسحاق

حسن صدر او را برادر ابراهيم نوبختی91، صاحب كتاب ياقوت دانسته و افزوده است: وی از بزرگان و علمای برجسته عصر خود بود كه در نجوم، حكمت و كلام، بر ديگران پيشی گرفت. او در دربار مأمون عبّاسی و در شمار افرادی بود كه به امامت امام رضا (عليه السلام) اعتقاد داشت و در دوران امامت امام جواد (عليه السلام) رحلت كرد.92 وی روايتی درباره رابطه مروت و عطا از سوی امام رضا (عليه السلام) نقل كرده است.93 در اين روايت به ظرفيت گيرنده عطا توجه داده شده است.

8ـ علی بن اسحاق بن ابی سهل

او از بزرگان و علمای شيعه است. وی در دوره امام رضا و امام جواد (عليهما السلام) می زيست و در عصر امام هادی (عليه السلام) وفات يافت. دانشمندانی مانند اسماعيل بن علی و ابو جعفرمحمّد بن علی، از فرزندان او می باشند. طوسی روايتی از وی نقل كرده كه شدت علاقه وی را به امام مهدی (عج) را نشان می دهد.94

9ـ ابو يعقوب اسحاق بن اسماعيل

او از بزرگان دربار عبّاسی و از مشاوران عالی رتبه حكومتی شمرده می شد و نقش فعّالی در تعيين القاهر بالله برای منصب خلافت داشت. سروده بُحتری (متوفای 284ق) نشان می دهد كه قبل از اين، از طرف دربار عبّاسی مأموريتی در منطقه عواصم و قِنَّسْرين داشته است. در دوران وزارت خصيبی، همراه با ديگر كارگزاران و كاتبان به حبس و مصادره اموال محكوم گرديد، ولی به زودی عهده دار اموال نهروانات و واسط شد. از آن پس، شوكتی روز افزون پيدا كرد، به گونه ای كه قاهر پس از قتل مقتدر، در شوّال 320 با نظر و اصرار وی به خلافت رسيد. هم چنين او وكيل قاهر در فروش مستغلاّت ضبط شده از مادر مقتدر در بغداد شد.

اسحاق، بار ديگر در دوره وزرات ابن مقله برای محاسبه اموال، دست گير و زندانی شد، امّا در دوران وزارت ابن قاسم از قدرت بيشتری برخوردار شد و شخصيتی تأثير گذار بر تصميم های وزير بود و بالاتر اين كه به لحاظ شهرت و ثروتش با خليفه رقابت می كرد. قدرت سياسی اجتماعی فوق العاده وی، سبب شد تا پناه گاه شيعيان و عزل شدگان و مغضوبان دربار باشد.

خليفه، پس از رايزنی به اين نتيجه رسيد كه ابن قاسمِ وزير و اسحاق نوبختی را دست گير كرده، به قتل برساند. در نهايت، طومار زندگی اسحاق در سال 322ق به دست قاهر ـ كه اسحاق، خود، پايه های حكومتش را بنيان نهاده بود ـ برچيده شد.95

10ـ ابو الحسين علی بن عبّاس

وی كاتب، اديب و شاعر معاصر اسماعيل بن علی نوبختی بود كه به وی به ديده احترام می نگريست و در مدح او شعر می گفت. ابو الحسين، شعر و ادب را نزد بُحْتری و ابن رومی آموخت. ديوان اشعار وی نزديك به دويست ورقه بود. ياقوت96 و قيروانی در زهر الأدب قطعه هايی از اشعار وی را آورده اند.97 هم چنين او وكيل مقتدر در فروش املاك، و وكيل قاهر در فروش اموال مقتدر بود.98

11ـ ابو عبدالله حسين بن علی

او از كارگزاران برجسته دربار عبّاسی بود و در اواخر عمرش، هم زمان با اقتدار حسين بن روح، از رجال عالی رتبه و قائم مقام وزرا شد. در سال 322ق و پيش از آن، از طرف هارون بن غريب و يعقوب بريدی، حاكم واسط شد. در سال 323ق كه علی بن بويه با خليفه مصالحه كرد، ابن رائق، مجدّداً به سمت حكومت واسط منصوب شد و حسين بن علی نوبختی از دبيران مخصوص وی بود. حسين با كاردانی خاصّ خودش، قيام های حجريّه و ساجيّه را خاموش و بر ضدّ ابو عبدالله بريدی اقدام كرد و موفّق شد تا تدبير تمام امور ابن رائق را برعهده بگيرد و در نقش وزير، ايفای مسئوليت كند.

او پس از سه ماه و هشت روز وزارت، سرانجام در سال 325ق با نيرنگ ابوعبدالله كوفی و ابن مقاتل از كار بركنار شد و در سال 326ق وفات يافت.99

12ـ ابو القاسم حسين بن روح نوبختی

آگاهی خاصّی از نسبت دودمانی و زمان تولّد تا دوران جوانی وی در دست نيست. در منابع، از او با القاب نوبختی، روحی و قمی ياد شده است. اقبال به لحاظ انتساب وی به قم، احتمال داده است كه حسين بن روح از طرف مادر، نسب به نوبختيان ببرد.100 در هر صورت، كتاب های تراجم، او را در شمارِ نوبختيان آورده اند و خود وی نيز با بزرگان نوبختی، از جمله اسماعيل بن علی و حسين بن علی، ارتباط نزديك و صميمانه ای داشته و عدّه ای از افراد آن خاندان را نيز به كار گرفته است. دفن شدن وی در مقبره اختصاصی نوبختيان، شاهد ديگری بر نوبختی بودن اوست.

او فردی فهيم و از اصحاب خاصّ امام عسكری (عليه السلام) بود و به اصطلاح، «باب» آن حضرت ناميده می شد. او اعتقادش را درباره امامان شيعه، با نقل اين روايت از امام صادق (عليه السلام) بيان كرد: «خداوند، اموری را كه اراده آفرينش آن ها را دارد، به پيامبر(صلی الله عليه وآله) و پس از آن به علی (عليه السلام) و ديگر امامان ارائه می كند. نامه اعمال انسان ها نيز قبل از آن كه به خداوند ارائه شود، به امام زمان (عليه السلام) و بعد ديگر امامان و سپس پيامبر(صلی الله عليه وآله) عرضه می شود».101 هم چنين بنا به روايت صفوانی وی معتقد بوده است كه رسول خدا(صلی الله عليه وآله) و امامان(عليهم السلام) جز با شمشير و سمّ نمی ميرند.102

او به رغم داشتنن مقام نيابت و اين نوع اعتقاد درباره امامان شيعه، نزد خلفای عبّاسی از مقام بالايی برخوردار بود. هوشياری و مصلحت شناسی وی اقتضا می كرد تا پيوسته در حال تقيّه باشد.103 وی در سال 304ق به نيابت حضرت قائم (عج) رسيد. دومين نايب حضرت، محمّد بن عثمان، نيابت او را در حضور تعدادی از بزرگان شيعه، از جمله ابو سهل نوبختی، رئيس اماميه بغداد، اعلام كرد.104

حسين بن روح قبل از عهده داری مقام نيابت، وكيل محمّد بن عثمان، محرم اسرار و حامل پيام های وی به رؤسای شيعه بود. نايب دوم نيز به لحاظ وثوق، ديانت و فضل، شيعيان را به وی ارجاع می داد.105 او در ميان شيعه، مقامی روز افزون يافت تا اين كه در دوره وزارت حامد بن عبّاس، دوران محنت وی آغاز شد. سرانجام، وی پس از چند سال زندگی مخفيانه، در دوران وزارت عبدالله بن محمّد بن خاقان، در فاصله ميان سال های 312 ـ 317ق به بهانه مسائل مالی و به نقلی به اتّهام همكاری با قرمطيان، زندانی شد.

نوبختی در سال 317ق، در عصر وزارت ابن مقله از زندان آزاد شد و در پرتو نفوذ تعدادی از بزرگان نوبختی در دربار، آزادانه به اداره امور دينی شيعه مشغول شد و رفته رفته، منزل وی محلّ اجتماع مردم و حتّی بزرگان درباری شد. در مواردی درباريان برای حلّ مشكلات اداری خود به او پناه برده، خواهان وساطت او بودند و او نيز در پيشبرد كار آنان دريغ نمیورزيد.

استدلال، گفت وگو واظهار كرامت، مخالفان را تسليم و نفوذ وی را در دل های موافقان بيشتر می كرد. با اين حال، نيابت ابن روح با مخالفت تنی چند از بزرگان شيعه روبه رو شد. ابوعبدالله حسين بن علی وجناء نصيبی در شمار افرادی بود كه ابتدا نيابت وی را انكار كرده، ولی سرانجام، با تلاش محمّد بن فضل موصلی از انكار خود دست برداشته و به نيابت نوبختی اقرار كرد.106

شلمغانی از ديگر مخالفان نوبختی بود. حسادت، وی را به مخالفت و اظهار عقايدی ناشايست وا داشت و در اين راه، دين و جان خود را از دست داد. او قبل از انحراف، در شمار مؤلّفان و علمای بزرگ شيعه اماميه قرار داشت و مورد احترام همگان بود و كتاب هايش از آثار معتبر شيعی بود كه در بيشتر خانه ها يافت می شد.107 حسين بن روح پس از انتصاب به مقام نيابت و اجرای آداب رسمی اين كار، به شملغانی احترام خاصّی گذاشت و به همراه تعدادی از بزرگان شيعه، به خانه وی رفت. هم چنين در دوره زندگانی مخفی اش، وی را به اداره كارهای خود و سامان دادن امور شيعه گمارد. توقيعات حضرت قائم (عج) نيز در اين دوره، توسط حسين بن روح و به دست شلمغانی صادر می شد.108

گويا انحرافات فكری شلمغانی از اين دوره شروع شد و با جذب عدّه ای از بزرگان شيعه و تأسيس فرقه «عزاقريّه» ادامه يافت. حسين بن روح، خاندان نوبختی را از عقايد انحرافی و ارتداد شلمغانی آگاه كرد و ضمن نامه هايی، آنان را از دوستی و معاشرت با وی منع كرد. او سرانجام در سال 312ق از زندان مقتدر، توقيعی در لعن شلمغانی از جانب امام دوازدهم(عج) صادر نمود و برای انتشار در ميان اماميه، نزد ابوعلی محمّد بن همام اسكافی بغدادی فرستاد.109

صدور اين توقيع، سبب كناره جستن شيعيان از شلمغانی شد. وی برای اثبات افكار و عقايد خود و مبارزه با حسين بن روح، كتاب الغيبه را تأليف كرد. شلمغانی در نهايت، با تلاش خاندان نوبختی و پی گيری بزرگان شيعه، پس از مدّتی زندگی مخفی، در شوّال 322 دست گير و زندانی و در ذی القعده همان سال، پس از چند مرتبه محاكمه، به مرگ محكوم شد.110

از آن جا كه ابو سهل نوبختی، رهبری شيعه را در بغداد برعهده داشت و در ميان شيعيان، از جايگاه رفيعی برخوردار بود، انتظار می رفت تا وی به مقام نيابت برسد. انتصاب حسين بن روح، اين ذهنيت را به وجود آورد كه شايد وی نيز به جرگه مخالفان بپيوندد، اما او با اعتقادی راسخ، در پاسخ به اين توهّمات، به رعايت اصل تقيّه در سراسر زندگی حسين اشاره كرد و گفت: «اگر امام در دامان وی پنهان باشد و او را برای دست يابی به حضرت، پاره پاره كنند، اسرار شيعه را افشا نخواهد كرد».111 نمونه هايی از اصل كتمان كاری در زندگی وی را می توان در منابع، جست وجو كرد. حسين بن روح در شعبان 326 درگذشت و در محلّه نوبختيان بغداد دفن شد.112

13ـ حسن بن محمّد بن عبّاس

او از نوادگان اسماعيل بن ابی سهل بن نوبخت و از دانشمندان و علمای كلامی شيعه در بغداد بود كه به دليل خرد ورزی، به شيعه معتزلی متّهم شد. برخی نيز او را معتزلیِ مورد اعتماد در نقل حديث دانسته اند. محمّد بن شهرآشوب، در مقابل اين اتّهام، تصريح كرده كه وی از فيلسوفان امامی مذهب بوده است.113

14ـ موسی بن حسن

وی معروف به «ابن كبريا» و از عالمان برجسته، منجّمان مشهور و بزرگان بغداد در عصر غيبت صغرا بود. وی در علم نجوم، گوی سبقت را از ديگران ربود و كتاب ها و آرای فراوانی در اين علم داشت و در اخلاق، فردی متديّن و اهل عبادت و دين داری بود. او علاوه بر داشتن آثار فراوان، اهل مناظره و گفت وگو بود. ابن كبريا، معاصر حسين بن روح و راوی اخبار وی بوده است.114

15ـ ابراهيم بن جعفر بن احمد بن ابراهيم بن نوبخت

وی، عالم، متكلّم و فقيه بوده و از حسين بن روح، روايت كرده است. او به نقل از پدرش و جماعتی از نوبختيان، انتخاب حسين بن روح را به مقام نيابت خاصّه گزارش كرده است. بر پايه اين گزارش هنگامی كه ابو جعفر عَمری بيمار شد، بزرگانی از شيعه، مانند ابو عبدالله كاتب، باقطانی، ابوسهل نوبختی، ابن وجنا و ديگران نزد وی رفتند و از جانشين وی پرسيدند. او حسين بن روح را ثقه و امين خوانده، آنان را به وی ارجاع داد و افزود: «من به اين كار، فرمان داده شدم و فرمان را ابلاغ كردم».115 تاريخ ولادت و رحلت ابراهيم دانسته نيست.

16ـ ابو محمّد حسن بن حسين نوبختی كاتب

او از نوادگان اسماعيل بن ابی سهل است كه در سال 320ق زاده شد و در سال 420ق وفات كرد. وی از عالمان برجسته، محدّثان و راويان شيعه و روايت گر بخشی از اشعار ابو نواس بوده است و از علی بن عبد الله مبشّر واسطی و حسين بن اسماعيل محاملی حديث نقل كرده است. مشهورترين شاگردان وی عبارت اند از: ابوبكر برقانی، ابوالفرج طناجيری، ابوالقاسم ازهری، ابوالقاسم تنوخی، ابوالقاسم خلاّل و ابوالحسن عتيقی.116 ابو محمد نوبختی، ابوالفرج اصفهانی را دروغ گوترين مردم وصف كرده و گفته است او به بازار كتاب نويسان می رفت و كتاب های زيادی را می خريد و تمام رواياتش را از آن كتاب ها نقل می كرد.117

آرای متفاوتی درباره عقايد ابو محمّد اظهار شده است. ازهری، او را رافضیِ پَستْ مذهب، و برقانی، وی را معتزلیِ متمايل به شيعه و راستْ گفتار دانسته است. هم چنين عتيقی، او را ثقه و متمايل به معتزله، و شوشتری وی را شيعی شمرده و بر افرادی كه وی را معتزلی يا متمايل به تفكّر اعتزالْ معرّفی كرده اند، تاخته است. اتّهام اعتزال به متكلّمان شيعه، به ويژه شيعيان بغداد، به اعتبار توافق آنان در بعضی اصول، امری فراگير بوده است. نوبختيان، مفيد و مرتضی را نيز معتزلی ناميده اند. ابو محمّد در ذی القعده 402 رحلت كرد و از اين تاريخ به بعد، شرح حالی از خاندان نوبختی وجود ندارد.118

كتاب نامه

1. آقابزرگ تهرانی، محمّد محسن(متوفای 1389ق)، الذريعة إلی تصانيف الشيعه، چاپ سوم: بيروت، دار الأضواء، 1403ق.

2. ابن ابی الحديد، عبدالحميد(متوفای 656ق)، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمّد ابو الفضل ابراهيم، بيروت، دار إحياء التراث العربی، 1386ق.

3. ابن اثير، علی بن ابی الكرم (متوفای 630ق)، الكامل فی التاريخ، تحقيق عبد الله قاضی، چاپ اول: بيروت، دار الكتب العلميه، 1407ق.

4. ابن حجر، محمّد بن علی(متوفای 852ق)، لسان الميزان، تحقيق محمّد عبد الرحمان مرعشلی، بيروت، دار إحياء التراث العربی، 1416ق.

5. ابن حمزه طوسی(متوفای 560ق)، الثاقب فی المناقب، تحقيق نبيل رضا علوان، چاپ دوم: قم، انصاريان، 1412ق.

6. ابن خلكان، احمد بن محمّد(متوفای 681ق)، وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان، تحقيق احسان عبّاس، بيروت، دار صادر، [بی تا].

7. ابن شهر آشوب، (متوفای 588ق)، مناقب آل أبی طالب، تحقيق گروهی از اساتيد نجف، نجف، مطبعة الحيدريه، 1376ق.

8. ابن طاووس، علی بن موسی(متوفای 664ق)، فرج المهموم فی تاريخ علماء النجوم، [بی جا]: دارالذخائرللمطبوعات، [بی تا].

9. ابن نديم، محمّد بن اسحاق(متوفای 380ق)، الفهرست فی أخبار العلماء المصنّفين من القدماء و المحدّثين و أسماء كتبهم، تحقيق رضا تجدّد، [بی جا، بی نا، بی تا].

10. ابو الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبيين، چاپ دوم: نجف، المكتبة الحيدريه، افست قم، مؤسسه دارالكتب، 1385ق.

11. اردبيلی، احمد(متوفای 993ق)، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح إرشاد الأذهان، تحقيق مجتبی عراقی، علی پناه اشتهاردی و حسين يزدی، قم، انتشارات جامعه مدرّسين، 1403ق.

12. اقبال، عبّاس، خاندان نوبختی ، تهران، طهوری، 1357.

13. امين، محسن، أعيان الشيعه، بيروت، دارالتعارف، [بی تا].

14. انصاری، مرتضی(متوفای 1281ق)، الطهاره، چاپ اول: قم، الهادی، 1415ق.

15. بحرانی، يوسف(متوفای 1168ق)، حدائق الناضره، تحقيق محمّد تقی ايروانی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، [بی تا].

16. بلاذری، احمد بن يحيی(متوفای 279ق)، أنساب الأشراف، تحقيق احسان عبّاس و عبدالعزيز دوری، بيروت، دارالنشر، 1400ق.

17. جاحظ، عمرو بن بحر(متوفای 255ق)، البخلاء، تحقيق العوأمری و الجارم، چاپ اول: بيروت، الدار العالميه، 1413ق.

18. حاجی خليفه، مصطفی بن عبدالله (متوفای 1067ق)، كشف الظنون عن أسامی الكتب و الفنون، بيروت، دارالفكر، 1414ق.

19. حرّ عاملی، محمّد بن حسن(متوفای 1104ق)، أمل الآمل، تحقيق سيّد احمد حسينی، بغداد، مكتبة الأندلس، 1404ق.

20. حكيم، سيّد محسن(متوفای 1390ق)، مستمسك عروة الوثقی، قم، كتابخانه آية الله مرعشی، 1404ق.

21. حلّی، حسن بن يوسف(متوفای 676ق)، أنوار الملكوت فی شرح الياقوت، قم، انتشارات شريف رضی، 1363.

22. خطيب بغدادی، احمد بن علی(متوفای 463ق)، تاريخ بغداد، تحقيق مصطفی عبدالقادر عطاء، بيروت، دارالكتب العلميه، 1417ق.

23. خمينی، سيد روح الله (متوفای 1368ش)، كتاب الطهاره، قم، اسماعيليان، 1410ق.

24. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول: تهران، مركز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، 1368.

25. دهخدا، علی اكبر، لغتنامه، چاپ اول: تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1372.

26. ذهبی، محمّد بن احمد(متوفای 748ق)، تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، تحقيق عمر عبد السلام تدمری، بيروت، دارالكتاب العربی، 1409ق.

27. سمعانی، عبدالكريم(متوفای 562ق)، الأنساب، تقديم و تعليق: عبدالله عمر بارودی، چاپ اول: بيروت، دار الجنان، 1408ق.

28. صدر، سيّد حسن(متوفای 1354ق)، تأسيس الشيعة لعلوم الإسلام، تهران، منشورات اعلمی، [بی تا].

29. صدوق، محمّد بن علی (متوفای 381ق)، المقنع، تحقيق جمعی، قم، مؤسسة الإمام الهادی، 1415ق.

30. صدوق، محمّد بن علی (متوفای 381ق)، كمال الدين و تمام النعمة، علی اكبر غفّاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1405ق.

31. طبری، محمّد بن جرير(متوفای 310ق)، تاريخ الطبری، تحقيق محمّد ابو الفضل ابراهيم، بيروت، روائع التراث العربی، [بی تا].

32. طوسی، محمّد بن حسن(متوفای 460ق)، اختيار معرفة الرجال (رجال الكشّی)، تحقيق سيّد حسن مصطفوی، مشهد، دانشكده الهيات و معارف اسلامی، 1348.

33. طوسی، محمّد بن حسن(متوفای 460ق)، الغيبه، تحقيق عبادالله طهرانی و علی احمد ناصح، چاپ اول: قم، مؤسسة المعارف الاسلاميه، 1411ق.

34. طوسی، محمّد بن حسن(متوفای 460ق)، الفهرست، تحقيق جواد قيّومی، چاپ اول: قم، مؤسسة النشر الإسلامی، 1417ق.

35. عبدالله خلف، غانم، بيت الحكمة العباسی ـ عراقة الماضی و رؤية الحاضر، چاپ اول: بغداد، بيت الحكمه، 2001م.

36. قفطی، علی بن يوسف(متوفای 646ق)، تاريخ الحكماء (إخبار العلماء بأخبار الحكماء)، ترجمه فارسی از قرن يازدهم هجری، به كوشش بهين دارايی، چاپ دوم: تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1371.

37. كحاله، عمررضا، معجم قبايل القديمية و الحديثه، بيروت، دارالعلم للملايين، 1388ق.

38. كلبرگ، اِتان، كتابخانه سيّد بن طاووس و احوال و آثار او، ترجمه علی قرايی و رسول جعفريان، قم، كتابخانه آية الله مرعشی، 1413ق.

39. گلپايگانی، سيّد محمّد رضا(متوفای 1373ش)، الطهاره، قم، دار القرآن الكريم، [بی تا].

40. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، نتايج الأفكار فی نجاسة الكفار، تقريرات علی كريمی جهرمی، قم، دار القرآن الكريم، 1413ق.

41. ماسينيون، لوئی، قوس زندگی حلاج، ترجمه روان فرهادی، چاپ سوم: تهران، منوچهری، 1358.

42. مجلسی، محمّد باقر(متوفای 1110ق)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.

43. محدّث قمی، عبّاس(متوفای 1395ق)، الكنی و الألقاب، چاپ سوم: نجف، مطبعة الحيدرية، 1389ق.

44. محمّد بن مكی (شهيد اوّل)(متوفای 786ق)، الدروس الشرعية فی فقه الإماميه، چاپ اول: قم، مؤسسة النشر الإسلامی،، 1412ق.

45. مدرّسی، حسين، مقدمه ای بر فقه شيعه (كليّات و كتابشناسی)، مشهد، بنياد پژوهش های اسلامی، 1368.

46. مسعودی، علی بن حسين(متوفای 346ق)، مروج الذهب و معادن الجوهر، چاپ دوم: قم، مؤسسة دارالهجره، 1409ق.

47. مسكويه، ابو علی(متوفای 421ق)، تجارب الأمم، تحقيق ابو القاسم امامی، تهران، دار سروش، 1377.

48. مشكور، محمّد جواد، ترجمه فرق الشيعه نوبختی، تهران، انتشارات بنياد فرهنگ ايران، 1353.

49. مفيد، محمّد بن محمّد بن نعمان(متوفای 413ق)، الفصول العشره، مصنفات الشيخ المفيد، ج 3، قم، المؤتمر العالمی لألفية الشيخ المفيد، 1413ق.

50. مفيد، محمّد بن محمّد بن نعمان(متوفای 413ق)، المسائل السرويه، مصنفات الشيخ المفيد، ج 7، قم، المؤتمر العالمی لألفية الشيخ المفيد، 1413ق.

51. مفيد، محمّد بن محمّد بن نعمان(متوفای 413ق)، أوائل المقالات، مصنّفات الشيخ المفيد، ج 4، قم، المؤتمر العالمی لألفية الشيخ المفيد، 1413ق.

52. مفيد، محمّد بن محمّد بن نعمان(متوفای 413ق)، تصحيح الإعتقاد، مصنّفات الشيخ المفيد، ج 5، قم، المؤتمر العالمی لألفية الشيخ المفيد، 1413ق.

53. نجاشی، احمد بن علی(متوفای 450ق)، رجال النجاشی، تحقيق سيّد موسی شبيری زنجانی، چاپ چهارم: قم، مؤسسة النشر الإسلامی، 1413ق.

54. نجفی، محمّد حسن(متوفای 1266ق)، جواهر الكلام، تحقيق عبّاس قوچانی، تهران، دار الكتب الإسلاميه، 1367.

55. نراقی، [ملاّ] احمد(متوفای 1245ق)، مستند الشيعه، تحقيق مؤسسة آل البيت(عليهم السلام)، مشهد، مؤسسة آل البيت(عليهم السلام)، 1415ق.

56. نوبختی، حسن بن موسی(متوفای 3ق)، فرق الشيعه، چاپ دوم: بيروت، دار الأضواء، 1404ق.

——————————–

1 كارشناسی ارشد تاريخ اسلام و عضو هيئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

2 . دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 2، ص 177، «آل نوبخت».

3 . فرج المهموم فی تاريخ علماء النجوم، ص 210.

4 . عباس محدث قمی، الكنی و الألقاب، ج 1، ص 94 ـ 95 و عباس اقبال، خاندان نوبختی، ص 5.

5 . متن دست نوشته را تاريخ بغداد چنين گزارش كرده است: «بسم الله الرحمن الرحيم. يا نوبخت! إذا فتح الله علی المسلمين و كفاهم مؤونة الظالمين و ردّ الحق إلی أهله، لم نغفل ما يجب من حقّ خدمتك إيّانا؛ به نام خداوند بخشنده مهربان. اگر خداوند، پيروزی را بر مسلمانان ارزانی داشت و بار ستم گران را از دوش آنان نهاد و حق را به اهل آن بازگردانيد، از حقّ خدمت تو غفلت نخواهيم كرد» (ر.ك:خطيب بغدادی، تاريخ بغداد، ج 10، ص 56). بر پايه گزارش ابو الفرج اصفهانی، بنی هاشم، همايشی در أبواء با حضور عبدالله بن حسن، نفس زكيّه، ابراهيم باخمرا، سفّاح، منصور و ديگران برای تعيين رهبری و بيعت با نفس زكيه بر پا كرد. امام صادق (عليه السلام) در آن همايش اعلام داشت كه خلافت به عبّاسيان و منصور خواهد رسيد و نفس زكيّه و ابراهيم به دست آنان كشته خواهند شد (ابو الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبيين، ص 141 ـ 142).

6 . علی بن حسين مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 4، ص 223.

7 . احمد بن علی خطيب بغدادی، تاريخ بغداد، ج 1، ص 67.

8 . از نواحی بغداد، در غرب رود دجله (ر. ك: تاريخ الطبری، ج 7، ص 648).

9 . ابن طاووس، فرج المهموم فی تاريخ علماء النجوم، ج 2، ص 211.

10 . احمد بن يحيی بلاذری، أنساب الأشراف، ج 4، ص 183. بلاذری افزوده است كه منصور از طرف عبدالله بن معاويه، كارگزار ايذج (/ ايذه) اهواز شد. سليمان بن حبيب مهلب كه كارگزار عبدالله بن عمر بن عبدالعزيز بود، وی را دست گير و در اهواز زندانی كرد. منصور با وساطت سفيان بن معاويه و يزيد بن حاتم آزاد شد و مخفيانه به حميمه رفت (ر.ك: ابن طاووس، فرج المهموم فی تاريخ علماء النجوم، ص 210).

11 . نام وی را «خرشاذ ماه طيماذاه مابازارد باد خسروانشاه» گفته اند. برخی احتمال داده اند نام اصلی وی «خرداذ ماه طير ماهان مايازارد باذ خسروانشاه» بوده است و آن را چنين معنا كرده اند: «مولود خرداد ماه، سومين ماه فارسيان، فرزند تير ماه، چهارمين ماه فارسيان، اميرمؤمنان آزرده خاطر نگردد». (ر.ك: حسن بن موسی نوبختی، فرق الشيعه، ص ج). نجاشی، نام وی را «طيماوث» آورده است (رجال النجاشی، ص 407). زرياب خويی نيز درباره اين نام، تحليلی دارد كه با فرهنگ نام گذاری در ميان فارسيان، سازگارتر است. وی گفته است كه نامی به اين طولانی در ميان ايرانيان سابقه ندارد. او به تقليد عرب ها نام خود و پدرانش را آورده است. از اين رو، نام وی «خرشاذ» و نام پدر او «طيماذ» بوده و احتمال داده است كه به دليل ستاره شناس بودن و پيش گويی احوال مردم از روی حركت ستارگان، به اين لقب شهره شده است (ر.ك: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 2، ص 178، «آل نوبخت»).

12 . علی بن يوسف فقطی، تاريخ الحكماء، ص 588.

13 . مصطفی بن عبدالله حاجی خليفه، كشف الظنون عن أسامی الكتب و الفنون، ج 2، ص 428 ـ 429.

14 . عباس اقبال، خاندان نوبختی، ص 22 ـ 23.

15 . همان.

16 . همان، ص 23. درباره ابو نواس و ارتباط وی با خاندان نوبختی، ر. ك: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 6، ص 341، 347 و 351، ذيل «ابو نواس».

17 . مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 4، ص 222.

18 . ر.ك: ابن طاووس، فرج المهموم فی تاريخ علماء النجوم، ص 100.

19 . محسن امين، أعيان الشيعه، ج 2، ص 94.

20 . تاريخ الطبری، ج 7، ص 648 و ابن طاووس، فرج المهموم فی تاريخ علماء النجوم، ص 211.

21 . مفيد، المسائل السرويه، ص 58.

22 . محمّد بن اسحاق ابن نديم، الفهرست، ص 225.

23 . ابن طاووس، همان، ص 39.

24 . ر.ك: ماسينيون، لوئی، قوس زندگی حلاج، ص 56.

25 . محمّد بن حسن طوسی، الغيبه، ص 240.

26 . محمّد بن علی صدوق ، المقنع، ص 5 و رجال النجاشی، ص 261.

27 . محمدبن حسن طوسی، همان، ص 196.

28 . همان، ص 373.

29 . درباره زندگی حلاج، ر.ك: خطيب بغدادی، تاريخ بغداد، ج 8، ص 112 ـ 141.

30 . رجال النجاشی، ص 32 و 329.

31 . همان، ص 16.

32 . همان، ص 401. شيخ مفيد در مبارزه با مكتب قم و شيخ صدوق گفته است: ابو جعفر آن چه می شنود، روايت می كند و آن چه حفظ كرده، نقل می كند و در اين خصوص، هيچ ضمانتی را برعهده نمی گيرد. اصحاب حديث، در آن چه روايت می كنند، فكر و نظری ندارند. از اين رو، اخبار آنان مختلط است (مفيد، المسائل السرويه، ص 73).

33 . سيّد حسن صدر، تأسيس الشيعة لعلوم الإسلام، ص 325.

34 . ر.ك: علی بن يوسف قفطی، تاريخ الحكماء، ص 227.

35 . ر.ك: مفيد، المسائل السرويه، ص 58. اختلاف نظر ميان متكلّمان، و از سويی ميان متكلّمان، محدّثان و فقيهان، حتّی در عصر زندگانی امامان، به اندازه ای شديد بود كه گاهی جز اصل امامت، همه اصول يكديگر را نقد كرده، حتّی يكديگر را تكفير می كردند. طوسی، رابطه محمّد بن خليل و هشام بن حَكَم و مواردی از اين قبيل را نشان داده است. به عنوان نمونه، ر.ك: طوسی، الفهرست، ص 207؛ همو، اختيار معرفة الرجال، ص 486 ـ 497 و حسين مدرّسی، مقدّمه ای بر فقه شيعه، ص 32.

36 . ابن نديم، الفهرست، ص 305.

37 . همان، ص 194.

38 . همان، ص 192.

39 . ابن خلّكان، دو ديوان بزرگ و كوچك برای وی ياد كرده و حاجی خليفه، ديوان وی را كم حجم وصف كرده است (ابن خلّكان، وفيات الأعيان، ج 3، ص382؛ حاجی خليفه، كشف الظنون عن أسامی الكتب و الفنون، ج 1، ص 586 و محمّد محسن آقابزرگ تهرانی، الذريعه إلی تصانيف الشيعه، ج 9، ص 32).

40 . آقابزرگ تهرانی، همان، ج 9، ص 32.

41 . ابن نديم، الفهرست، ص 193.

42 . درباره ارتباط ابن رومی با آل نوبخت، ر.ك: مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 4، ص 195 و عمربن بحر جاحظ، البخلاء، ج 1، ص 125.

43 . ر.ك: لوئی ماسينيون، قوس زندگی حلاّج، ص 56.

44 . ر.ك: نوبختی، فرق الشيعه، ص ز.

45 . عباس اقبال، خاندان نوبختی، ص 3 و نيز ر.ك: محسن امين، أعيان الشيعه، ج 2، ص 94.

46 . محمد بن علی صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، ص 88 ـ 94. در اين بخش به پرسش هايی درباره امامت منصوص و غيبت امام، پاسخ داده شده است.

47 . محمد بن مكی (شهيد اوّل)، الدروس الشرعية فی فقه الاماميه، ج 1، ص 21.

48 . شيخ ابراهيم زنجانی در تعليقه خود بر كتاب أوائل المقالات، برخی از اختلاف نظرهای شيخ مفيد را با نوبختيان، محصول روشن نبودن محلّ نزاع دانسته است و با تبيين آرای هريك، به اين نتيجه رسيده كه در واقع، اختلاف نظری ميان آنان نبوده است (ر.ك: مفيد، أوائل المقالات، ص 307 ـ 309 و 311 و 337).

49 . شيخ مفيد اعتقاد به امامت بلافصل امام علی (عليه السلام)، پيروی از آن حضرت از روی اعتقاد و نفی حكومت خلفای پيش از ايشان را شاخصه اصلی تشيّع دانسته و افزوده است كه با وجود اين تعريف، اگر فردی با داشتن چنين نظری، به مسائلی اعتقاد داشته باشد كه بيشتر شيعيان آن را رد كرده اند، باز شيعه خوانده می شود. به عنوان نمونه، هشام بن حكم، از شيعيانی است كه در موضوع نام ها و معانی صفات الهی با تمام شيعيان، اختلاف نظر دارد. او ملاك معتزلی بودن را اعتقاد به اصل «المنزلة بين المنزلتين» دانسته است. واصل بن عطا براساس همين اصل، از حلقه درس حسن بصری فاصله گرفت. اگر فردی با اعتقاد به اين اصل، با همه معتزله مخالفت كند، باز معتزلی شمرده می شود. به عنوان مثال، ضرار بن عمر با اين كه در مسئله «مخلوق» و «ماهيت» عقيده ای برخلاف نظر همه معتزليان دارد، معتزلی شمرده می شود (أوائل المقالات، ص 34 ـ 38).

50 . ابن ابی الحديد، ذيل كلام امام علی (عليه السلام) مبنی بر اين كه قريش از روی ظلم، حقّ ايشان را غصب كرده، آورده و تعجّب كرده است كه چرا مرتضی و متكلّمان پيش از وی (مانند نوبختيان و ابن بابويه) به آن در كتاب های خود استناد نكرده اند (شرح نهج البلاغه، ج 10، ص 286 ـ 287).

51 . أوائل المقالات، ص 63 ـ 64، 168 ـ 170، 307 ـ 309 (گفتارش 35). شيخ صدوق، روايات مربوط را در كتاب الاعتقادات (ص 48)، آورده و شيخ مفيد آن ها را در كتاب تصحيح الاعتقاد (ص 80 ـ 87) نقد كرده است. هم چنين در اين زمينه، ر.ك: مفيد المسائل السرويه، ص 37 ـ 54 و مجلسی، بحار الأنوار، ج 14، ص 428 (كتاب السماء و العالم).

52 . يوسف بحرانی، حدائق الناضره، ج 5، ص 175. نيز ر.ك: شهيد اول، الدروس الشرعية فی فقه الاماميه، ج 2، ص 272: «جعل إبن نوبخت الشيعة هم المسلمون» و ملاّاحمد نراقی، مستند الشيعه، ج 1، ص 35: «دافعوا النص كَفَرَة عند جمهور أصحابنا».

53 . ر.ك: محمّدحسن نجفی، جواهر الكلام، ج 6، ص 62؛ انصاری، كتاب الطهاره، ص 352؛ سيد محسن حكيم، مستمسك عروة الوثقی، ج 1، ص 392؛ سيدروح الله خمينی، كتاب الطهاره، ج 3، ص 317 ـ 318؛ سيدمحمدرضا گلپايگانی، كتاب الطهاره، ج 1، ص 314 و همو، نتايج الأفكار فی نجابته الكفار، ج 1، ص 229.

54 . احمد اردبيلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح إرشاد و الأذهان، ج 3، ص 221.

55 . مفيد، أوائل المقالات، ص 65 ـ 66 (گفتارش 38) و 311. نيز، ر.ك: حسن بن يوسف حلی، أنوار الملكوت فی شرح الياقوت، ص 209.

56 . همان، ص 67 (گفتارش 40) و ص 313 و الاختصاص، ص 291.

57 . مفيد، اوائل المقالات، ص 68 ـ 69 (گفتارش 42).

58 . همان، ص 176؛ حسن بن يوسف حلّی، أنوار الملكوت فی شرح الياقوت، ص 186. گويا همه نوبختيان به اين اصل معتقد نبوده اند. ابواسحاق ابراهيم نوبختی در كتاب ياقوت تصريح كرده است كه ظهور معجزه برای اوليای الهی و امامان، جايز است (حسن بن يوسف حلی، أنوار الملكوت فی شرح الياقوت، ص 186). برخی ظهور معجزه برای وكيلان ائمّه را معجزه امام و معجزه امام را معجزه پيامبر خدا می دانند (مفيد، أوائل المقالات، ص 314. نيز، ر.ك: محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 7، ص 364 و ج 27، ص 31). شيخ صدوق نيز اسحاقِ كاتبِ نوبختی را در شمار افرادی آورده كه از معجزات امام دوازدهم آگاهی داشته است (كمال الدين و تمام النعمه، ص 442. نيز، ر.ك: محمد بن محمد بن نعمان مفيد، الفصول العشره، ص 8). روايت ابن حمزه در اين زمينه چنين است: مالك بن نوبخت از جدّش ابومحمّد نقل كرده كه گرفتار قرض سنگينی بوده است و در اين باره به امام رضا (عليه السلام) مراجعه كرده و حضرت، مبلغی به او عطا كرده كه بر روی يكی از آن ها مقدار و نوع مصرف، حك شده بود (ابن حمزه محمد بن علی طوسی، الثاقب فی المناقب، ص478).

59 . مفيد، أوائل المقالات، ص 69 ـ 70 (گفتار ش 44).

60 . آل عمران(2) آيه 169 ـ 170: «وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِی سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَ تَام بَلْ أَحْيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ * فَرِحِينَ بِمَآ ءَاتَـلـهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ ی وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ» و يس(36) آيه 25: «قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَــلَيْتَ قَوْمِی يَعْلَمُونَ».

61 . مفيد، اوائل المقالات، ص 72 ـ 773 (گفتارِ ش 49) و همو، تصحيح الاعتقاد، ص 91 ـ 93.

62 . در خصوص اين موارد، ر.ك: مفيد، أوائل المقالات، ص 80 ـ 84.

63 . ر.ك: عمروبن بحر جاحظ، البخلاء، ج 1، ص 125.

64 . عمررضا كحاله، معجم المؤلفين، ج 8، ص 72.

65 . ابن نديم، الفهرست، ص 333؛ علی بن يوسف قفطی، تاريخ الحكماء، ص 351 ـ 352؛ سيدحسن صدر، تأسيس الشيعة لعلوم الاسلام، ص 362 و 364. نيز ر.ك: اِتان كلبرگ، كتابخانه سيّد بن طاووس، ص 177. كنيه ابوسهل در ميان نوبختيان، زياد است و اين امر، موجب شده كه برخی، مانند دهخدا و زرياب خويی، ابوسهل فضل بن ابی سهل بن نوبخت را با ابوسهل، فرزند بی واسطه نوبخت، اشتباه كنند. آنان گفته اند: ابو سهل بن نوبخت تا زمان هارون، زنده بوده و در خزانة الحكمه كار می كرده است (لغتنامه دهخدا، ذيل «آل نوبخت»؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 2، ص 178). دارالحكمه يا بيت الحكمه را خزانة الحكمه نيز گفته اند. درباره تعدّد نام اين مركز، غانم عبدالله خلف معتقد است كه بيت الحكمه در ابتدا، مخزنی برای نگهداری كتاب های تأليفی و ترجمه ای بوده است. در گذر زمان با گسترش تعداد كتاب ها، فعّاليت و كاركرد آن مركز، توسعه پيدا كرد و به بيت الحكمه تغيير نام يافت (غانم عبدالله خلف، بيت الحكمة العباسی (عراقة الماضی و رؤية الحاضر)، ج 1، ص 196 و 224). كتاب ياد شده، مجموعه مقالات علمی از نويسندگان عراقی و غير عراقی است.

66 . ابن طاووس، فرج المهموم فی تاريخ علماء النجوم، ص 125. نيز، ر.ك: اتان كلبرگ، كتابخانه سيّد بن طاووس، ص 410 ـ 411.

67 . علی بن يوسف قفطی، تاريخ الحكماء، ص 308 ـ 310 و محمدحسن نجفی، جواهر الكلام، ج 22، ص 107.

68 . محمدبن حسن طوسی، الغيبه، ص 272.

69 . مبارك، شهركی ميان بغداد و واسط در سه فرسنگی آن بوده است (ياقوت حموی، البلدان، ج 5، ص 50 و عبدالكريم سمعانی، الأنساب، ج 5، ص 187).

70 . رجال نجاشی، ص 31.

71 . نوبختی، علاوه بر مناظره با حلاّج، منابع مورد استناد وی را نيز نقد كرد. از آن جا كه حلاّج در انتشار افكارش از اشعار ابوالعتاهيه، شاعر معروف عصر عبّاسی بهره می گرفت، نوبختی با تأليف ردّيه ای در باب توحيد بر ضدّ وی، افكار و عقايد حلاّج را نقد كرد (رجال النجاشی، ص 32، طوسی، الفهرست، ص 49).

72 . درباره زندگی حلاّج، ر.ك: خطيب بغدادی، تاريخ بغداد، ج 8، ص 112 ـ 141.

73 . ر.ك: رجال النجاشی، ص 31 ـ32؛ طوسی، الفهرست، ص 290 و ابن نديم، الفهرست، ص 225.

74 . ابن حجر محمّد بن علی، لسان الميزان، ج 1، ص 654 (ش 1335).

75 . عباس اقبال، خاندان نوبختی، ص 126.

76 . طوسی، الفهرست، ص 96 و 277.

77 . وی از مترجمان برجسته ای بود كه كتاب های فلسفی، پزشكی، هندسه، رياضی و هيئت را از يونانی به عربی ترجمه كرد.

78 . ابن النديم، الفهرست، ص 225 ـ 226؛ رجال النجاشی، ص 63 و طوسی، الفهرست، ص 96.

79 . ابن طاووس، فرج المهموم فی تاريخ علماء النجوم، ص 122.

80 . عباس اقبال، خاندان نوبختی، ص 143 ـ 161.

81 . محمدجواد مشكور، ترجمه فرق الشيعه نوبختی، ص بيست تا سی و يك.

82 . ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 3، ص 89.

83 . انتشارات شريف رضی اين كتاب را با تحقيق محمّد نجمی در سال 1363ش منتشر كرده است.

84 . سيدحسن صدر، تأسيس الشيعة لعلوم الإسلام، ص 370.

85 . الكنی و الألقاب، ج 1، ص 92؛ أعيان الشيعة، ج3، ص 319 و 336.

86 . مجلسی، بحار الانوار، ج 55، ص 281.

87 . سيدمحسن امين، أعيان الشيعه، ج 3، ص 319.

88 . بحار الانوار، ج 107، ص 171.

89 . ابن زكريا معتقد به تقدّم اَلَم بر لذّت است، زيرا اَلَم را خروج از حالت طبيعی، و لذّت را بازگشت به حالت طبيعی تعريف می كند (ر.ك: حسن بن يوسف حلّی، أنوار الملكوت فی شرح الياقوت، ص 140).

90 . عباس اقبال، خاندان نوبختی، ص 168 ـ 170.

91 . اين نسبت خويشاوندی با تحقيق عباس اقبال منافات دارد.

92 . سيدحسن صدر، همان ص 366.

93 . ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 3، ص 470.

94 . سيدحسن صدر، همان، ص 366 ـ 367.

95 . محمّد بن احمد ذهبی، تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير اعلام، ص 398 (حوادث سال 320) و علی بن ابی الكرم ابن اثير، الكامل فی التاريخ، ج 6، ص 243 (حوادث سال 322).

96 . معجم الأدباء، ج 5، ص 229.

97 . ر.ك: عباس اقبال، خاندان نوبختی، ص 192 ـ 195.

98 . همان، ص 195 ـ 196.

99 . ابوعلی مسكويه، تجارب الأمم، ج 5، ص 449ـ ـ456 و ابن اثير، الكامل فی التاريخ، ج 6، ص 236 ـ 237 (حوادث سال 322).

100 . عباس اقبال، همان، ص 213 ـ 214.

101 . محمدبن حسن طوسی، الغيبه، ص 387.

102 . همان، 387 ـ 388.

103 . همان، ص 384.

104 . همان، ص 367 ـ 373.

105 . همان، ص 470 ـ 371.

106 . همان، ص 316.

107 . ر.ك: رجال النجاشی، ص 378 ـ 379.

108 . ر.ك: محمدبن حسن طوسی، همان، ص 303، 373 و 408.

109 . محمدبن حسن طوسی، همان، ص 373 و 405 ـ 406.

110 . ر.ك: ابن اثير، الكامل فی التاريخ، ج 6، ص 241 (حوادث سال 322).

111 . محمدبن حسن طوسی، همان، ص 386.

112 . همان.

113 . محمدبن حسن حرّ عاملی، أمل الآمل، ص 469.

114 . رجال النجاشی، ص 407.

115 . ر.ك: محمدبن حسن طوسی، همان، ص 372.

116 . خطيب بغدادی، تاريخ بغداد، ج 7، ص 310.

117 . همان، ج 11، ص 398.

118 . همان، ج 7، ص 310 و سمعانی، الأنساب، ج 5، ص 529.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خروج از نسخه موبایل